نسل من هنوز زنده است؛ ما را دریابید / ممنوعالکاری 17 ساله حسین زمان او را از ما گرفت
قاسم افشار (خواننده پاپ) معتقد است؛ همنسلان او مورد توجه مسئولان نیستند و عملا حمایتی از آنها وجود ندارد. او میگوید: متاسفانه مرگ همنسلان من برای مسئولان تلنگر نیست و حسین زمان هم نه به دلیل سرطان بلکه به دلیل هفده سال کار نکردن جانش را داد.
آرمانملیآنلاین ایلنا نوشت، موسیقی پژوهان و هنرمندان معاصر بارها دهه پنجاه را عصر طلایی موسیقی پاپ دانستهاند. خوانندگان و آهنگسازان معدودی در دهه شصت به به قوانین آن دوران تن دادند و آثاری را در قالب سرودهای مناسبتی و قطعا غیر عاشقانه مرسوم آن دوران ساختند و منتشرکردند. در دهه هفتاد اما شرایط متفاوت بود. موسیقی پاپ عملا مجوز فعالیت دریافت کرد و در ادامه بود که آهنگسازانی چون بابک بیات و دیگران به ساخت آثار «پاپ کلاسیکــ» پرداختند و شاگردانی را تعلیم دادند. همزمان مرکز موسیقی صدا و سیما که نسبت به الان ساز و کاری متفاوت و درست داشت نیز از همان خوانندگان جوان، افرادی را انتخاب کرد و اینگونه بود که موسیقی پاپ کلاسیک دوباره پر رنگ شد. در این دوران فریدون شهبازیان و علی معلم دامغانی مرکز موسیقی صدا و سیما را مدیریت و اداره میکردند.
«پاپ کلاسیک» که بهترین شاخه پاپ محسوب میشود و این روزها مورد توجه نیست، به گونهای اتلاق میشود که موسیقیاش را ارکستری با سازهای مختلف و متعدد اجرا میکند. این نوع موسیقی امروز به دلیل وجود نرمافزارهای کامپیوتری و سمپلهای مختلف دیگر مورد توجه تهیهکنندگان نیست چون هزینه بسیار دربر دارد. خوانندگان مطرح نیز اغلب در سیطره تهیه کنندگان هستند و اینکه آنها با کدام نوازندگان همکاری کنند، تصمیمی است که در حیطه اختیاراتشان نیست. اما در دهه هفتاد بر اساس همان روند دقیقتر خوانندگانی پا به عرصه حرفهای گذاشتند که نامشان هنوز در اذهان باقی مانده است. قاسم افشار، خشایار اعتمادی، حمید غلامعلی، مهرداد شهسوار زاده، یاور اقتداری، علی کریمی، امیر تاجیک و البته زندهیاد حسین زمان خوانندگانی بودند که در دهه هفتاد و هشتاد برای احیای موسیقی پاپ تلاش و آثار متعددی در قالب آلبوم منتشر نمودند.
میتوان گفت آخرین اتفاق برای نسل پاپخوانهای دهه هفتاد درگذشت حسین زمان است. او طی چند دهه مصائب بسیاری را تحمل کرد و پس از هفده سال سکوت و توقفِ کاری؛ سوم مردادماه سال نود و هشت اولین و تنها کنسرت خود را برگزار کرد. او در ادامه و در چهار سال آخر عمر به تولید چند تکآهنگ با هزینه شخصی بسنده کرد.
درگذشت حسین زمان بهانهای شد برای گفتگو با یکی از خوانندگان پاپ دهه هفتاد و هشتاد. قاسم افشار طی چند دهه فعالیت چند آلبوم روانه موسیقی کرده و در برخی دیگر از آلبومها، در کنار دیگر خوانندگان همنسلش قطعاتی خوانده است. او در مقاطعی با صدا و سیما همکاریهای جدی داشته اما امروز نسبت به رسانه ملی و نحوه پرداختش به موسیقی انتقاد دارد. قاسم افشار طی گفتگو با ایلنا ضمن توضیح درباره فعالیتهای اخیر خود از نسلی گفت که برای موسیقی پاپ زحمات کشیدهاند.
به نظر میرسد نسبت به یکی، دو سال گذشته کمکارتر شدهاید و اثری تولید نکردهاید. آخرین اثرتان تکآهنگ «نقاش» بود؛ آیا همینطور است؟
طی این مدت به طور کم و بیش و تا آنجا که امکان داشته، فعالیتهایم را ادامه دادهام. تکآهنگی را هم با مجوز ارشاد منتشر کردهام که «ماه و بارون» نام دارد. ترانهسرای این اثر بابک صحرایی است و امیرعباس حسنزاده آهنگسازی آن را به عهده داشته است. این اثر محتوایی اجتماعی و سیاسی دارد.
از شهریورماه سال گذشته تا پایان سال 1401، موسیقی وضعیتی نیمهتعطیل داشت، طی آن چند ماه و البته در دوماه آغازین سال جدید چه فعالیتهایی داشتهاید؟
آن شش، هفت ماه میتوانست پرکارترین مقطع کاری من باشد. واقعا در طول این بیست و هشت سالی که مشغول فعالیت رسمی هستم به اندازه آن شش، هفت ماه پیشنهاد کار نداشتم. اما خب آنها را نپذیرفتم. اتفاقا عدد و رقمهای خوبی هم پیشنهاد میدادند. به آنها میگفتم مگر این عدد و رقمها چقدر اهمیت دارد که پیشنهادات بالایی به من میدهید؟
حرفم هم این بود که حال دلم خوب نیست؛ دستم به کار نمیرفت و نمیتوانستم کار کنم. اگر مردم خوب نباشند، هنرمند هم حال خوبی نخواهد داشت و نمیتواند کار کند. خب من هم جزیی از مردم هستم. در مقابل زمانی که مردم حال خوبی داشته باشند حال من هنرمند هم خوب خواهد بود و میتوانم کار کنم. به تکآهنگ «ماه و بارون» بسنده کردم. یک اثر دیگر هم دارم که قبلا ضبط شده و فکر میکنم تا دو، سه هفته دیگر، یعنی تا پیش از فرا رسیدن ماه محرم و صفر، منتشر شود.
در گذشت حسین زمان که همنسل شماست، هشداری است مبنی بر اینکه ما داریم نسل معدود پاپخوانهای دهه هفتاد را از دست میدهیم.
خدا آقای حسین زمان را بیامرزد. اما به نظرم درگذشت او دیگر همنسلانش هشدار محسوب نمیشود. زندهیاد زمان مردی بسیار مودب، شریف و صبور بود. او را واقعا هنرمندی مردمی میدانم. اینکه میگویم او مردمی بود منظورم به معنی واقعی کلمه است. این را هم باید در نظر داشته باشیم که موسیقی «پاپ» موسیقی مردمی است و هنرمندان باید به این مردمی بودن این سبک توجه داشته باشند. حسین زمان به این موضوع توجه داشت. ایشان از دید من خوانندهای محبوب است. من رفاقت آنچنانی با آقای زمان نداشتم که بخواهم به دلیل جای خالیاش، از او تعریف کنم؛ اما او همنسل من است و دنبالش میکردم. البته دو آلبوم اثر مشترک داریم. نه اینکه با هم خوانده باشیم، اما قطعاتی از ما در یک آلبوم منتشر شده بود.
تولید آلبومهای مشترک شامل قطعات چند خواننده در اواخر دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد باب بود. کم پیش میآمد که خوانندگان دو صدایی بخوانند یا به اصطلاح امروزیها با هم «فیت» دهند.
بله همینطور است.
حسین زمان نزدیک دو دهه ممنوعالکار بود.
به هرحال حسین زمان هنرمندی صبور و مردمی بود. اینکه او به مدت هفده سال ممنوعالکار بود، من نامش را بیمعرفتی میگذارم. اینکه خوانندهای را هفده سال از تولید و اجرا دور نگاه داریم عملی به دور از اخلاق است. این زمان طولانی کار نکردن قطعا به هنرمند آسیبهای جدی میزند. مثل این است که شما به مدت هفده سال شغل یک نفر را از او بگیرید! اگر این کار را انجام دهید چه اتفاقی برای آن فرد میافتد؟ مطمئنا با این ممنوعیت طولانی نابود میشود. حال میگویند حسین زمان به دلیل ابتلا به سرطان کبد فوت کرده است. به نظرم دلیل درگذشت حسین زمان ممنوعالکاری طولانی مدتی بود که در نهایت به سرطانش منجر شد و جانش را گرفت. بیشک ممنوعالکاری یا هر اتفاق مشابه هنرمند را دچار افسردگی میکند. زمانی هم که فرد افسرده شود تمام بیماریها به سراغش میآیند.
اینکه آیا فوت هنرمندان میتواند هشدار باشد؛ خیر، درگذشت هنرمندان نمیتواند تلنگری برای مسئولان باشد. من میگویم اصلا اگر موسیقی را کنار بگذاریم، من و هنرمندان همنسلم طلبی از کسی نداریم. موضوع این است که ما موزیسینها و خوانندگان دهه هفتاد اصطلاحا نوک پیکان بودیم.
جز حمیدرضا نوربخش (مدیرعامل خانه موسیقی) کسی در مراسم تشییع حسین زمان حضور نداشت. مدیرکل دفتر موسیقی هم فقط پیام تسلیت داد.
من در مراسم خاکسپاری حضور نداشتم، اما به مراسم ترحیم رفتم. اتفاقا افراد شاخصی به مسجد آمده بودند و استقبال هنرمندان از مراسم پرشور بود. اما به هر صورت زندهیاد حسین زمان ارزشش را داشت تا مسئولان فرهنگی و استادان موسیقی به عنوان احترام به مراسمش تشریف بیاورند. این حضور اگر تحقق مییافت برای فردی بود که بیست و چند سال در عرصه موسیقی زحمت کشیده و سابقهای با اهمیت دارد. به گفته آقای زمان، ایشان در آمریکا بوده و تحصیل میکرده اما به ایران برمیگردد و به جبهه میرود. فردی که هفت، هشت سال در جنگ حضور داشته میآید و بخشی از بدنه فرهنگی کشورمان میشود؛ لذا باید بیش از اینها حمایت میشد.
آنچه درباره خوانندگان پاپ دهه هفتاد مطرح است این است که آنها جاده صاف کن نسلهای پس از خود بودند.
دقیقا. بله ما با تلاشها و تولیداتمان مسیر را برای ادامه فعالیت اهالی پاپ هموار کردیم. همانطور که گفتم ما طلبی از کسی نداریم؛ اما لااقل اوضاع طوری باشد که به نسل ما هم اجازه کار بدهند.
به عنوان یکی از خوانندگان پاپ نسلهای قبل نمیتوانید مانند خوانندگان نسلهای جدید فعالیت کنید و اجرا داشته باشید؟
خیر. این امکان وجود ندارد. باور کنید الان اگر بخواهم برای برگزاری کنسرت اقدام کنم به من سالن نمیدهند. مستقیما نمیگویند به شما سالن نمیدهیم! مثلا میگویند سالن پر است. در چنین فضایی من نمیتوانم یک تنه با صدها نفر وارد چالش شوم و این بار سنگین را به دوش بکشم.
واقعیت این است که مافیای تهیهکنندگان به شما اجازه نمیدهد وارد حلقه آن افراد بخصوص شوید.
همین است.
دفتر موسیقی تا چه حد میتواند مشکلات را مرتفع کند؟
موضوع این است که حل مشکلات کار یک شخص نیست و ایجاد سیاستهای کلی است که میتواند مشکلات موسیقی را تا حدودی حل کند. مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد آقای الهیاری یک بار حرف قشنگی زندند. ایشان گفتند من خودم به شرکتها پیشنهاد دادهام که با همنسلان شما همکاری کنند. آقای الهیاری گفت به شرکتها گفتهام درست است که به این نسل بدهکاری ندارید؛ اما آنها برای موسیقی و سبک پاپ خیلی زحمت کشیدهاند و شما بخشی از درآمدتان را به آنها بدهید تا از آنها حمایت کرده باشید.
اگر ساز و کار درستی برقرار باشد، این کمترین کار ممکن است.
بله این کمترین کاری است که میتوان در قبال خوانندگان و موزیسینهای نسل اول پس از انقلاب انجام داد. آقای الهیاری هم روی این موضوع تاکید داشت. ایشان در دوران کرونا باعث شد در یکی از جشنوارهها اجرا داشته باشم. خودشان هم حضور داشتند. اینکه یک مدیر به امور اجرایی و برنامههای هنری توجه داشته باشد و در آن حضور یابد اتفاق خوبی است. در همان زمان به مزاح گفتم دکتر سالن خالی به ما دادهاند! آیا اگر سالن مملو از جمعیت بود آن را در اختیار ما میگذاشتید؟! به هرحال از ایشان ممنونم. این را هم بگویم که هیچ بده بستانی میان من و آقای الهیاری و دفتر موسیقی وجود ندارد و طی جلساتی که داشتیم متوجه شدم ایشان دلشان برای موسیقی میسوزد و خب موسیقی ما هم دلسوز میخواهد. به هرحال درب دفتر ایشان روی هنرمندان باز است. یک مدیر باید اینگونه باشد و سوالی را از سوی هنرمندان بی پاسخ نگذارد و به خواستهها اهمیت دهد. من ایشان را در بخش مدیریت قبول دارم و برایم بسیار قابل احترامند
گفتید یکی از رخدادهای مفید ایجاد سیاستهای کلی است. این سیاستهای کلی بخشهای مهم و متعددی دارد. مثلا صدا و سیما یکی از بخشهای مهمی است که میتواند موسیقی را مورد حمایت قرار دهد. اما شما در گفتگویی که حدود سه سال پیش با ایلنا داشتید، تلویزیون را مورد انتقاد قرار دادید.
همچنان به عملکرد تلویزیون نسبت به موسیقی انتقاد دارم. عدم همکاری من با تلویزیون علت دارد. زمانی که تلویزیون تصمیم به تولید اثری میگیرد، من خواننده را انتخاب میکند تا بروم و اثر مورد نظرشان را بخوانم؛ البته اگر آن کار باب سلیقه من باشد. در صورت همکاری خواننده با صدا و سیما اثر میرود تا کارشناسی شود. طی این روند ششماه یا هفت، هشتماه دیگر پول خواننده را میدهند. این مدل کار کردن چه فایده و بهرهای خواهد داشت؟ حال شما حساب کنید تعدادی از آثار تولیدی به مرحله پخش نمیشوند و راهی آرشیو میشوند.
در نهایت اینکه قاسم افشار با تلویزیون همکاری نخواهد کرد؟
من به دوستان آهنگساز هم گفتهام برای تلویزیون نمیخوانم. اما اگر بخوانم؛ یعنی اگر اثر باب سلیقهام باشد و آن را دوست بدارم و همکاری صورت گیرد، کاری با کارشناسی سازمان ندارم و عدد خودم را میگویم. من رقم مورد نظرم را میگویم و پولم را میگیرم. مگر یک هنرمند چقدر بضاعت دارد؟ که بخواهند با او چنین رفتارهایی داشته باشند؟
شبکههای تلویزیونی سالانه سفارشهایی دارند و هستند خوانندگانی که پیشنهاد همکاری را بپذیرند.
بله پیشنهاد همکاری میدهند و وقتی ما نمیخوانیم، سراغ دیگران میروند. قاعدتا هستند افرادی که این نوع همکاریها را قبول کنند.
آیا با مسئولان فرهنگی صحبتی دارید؟
در دوران کرونا همه ما اوضاع بدی داشتیم و حال ناخوشایندی را تجربه کردیم و هنرمندان هم برای چندین ماه بیکار بودند. میتوان گفت نه فقط ما، بلکه تمام مردم دنیا درگیر این مسئله و بحرانهایش بودند. قاعدتا حال و احوال من هم از بقیه مستثنی نبوده است. به هرحال خداراشکر که این چالش و فراز و نشیبهایش را پشت سر گذاشتیم. بعد این قضیه بلافاصله پس از آرام شدن موج کرونا ماه محرم و صفر را در پیش داشتیم. قاعدتا در این دو ماه موزیسینها نمیتوانند فعالیتی داشته باشند. پس از پایان ماههای محرم و صفر با اتفاقاتی مواجه شدیم که در جامعه رخ داد و شش، هفت ماه به طول انجامید. کمی بعد هم اوضاع اجتماعی و ناآرامیها هنر را به تعطیلی کشاند. به هرحال همه این موارد طی مدت زمانی سخت زندگی و اوضاع شغلی هنرمندان بخصوص موزیسینها را تحت تاثیر قرار داده است. در چنین شرایطی حمایت از اهالی موسیقی باید در اولویت باشد.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش توضیح دهید.
به شما قول میدهم، اگر متولیان موسیقی بخواهند برای نسل ما اجرایی در نظر گیرند؛ این اتفاق به راحتی رخ خواهد داد. اگر متولیان چنین چیزی بخواهند انجام آن قبل انجام و میسر خواهد بود. امیدوارم در بستر موجود جایی هم برای نسل من باشد. ما هنوز هستیم و سرپاییم و زندهایم.
ارسال نظر