در گفتوگو با محدثه احمدی مطرح شد؛
«پیدایت میکنم» از هارلن کوبن
آرمان ملی- بیتا ناصر: هارلن کوبن (1962) نویسنده مشهور و معمایینویس مشهور آمریکایی است که بعد از تحصیل در رشته علوم سیاسی، در 26 سالگی وارد عرصه نویسندگی شد و از همان ابتدا توانست نظر طیف قابل توجهی از مخاطبان انگلیسیزبان را به خود جلب کند.
از او که نخستین نویسندهای است که سه جایزه مهم اِدگار، شِیمِس و آنتونی را از آن خود کرده و بیش از 30 رمان در کارنامه ادبی دارد، بیش از 10 رمان به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده که محدثه احمدی، مترجم جوان و پرکار این روزهای بازار نشر، نقش بسزایی در این میان داشته است. او که اخیرا رمان «پیدایت میکنم» را کوربن، با نشر آموت روانه بازار کرده، پیشتر نیز رمانهای «جنگل»، «رنگ عدالت» و «همخون» را از این نویسنده و با همین نشر به انتشار رسانده بود. با او دقایقی را به گپوگفت درباره رمان جنایی-معمایی «پیدایت میکنم» اختصاص دادیم؛ رمانی که روایتگر زندگی مردیست که به جرم قتل کودک خردسالش در زندان بهسر میبرد و به گفته احمدی، سرگذشت او «میتواند بریدهای از زندگی خودمان باشد».
بعد از ترجمه و انتشار چند رمان از هارلن کوبن، معمایینویس مشهور آمریکایی، اینبار سراغ رمان «پیدایت میکنم» از این نویسنده رفتید. کمی درباره این اثر، داستان و ویژگیهایش توضیح دهید.
این کتاب یکی از جدیدترین رمانهای مستقل کوبن است که انتشار جهانی آن به سال گذشته برمیگردد و مثل دیگر آثار این نویسنده در ژانر معمایی جا میگیرد. داستان درباره مردی است که به جرم قتل فرزند خردسالش متهم شده و در زندان است. گرچه خودِ او آن شب شوم را درست بهخاطر نمیآورد و همهچیز در ذهنش مبهم است، اما حکم و سرنوشتش را پذیرفته و با ناامیدی و عذابوجدان و انزوا، زمان را سپری میکند. تا اینکه بعد از پنج سال از آن اتفاق، عکسی به دستش میرسد که میتواند نشانهای از زنده بودن فرزندش و بیگناهی خودش باشد. همین انگیزهای میشود تا برای حل این معمای عجیب تلاش کند. البته در قدم اول، باید راهی برای فرار از زندان پیدا کند و اینجاست که هیجان و تکاپوی داستان آغاز میشود. یکی از نکات مهم درباره این اثر این است که بسیاری از شخصیتهای مهم و اثرگذار داستان، مرد هستند. چیزی که شاید کمتر در ادبیات معاصر دیده شود و حتی بسیاری از نویسندگان مرد ترجیح میدهند ماجرا را از زبان یا نگاه شخصیتهای زن بیان کنند. اما کوبن اینطور نیست و در اکثر آثارش کاراکتر اصلی مرد است که کاوش احساسات، درگیریها، دغدغهها و افکارش تجربهای دلچسب و تازه برای مخاطب میسازد.
«پیدایت میکنم» را در مقایسه با دیگر آثار هارلن کوبن چطور میبینید؟
پیش از هر چیزی امتیاز بالایی که این کتاب از خوانندگان دریافت کرده، نشاندهنده جذابیت و مخاطبپسندی آن است. کوبن یکی از برجستهترین و تواناترین نویسندگان ژانر معمایی در ادبیات معاصر انگلیسی است و پس از دههها فعالیت شایسته، جایگاه ثابتی در این حوزه پیدا کرده است. در اکثر رمانهای او، یک سری موضوعات و مفاهیم اصلی و ثابت دیده میشوند؛ از جمله بحث خانواده، عشق در شکلهای مختلف، عواقب دروغ و... . اما مهارتش اینجا عیان میشود که هر بار با همین عناصر کلیدی، محصولی متفاوت تولید میکند. در «پیدایت میکنم» باز هم خانوادههایی را داریم که هر یک به شکلی دچار مشکل شدهاند و بین اعضا فاصله افتاده و درگیر احساسات و عواطف مختلفی هستند. از طرفی جنایتی بزرگ رخ داده و پای سوءاستفاده از ثروت و قدرت وسط است. چرخهای نظام قضایی بهدرستی نمیچرخند و عدالت در معنای آرمانی و حقیقی خودش اجرا نمیشود. تمامی این مسائل به زیبایی و هنرمندانه در «پیدایت میکنم» به تصویر کشیده میشوند و ما با شخصیتها و روایتی روبهرو هستیم واقعی؛ نمونهای از آنچه هر روز در زندگی در جریان است. افرادی با نقاط ضعف و قوت و سنگهایی که همیشه پیش پای آدمهای عادی جامعه هستند. از این جهت میتوان گفت این رمان را در رده داستانهای قوی کوبن به شمار آورد؛ داستانی که به احتمال زیاد برای همیشه در ذهن خواننده میماند. بهویژه که موضوعاتی که به کودکان مربوط میشوند، معمولاً هم برای نویسندگان و هم برای مخاطبین جزء مسائل حساس هستند. از این رو کمتر سراغشان میروند و با احتیاط برخورد میکنند. اما کوبن در این کتاب ماهرانه با این موضوع کار کرده و در عین اجتناب از ایجاد حساسیتها و واکنشهای عاطفی در خواننده، روایتی کامل و دقیق از جنایتی پیچیده خلق کرده است.
هارلن کوبن جوایز مختلفی را از سراسر جهان (همچون فرانسه، اسپانیا و انگلستان) دریافت کرده است. از اینمنظر، چه فاکتورها و المانهایی از او و آثارش را در کسب این جایگاه موثر میدانید؟
گفته میشود که نظر منتقدین و ارزیابها با مخاطبین عادی متفاوت است و بارها دیده شده که کتابهایی که جوایز مهم و قابل توجهی میبَرند، در نگاه خوانندههای عادی جالب و چندانارزشمند تلقی نمیشود. اما گاهی نیز نویسندهای میتواند طوری بنویسد که توجه مثبت هر دو طرف را جلب کند و موفق عمل کند. کوبن در همین دسته جای میگیرد. به گفته خودش برای انتخاب موضوع روایتهایش سوار تاکسی میشود، به شهر سر میزند و در میان مردم میچرخد. گوش میکند و میبیند و تصویرسازی میکند و جرقهها در ذهنش زده میشوند. بنابراین آنچه از او میخوانیم، میتواند بریدهای از زندگی خودمان باشد. چیزی که غریب نیست، بعید نیست. از طرفی شیوه نگارش، لایهبندی معما، شخصیتسازی و مسیر گرهگشایی خاص و حرفهای خودش را دارد و عنصر غافلگیری را به خوبی به کار میبندد؛ چیزی که در ژانر مهیج و معمایی بسیار مهم است. ترکیب این دو دسته از مهارتهاست که جایگاه خاصی به او بخشیدهاند. زیادند نویسندگانی که درونمایه خوب و بکری برای داستانشان دارند اما نمیتوانند آن را درست پرورش دهند یا گنجینه واژگان غنی دارند و اصول نوشتن را بلدند اما موضوع ندارند و بنابراین دیده نمیشوند.
بیش از یک دهه است که مقالات و ستونهای کوبن در بسیاری از نشریات از جمله نیویورک تایمز و مجله رژه منتشر میشود. فعالیتهای مستمر او در این حوزه چه نقشی در شناساندن او به مخاطبان و جایگاه امروز او ایفا میکند؟
کوبن سالی حداقل یک اثر آماده میکند و به چاپ میرساند. برای ماندن در حوزه کتاب باید همینطور عمل کرد. ما با کلمات مواجهیم. آنچه از نویسنده به جا میماند، متن و نوشتار است و مثل سینما یا تلویزیون، نتیجه کار بصری نیست. از این جهت شاید بتوان گفت نویسنده با چالش بیشتری برای حفظ جایگاهش در حافظه مخاطب روبهروست. نویسندگان خوب زیادی هستند که آثار تحسینبرانگیزی داشتهاند و به اوج رسیدهاند اما با غیبتی چند ساله و فعالیت نامنظم به راحتی جایگاه بالای خود را از دست دادهاند. از این نمونه میتوانم به گیلین فلین نویسنده آثار پرفروشی چون «دختر گمشده» و «چیزهای تیز» اشاره کنم که سالهاست شاهد فعالیتش به شکل قبل نیستیم. در دنیای کتابها، باید نوشت و به کمک کلمهها ماند.
هارلن کوبن خالق و تهیهکننده اجرایی چندین درام تلویزیونی نتفلیکس است که البته باید تهیهکنندگی اجرایی آثار دیگری در بخش سریال و مینیسریال را به این لیست اضافه کرد. از این حیث، ماجراهای تریلری و هیجانانگیز آثار کوبن تا چه اندازه از آشنایی او با فضای آثار سینمایی نشات میگیرد؟
کوبن پیش از هر چیزی رماننویس است و بهتدریج در جریان واگذاری حقوق اقتباس سینمایی و تلویزیونی کتابهایش، وارد دنیای تهیهکنندگی شد. قطعاً فعالیت در دو حوزه، روی کیفیت داستانهای او اثرگذار بوده است. کوبن قصههایی را از دنیای واقعی میگیرد و روی کاغذ میآورد که زنده و قابل لمس بودنشان برای رسانههای بصری جذاب است. از سویی هم آشنایی با فضای سینما و تلویزیون باعث شده در خلق صحنههای اکشن و پرهیجان یا دلهرهآور موفقتر عمل کند؛ طوری که حین خواندن، تکتک جزئیات صحنه جلوی چشم مخاطب نقش میبندند.
در دهههای گذشته شاهد آن هستیم که آثار بسیاری در ژانرهای معمایی، رازآلود، وحشت، هیجانانگیز، جنایی و فانتزی از ادبیات آمریکا و اروپا مورد اقتباس سینمایی و تلویزیونی قرار گرفتهاند، که البته هرساله بر تعداد آنها افزوده میشود. به نظر شما این داستان است که به سمت سینما میرود یا سینما به سمت داستان؟
به نظر من، این سینماست که به سمت داستان میرود و بهطور کلی اتفاق بسیار خوبی محسوب میشود و روی علاقه و توجه مردم به کتاب و کتابخوانی تأثیرگذار است. بهعلاوه موجب ترفیع جایگاه نویسندگی میشود. تقویت پیوند میان سینما و ادبیات معاصر میتواند سبب شود کتابها بیشتر دیده و خوانده شوند و نویسندههای توانمند بدون دغدغههای مالی، تمام وقت مشغول خلق داستانهای قوی شوند. امیدوارم این اتفاق در ایران هم بیشتر بیفتد؛ البته با رعایت حقوق صاحبان آثار و اصول اقتباس، تا به سمت توازن میان ادبیات و سینما برویم. در غیر اینصورت و با حذف نویسنده، زور سینما بیشتر خواهد شد و از یکی از نتایج اقتباسها که پرورش فرهنگ کتابخوانی است، بهرهای نخواهیم برد.
چه ویژگیهایی قابلیت اقتباس شدن را به آثار ادبی میدهد؟
قطعاً یک داستان باید پرمخاطب و پرفروش باشد تا توجه سرمایهگذاران را برای اقتباس جلب کند. از طرفی ساختار و نحوه روایت آن باید به شکلی باشد که در روند تبدیل به فیلمنامه چالشبرانگیز نباشد. معمولاً در اقتباسها، در جزئیات و برخی بخشهای داستان دستکاریهایی انجام میشود تا فیلم، کپی صددرصد کتاب نباشد و فضایی برای خلاقیت و نوآوری و غافلگیری مخاطب وجود داشته باشد. بااینحال کلیات، شخصیتهای مهم و روح داستان حفظ میشوند. در هر ژانر، ویژگیهای خاصی آثار را مناسب اقتباس میکنند. مثلاً در ژانر جنایی و معمایی، داستان باید پیچوخم داشته باشد و به جای خودگویههای درونی، پر از دیالوگهای پخته و اثرگذار باشد.
به نظر میرسد هیچ محدودیتی برای سینمای غرب وجود ندارد، این مساله چه تاثیری بر داستانهای معمایی، هیجانانگیز، وحشت و فانتزی داشته است؟
شاید جنبه مثبت این مسئله این باشد که پلی میان دنیای داستانهای مکتوب و آثار سمعیبصری زده شده است. برای بسیاری از مخاطبان نیز این جریان مطلوب است، زیرا کتابخوانهای زیادی دوست دارند پس از مطالعه و تصویرسازیهای شخصی خود از داستان، آن را روی پرده سینما یا در صفحهی تلویزیون ببینند. برای نویسندگان هم چه از نظر حرفهای و چه از نظر مالی، اتفاق خوبی است و اخبار اقتباس از کتابهایشان، برگ جدیدی از موفقیتشان تلقی میشود. اما جنبه منفی نبود محدودیت در این حوزه در غرب را میتوان افراطها دانست. هستند نویسندگانی که پیشاپیش با هدف تبدیل کتابشان به فیلم مینویسند و ساختار و قالب اثرشان به سمت فیلمنامهنویسی میرود تا رماننویسی. از سویی نیز شاهد ساخت فیلمهای تجاری هستیم که گاهی کیفیت مطلوب را هم ندارند.
ارسال نظر