برای آینده ایران تردیدها را کنار بگذاریم
همیشه از ابتدای انقلاب 20 درصد از مردم بودهاند که سیاسی یا غیر سیاسی هیچ گاه در انتخاباتها شرکت نکرده و رای ندادهاند. لذا نمیتوان آنها را به رای دادن ترغیب کرد چرا که سبک آنها رای ندادن است. 20 درصد از مردم را نیز با برخی ناکارآمدیها به سمت این دسته فرستادهایم در نهایت نیز به این نتیجه رسیدهاند که حضور یا عدم حضورشان در انتخابات تفاوتی نمیکند.
بنابر این هر کسی کاندیدا باشد کاری از دستش بر نمیآید. حتی بخشی از جریان اصولگرا انتظار داشت که همین اتفاق نیز بیفتد یعنی مردم همین تصور را کنند چون به میزانی که مشارکت افزایش پیدا کند نامزدهای اصولگرا رای نخواهند آورد. البته ایندفعه این تصور هم متفاوت بود. چرا که حتی قبلا جامعه بر این نظر بود که اگر مشارکت 40 درصد باشد اصولگراها رای میآورند، اما ایندفعه مردم نشان دادند که حتی کمتر از این با 40 درصد هم اصولگرایان رای نخواهند آورد. لذا بخشی از اصولگرایان بیتمایل نبودند که مردم مشارکت نکنند چون به میزانی که مردم مشارکت کنند آنها رای نمیآورند. در نهایت با 15 تا 20 درصد رای تردیدی روبهرو بودیم که در مناظرهها، و نحوه رویکرد نامزد خود دنبال این بودند که این تردید مرتفع شود اما ظاهرا نتوانستیم که این تردید را برطرف کنیم، متقاعدشان کنیم و یخشان را آب کنیم تا آنها نیز در انتخابات مشارکت کنند. البته نباید از یاد برد که بخشی هم پای صندوق رای آمدند. به نظر میرسد اولا باید به نحوه کنش آن کسانی که رای ندادند احترام گذاشت چون بخشی از آنها معترض حرفهای درستی بودند و معتقد بودند که تا شوکی وارد نشود و اصلاحی صورت نگیرد نباید در انتخابات شرکت کرد. بسیاری از کسانی که رای ندادند نمیخواستند تغییر سیاسی کلان ایجاد کنند بلکه با عدم مشارکت خود نوعی هشدار میدهند که باید این هشدارها شنیده شود. الان دو مساله است که باید کمک کرد و در خصوص آن برای کسانی که رای ندادهاند، تصمیم نگرفتهاند یا تردید دارند مفاهمه ایجاد کرد. مساله اول این است که عدم مشارکت انداختن رای به سبد کسی است که حتما تردیدیها نیز تمایل به آمدن او ندارند. لذا بخش زیادی از وضع موجود و دلخوریهای کسانی که رای ندادند معطوف به رویکرد و عملکرد همین جریان حداقلی است که اگر باز هم در انتخابات مشارکت نکنند این رویکرد با شتاب بیشتری تداوم پیدا خواهد کرد. با تصویر و چهرهای که از اینها داریم و نوع رویکردشان به سیاست خارجی و سبک زندگی مردم و رویکردشان نسبت به گزینش افراد و خالص سازی همه چیزی نیست که الان بگوییم که مردم بعدا خواهند دید بلکه عملکرد این رویکرد در ماجرای برجام، FATF، مسائل اجتماعی و نوع سوابقشان موجود است. البته نمیشود کسی را مجاب کرد که دلش بسوزد اما ایران را که دوست داریم پس تردیدیها برای ایران و آینده ایران پای صندوقهای رای بیایند.
*غلامرضا ظریفیان
فعال سیاسی اصلاح طلب
ارسال نظر