غلامعلی دهقان در گفتوگو با «آرمان ملی» مطرح کرد:
پشت پرده شکاف دولت و ملت
آرمان ملی- احسان انصاری: امروز که در بهمن ماه قرار داریم 46 سال از انقلاب سال57 در ایران میگذرد و در طول این سالها مردم ایران با فراز و نشیبهای زیادی در زندگی خود مواجه شدهاند.
به همین دلیل نیز بازنگری و بازخوانی آنچه در این46 سال و شاید قبل از آن در جامعه ایران گذشت بتواند تا حدود زیادی واقعیتهای تاریخی و چالشها را مشخص کند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با غلامعلی دهقان فعال سیاسی و تاریخ پژوه گفتوگو کرده است. دهقان در این زمینه معتقد است: «وقوع انقلاب۵۷ سبب شد تا حدود زیادی شکاف دولت و ملت ترمیم گردد، اما به تدریج و بهخصوص پس از پایان جنگ شکاف دولت و ملت دوباره از سرگرفته شد که عملکرد ناصواب برخی مسئولان در این امر مشهود است. برای مثال دور شدن از سادهزیستی که در اول انقلاب باعث نزدیکی تودههای مردم با مسئولان بود سبب شد شکاف دولت و ملت تشدید شود. علاوه بر این طی دو دهه اخیر با پدیده آقازادگی روبهرو بودیم که یکی از عوامل نارضایتیهای اجتماعی است. همچنین، مقولات رانتخواری و ریاکاری هم در این افزایش شکاف تاثیر داشت. نهاد دولت و نهاد رسانه در این مورد کمکاری داشتند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*امروز که46 سال از انقلاب اسلامی در سال57 میگذرد ضرورت بازنگری در برخی اهداف وجود دارد. انقلاب در جامعه ایران چه پیامدهایی با خود داشت؟
من معتقدم در حالی که46 سال از انقلاب میگذرد، اما حکایت این انقلاب و پیروزی آن در بهمن ۱۳۵۷ همچنان برای اهل نظر و صاحب اثر قابل توجه است. انقلابی که پیروزی آن برای خودی و غیرخودی غافلگیر کننده بود، در آن حد که رئیسجمهور وقت آمریکا جیمی کارتر سال قبل از پیروزی انقلاب از ایران بهعنوان جزیره ثبات و آرامش یاد کرد. به نظر میرسد طی سالهای بین کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تحولاتی در حال رخ دادن بود که در چشم غربیها نمینشست و از این رو درک درستی از پیروزی انقلاب نداشتند. یکی از این تحولات رشد و گسترش اسلام سیاسی با خوانش شیعی در ایران بود. طی این ۲۵سال تا پیروزی انقلاب در سال۵۷ و به خصوص پس از تجربه شکست ناسیونالیسم ایرانی در قضیه ملی شدن نفت و نبود زیرساختهای لازم فرهنگی برای رشد و نمو جریان چپ مارکسیستی در ایران تنها جریان ریشهدار و مردمی، جریان فکری و سیاسی تشیع سیاسی بود که میتوانست آلترناتیوی برای رژیم پهلوی باشد. این جریان، هم در درون حوزهها حامیانی داشت و هم در میان دانشگاهیان. آیتا... خمینی پس از حوادث سال۱۳۴۲ و پس از تبعید به عراق عملا با طرح تئوری ولایت فقیه پرچمدار جریان تشیع سیاسی شد. همچنین سخنرانیهای حماسی علی شریعتی در دفاع و حقانیت تشیع و بهخصوص امامان شیعه، نوعی سمپاتی و حمایت گسترده نسبت به تشیع و البته به تعبیر شریعتی تشیع علوی در میان اقشار دانشگاهی و روشنفکر ایجاد کرد که همه این تحرکات فکری و سیاسی خود را در حوادث سال ۱۳۵۷ نشان داد. حرکتی ایجابی که در کنار نارضایتی مردم از رژیم پهلوی سبب خروش انقلابی ملت شد. در اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا کاملا مشخص است که آنها تا مدتها تنها مخالفان شاه را ملیگرایان و چپهای کمونیستی قلمداد میکردند و اعتباری برای حرکت سیاسی منبعث از شیعیان نداشتند.
*همین عامل باعث شد گفتمان سیاسی شیعه به پارادایم غالب تبدیل شود؟
بله، وقتی مساجد و گاه برخی حسینیهها محل تجمع انقلابیون و تنویر افکار عمومی شد برای غربیها جای تعجب فراوان داشت. برای مثال در تهران حسینیه ارشاد و مسجد هدایت و الجواد و جلیلی و در تمامی ایران همچنین این مساجد بودند که هماهنگی موضوعات مربوط به انقلاب در آنها انجام میگرفت. به این ترتیب در کنار حرکت سلبی ضد سلطنت به تدریج یک حرکت فکری و سیاسی ایجابی هم بود که پس از عدم مقبولیت رژیم پهلوی نزد سه قشر مهم بازاریان، روحانیت و نظامیان و همچنین نزد طبقه متوسط شهری و فرودستان، توانست چشماندازی کلی برای آینده ترسیم کند. با نگاه به حوادث آن سالها، میتوان گفت اگر در آن حرکت اعتراضی در کنار حرکت سلبی، گفتمان فکری و حرکت ایجابی ولو کلی، شکل نمیگرفت، حرکتهای اعتراضی در همان سطح شورش و عصیان باقی میماند.
*عوامل خارجی به چه میزان در این اتفاق نقش داشت و چرا پس از انقلاب یکی از مهمترین چالشهای انقلاب همین عوامل خارجی بود؟
هنری کیسینجر سیاستمدار سیّاس و کارکشته آمریکایی به همراه نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا تصمیم مهمی برای ایران گرفت و همین تصمیم در تحولات بعدی ایران بیتاثیر نبود. در سال ۱۳۴۷ شمسی برابر با ۱۹۶۸میلادی زمانی که حزب کارگر انگلستان به رهبری ویلسون در قدرت بود اعلام کرد که به زودی در سال ۱۳۵۰ نیروهای خود را از شرق کانال سوئز و از آن جمله خلیجفارس خارج خواهد کرد. این موضوع مخالفتهایی را در داخل انگلیس و اعتراضاتی را در خارج از انگلیس برانگیخت. از آن جمله وزارت خارجه آمریکا واکنش شدیدی را علیه این تصمیم بروز داد، ولی خروج نیروهای انگلیسی طبق برنامه انجام گرفت. آنچه موجب نگرانی آمریکا در این مقطع تاریخ میشد این بود که با ایجاد خلأ قدرت ناشی از خروج نیروهای نظامی انگلستان از حوزه خلیج فارس به جای آزاد شدن صحنه برای آمریکاییها این امر میتوانست موجب رشد و گسترش جنبشهای آزادی بخش در این منطقه شود. در همین سالِ ۱۳۴۷ روی کار آمدن نیکسون و به تبع آن، وزیر خارجه شدن کیسینجر در آمریکا دو راه مقابل آمریکا قرار داد: اول اینکه، آمریکا حضور نظامی مستقیم در منطقه داشته باشد و دوم، اجرای دکترین نیکسون- کیسینجر.
*در نهایت کدام راهحل در دستور کار قرار گرفت؟
راهحل اول به دلیل تبعات آن مورد توجه قرار نگرفت که مهمترین دلایل آن درگیری گسترده آمریکا در ویتنام و عدم آمادگی مردم آمریکا و افکار عمومی آمریکا برای درگیری نظامی در نقطه دیگری از جهان بود. ترس از درگیری رقابتی با اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل جنگ سرد به گرم بسیار جدی بود. بنابراین طرح دوم یعنی دکترین نیکسون- کیسینجر به اجرا درآمد. مطابق این طرح سیاست آمریکا براساس تقویت دو ستون اصلی یعنی ایران و عربستان سعودی در منطقه قرار گرفت. از این دو ستون البته ایران اهمیت بیشتری داشت، زیرا ایران همسایه شوروی بود و مرزهای مشترک طولانی با این ابرقدرت داشت و شوروی رقیب آمریکا در روابط بینالملل. ایران بر سراسر سواحل شمالی خلیج فارس تسلط داشت و همچنین از نظر جمعیتی در وضعیت مناسبی قرار داشت. علاوه براین ایران برخلاف عربستان که آن روزها سمپاتی نسبت به قضیه فلسطین داشت خطری از جهت مسلح شدن از سوی آمریکا برای اسرائیل نداشت. رژیم شاه حساسیتی را که رژیم عربستان نسبت به اقدامات آمریکا در حمایت از اسرائیل داشت دارا نبود. با توجه به این امتیازات بود که ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر در ملاقات خود با شاه در سال ۱۳۵۱ در تهران مسلح کردن ایران را بدون محدودیت پذیرفتند و در نتیجه شاه به صورت ژاندارم منطقه درآمد. با توجه به همین سیاست بود که ایران از سال ۱۳۴۷تا۱۳۵۷ نزدیک به ۲۳ میلیارد دلار برای خرید یا انعقاد قرارداد اسلحه به آمریکا پرداخت. هرچند با دکترین نیکسون- کیسینجر ایران ژاندارم منطقه شد ولی در ذهن و فکر تودههای مردم وابسته به آمریکا قلمداد میشد و شاه ایران عامل و کارگزار بیگانه. عامل بسیار مهمی که در سرنگونی وی نقش مهمی ایفا کرد.
طی سالهای بین کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تحولاتی در حال رخ دادن بود که در چشم غربیها نمینشست و از این رو درک درستی از پیروزی انقلاب نداشتند
*امروز که46 سال از انقلاب اسلامی در سال 57 میگذرد آیا میتوان عنوان کرد به اهداف مورد نظر انقلاب رسیدهایم؟
به نظرم نمیتوان پاسخ روشنی به این پاسخ داد. واقعیت این است وضعیت امروز جامعه نشان میدهد نه تنها یک جای کار بلکه چند جای کار دچار مشکل است. در اتفاقات اخیر، نگاه آماری به سن بازداشت شدگان نشان میدهد از هر ۱۰نفر چهار نفر زیر ۲۰ سال یا به عبارتی دهه هشتادی هستند و پنج نفر بین ۲۰ تا ۳۵ سال سن دارند و فقط یک نفر بالای ۳۵سال حضور دارد. کاملا مشخص است گسل نسلی کار خود را کرده است، اما پرسش این است کدام مشکلات تاریخی بازتولید و کدامین نهادها کارکرد اصلی خود را به خوبی انجام ندادهاند تا جامعه به این نقطه برسد که با مشکلات مهمی مواجه است. نگاهی به وضعیت موجود نشان میدهد ما ایرانیان اعم از مذهبی و غیرمذهبی و روشنفکر و عوامی و اقوام مختلف در چند مورد مشابهت زیادی با هم داریم. اول اینکه در کار جمعی ضعیف هستیم و بیشتر از آنکه به منافع ملی توجه کنیم به منافع فردی و گروهی توجه داریم. واقعیت این است برای پا برجایی یک ملت باید همدیگر را تحمل و به دیدگاههای مختلف احترام گذاشت، اما ما معمولا بیشتر حق به جانب بوده و خود را قبول داریم و حال آنکه برای استمرار آن مای بزرگ باید برخی مواقع انعطاف داشت. به قول حافظ با دوستان مروت و با دشمنان مدارا. امروز بیش از گذشته به رواداری فرهنگی و تساهل و تسامح در امور فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی نیاز داریم و این زمانی اتفاق میافتد که همه به آن مای بزرگ ملت ایران و مفهوم ایران پایبند باشیم. زمانی که ژاپنیها توانستند با کار و تلاش و کوشش جایگاه مهمی در اقتصاد آمریکا داشته باشند، این پرسش برای آمریکاییها پیش آمد که دلیل موفقیت ژاپنیها پس از جنگ جهانی دوم چه بوده است؟ برای این منظور در برخی دانشگاهها قرار شد پایاننامهها به این پرسش بپردازند و حاصل کار هم مفید بود. اما خلاصه یک پایاننامه این بود که ژاپنی در پساجنگ دوم این چنین اندیشید. اول کشورم، دوم کارگاهم و سوم خانواده خودم. قرائن و شواهد نشان میدهد نهادهای خانواده و دولت و رسانه در این مفهومسازی برای نسل جدید موفق نبودند. دومین مشکلی که سالها گریبانگیر کشورمان است و ریشه تاریخی دارد موضوع شکاف دولت و ملت است.
*مهمترین دلایل افزایش شکاف دولت و ملت چه بود؟
وقوع انقلاب۵۷ سبب شد تا حدود زیادی شکاف دولت و ملت ترمیم گردد. اما به تدریج و بهخصوص پس از پایان جنگ شکاف دولت و ملت دوباره از سرگرفته شد که عملکرد ناصواب برخی مسئولان در این امر مشهود است. برای مثال دور شدن از سادهزیستی که در اول انقلاب باعث نزدیکی تودههای مردم با مسئولان بود سبب شد شکاف دولت و ملت تشدید شود. علاوه بر این طی دو دهه اخیر با پدیده آقازادگی روبهرو بودیم که یکی از عوامل نارضایتیهای اجتماعی است. همچنین، مقولات رانتخواری و ریاکاری هم در افزایش شکاف تاثیر داشت. نهاد دولت و نهاد رسانه در این مورد کمکاری داشتند. سومین مشکل تاریخی ما که در شرایط کنونی نیز مشهود است ضعف انگیزههای ملی است. عدهای بیتوجه به دشمنان زخمخورده و تاریخی و در رقابت با جمهوری اسلامی چنان بر طبل تحولات رادیکال میکوبیدند که پس از مدتی خودشان باورشان شد. این عده رسانه را تبدیل به ابزار جنگ روانی نمودهاند و با بزرگنمایی مشکلات و کاستیها فقط بر دامنه دشمنیها و اختلافات افزودهاند.
ارسال نظر