سعید شریعتی در گفتوگو با«آرمان ملی»:
انتخابات ریاست جمهوری باید معنادار باشد
آرمان ملی- حمید شجاعی: شاید اگر همه چیز در عرصه سیاسی کشور طی یک ماه گذشته به طور عادی و معمول طی میشد در حال حاضر شاهد هیچ گونه تکاپویی در جریانات سیاسی نبودیم و همه مسائل در انتخابات هیأت رئیسه مجلس، کمیسیونها و فراکسیونها خلاصه میشد. اما سانحه بالگرد رئیسجمهور و همراهان باعث شد تا فضای سیاسی کشور ملتهب شود و همگان به انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری فکر کنند.
در همین راستا اقدامات اولیه در جهت برگزاری انتخابات زودهنگام انجام شد و در نهایت 80 نفر در انتخابات ثبت نام کردند که تعدادی از ثبت نام کنندگان از اصلاح طلبان بودند. در همین مسیر نیز جبهه اصلاحات نامزدهای مدنظر خود را اعلام کرد و اسحاق جهانگیری، عباس آخوندی و مسعود پزشکیان نامزدهای اصلاح طلبان شدند. هر چند که با اعلام وزارت کشور از این بین فقط مسعود پزشکیان توانست مجوز حضور در انتخابات ریاست جمهوری را بهدست آورد. حال باید دید جبهه اصلاحات چه رویکردی در خصوص انتخابات پیشرو خواهد داشت. آیا تمام قد پشت پزشکیان خواهد ایستاد یا اینکه اصلاح طلبان رویکردی دیگری را اتخاذ خواهند کرد. هر چند که عدم تایید صلاحیت چهرههایی چون جهانگیری و لاریجانی نیز در نوع خود قابل تامل است. در این راستا برای بررسی و تحلیل انتخابات ریاست جمهوری پیش رو؛ نوع مواجهه اصلاحطلبان با انتخابات و آنچه در سپهر سیاسیت ایران میگذرد«آرمان ملی» با سعید شریعتی، فعال سیاسی اصلاح طلب و عضو حزب اتحاد ملت به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
*مواجهه جریان اصلاحات با مساله انتخابات پیشرو را با توجه به بیانیه اولیه جبهه اصلاحات؛ بیانیه اقای خاتمی و میثاق نامه جبهه اصلاحات چگونه ارزیابی میکنید؟
جبهه اصلاحلات در فرم فعلی خود از سال 1400 به عنوان یک ائتلاف و جبهه سیاسی در وزارت کشور ثبت شده و فعالیت میکند. قبل از این جبهه؛ شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان بود که تقریبا عملکردی مشابه با یک آئین نامه و ساز و کار متفاوتی داشت و شورای عالی سیاستگذاری از یک الگوی رفتاری مشخص در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای سال 96 و انتخابات مجلس در سال 98 پیروی کرده است. قاعده نیز بر این بوده که در ابتدای کار قضاوت پیش از موعد نمیکرده و فرض را بر این میگذاشته که برگزارکنندگان و ناظران انتخابات را معنادار برگزار میکنند. لذا از پیش قضاوت نمیکرده که بر فرض انتخابات نمایشی است. در همه انتخاباتهای گذشته جبهه اصلاحات و شورای عالی سیاستگذاری هر کدام با کارکرد مشابه تلاش کردند که در انتخابات مشارکت فعال داشته باشد. یعنی از کاندیداهایی که خود را واجدصلاحیت میدانستند دعوت میکردند که ثبت نام کنند و از بین ثبتنام کنندگان در یک فرایندی کاندیداهای خود را چه در انتخابات مجلس و چه در ریاست جمهوری فهرست میکردند. اگر به خاطر داشته باشید جبهه اصلاحات در 1400 که اولین انتخاباتی بود که جبهه اصلاحات با این شکل و شمایل فعلی فعال بود قریب به 10 نفر از کاندیداهایی که مدنظر داشت را به ترتیب آرا که در مجمع عمومی جبهه اصلاحات آورده بودند به عنوان کاندیداهای مورد نظر و قابل قبول معرفی کرد و آنها هم ثبت نام کردند که در مرحله بعد شورای نگهبان با بررسی صلاحیت کاندیداها و ردصلاحیت همه کاندیداهای مورد نظر جبهه اصلاحات عملا از نظر جبهه اصلاحات انتخابات را بیمعنا کرد. لذا وقتی ما کاندیدایی نداریم و نمیتوانیم گزینهای که به برنامههای ما متعهد باشد تا ما بتوانیم پاسخگوی عملکرد و رفتارش باشیم. نمیتوانیم به مردم بگوییم که به کسان دیکری رای بدهید و اخلاقی هم نیست. نمیشود گفت که فلان کس ما را قبول ندارد، ما هم او را قبول نداریم اما مردم بیایید به او رای بدهید. از این جهت انتخابات بیمعنا میشود یعنی عنصر رقابت و تنوع گرایشها وقتی وجود نداشته باشد دیگر انتخابات فقط تبدیل به رای گیری میشود و از وجهه انتخابات میافتد. این اتفاق در انتخابات 1400 رخ داد و جبهه اصلاحات نیز در آن زمان بیانیه داد که انتخابات از نظر ما معنادار نیست و شرکت نمیکنیم و از کسی هم حمایت نمیکنیم. این اتفاق اکنون در انتخابات ریاست جمهوری 1403 هم افتاده و تعدادی از افراد به دعوت احزاب یا گروههای سیاسی عضو جیهه اصلاحات ثبت نام کردند و جبهه اصلاحات نیز از بین پیشنهادهایی که اعضا و گروههای عضو دادند با رای گیری و مکانیسم دوسوم آرا 3 کاندیدا معرفی کرد. البته ممکن است از نظر برخی گروهها، شخصیتها یا نیروهای سیاسی اینگونه باشد که اصلاح طلبان از اول هم نمیتوانستند کاندیدایی معرفی کنند و انتخابات از اول برای آنها بیمعنا بود. اما از منظر جبهه اصلاحات یک آزمونی برای معنادار بودن انتخابات وجود دارد و آن اینکه جبهه اصلاحات میتواند به هواداران و طرفداران و نیروهایی که از ایدههای جبهه اصلاحلات حمایت میکنند کاندیداهایی مورد تایید، حمایت که به میثاق نامه جبهه اصلاحات پایبند هستند را معرفی کند.
* جریان اصلاحات همواره خود را محور مطالبات مردم دانسته و از نهاد انتخابات در شرایط رقابتی بودن حمایت کرده اما نوع مواجهه اصلاح طلبان با مساله انتخابات محل بحث است؛ چنانکه جبهه اصلاحات و عدهای از اصلاح طلبان معتقد به رقابتی بودن انتخابات با کاندیداهای تخصصی هستند اما عدهای دیگر معتقد به استفاده از حداقلها روزنهها؛ این اختلاف نظر را چگونه تحلیل میکنید؟
مساله بر سر اصل نهاد انتخابات است و اصلاح طلبان یا در واقع جبهه اصلاحات که نهاد سازمان یافته مجموعه تشکلهای اصلاح طلب است میگویند ما در هر انتخاباتی شرکت میکنیم ولی آنچه که برگزار میشود از منظر اصلاح طلبان و چارجوبهای آنها لزوما انتخابات نیست. به اعتقاد من کسانی که میگویند هر صندوقی که حاکمیت با هر کیفی گذاشت باید در آن شرکت کنیم و از حداقلها استفاده کنیم به نهاد انتخابات آسیب میزنند. شما باید امکان انتخاب داشته باشید و با اختیار، علاقه و تشخیص خود روی حداقل نه حداکثر شخص مورد نظر خود را انتخاب کنید. لزوما در هر انتخاباتی آحاد شهروندان و نیروهای اجتماع و سیاسی نمیتوانند بگویند فلان شخص کاندیدای صدر درصد است. واقعا در هر انتخاباتی که کاندیداها میآیند همه حداقلی هستند و امکان ندارد که شما کاندیدای حداکثری در انتخابات معرفی کنید. چرا که مثلا ده نفر میگویند آقایX همه مطلوبهای ما را دارد اما بیست نفر میگویند فقط بیست درصد از مطلوبهای ما را دارد. یا یک میلیون نفر میگویند این شخص فقط میتواند 2 کار مثبت انجام دهد. انتخابات همیشه حداقلی است.. نظام جمهوری اسلامی که میگوید میزان رای ملت است و اولین حرف سیاسی که زده شد رفراندوم و مواجه به آرای عمومی بوده است و در سال اول پس از انقلاب چند انتخابات برگزار شده و نشان داده که با صندوق رای و رای مردم میخواهد کار کند اینگونه شناخته شده چگونه باید انتخاباتی برگزار کند که 60 درصد واجدان شرایط رای دادن در آن شرکت نکنند.
وقتی ما کاندیدایی نداریم و نمیتوانیم گزینهای که به برنامههای ما متعهد باشد تا ما بتوانیم پاسخگوی عملکرد و رفتارش باشیم. نمیتوانیم به مردم بگوییم که به کسان دیکری رای بدهید و اخلاقی هم نیست. نمیشود گفت که فلان کس ما را قبول ندارد، ما هم او را قبول نداریم اما مردم بیایید به او رای بدهید. از این جهت انتخابات بیمعنا میشود یعنی عنصر رقابت و تنوع گرایشها وقتی وجود نداشته باشد دیگر انتخابات فقط تبدیل به رای گیری میشود و از وجهه انتخابات میافتد
*چه اتفاقی افتاده که بخشی از جامعه در انتخابات قبلی حضور کمرنگی داشتند و مشخص نیست در انتخابات پیشرو نیز چه رویکردی اتخاذ کنند؟
من معتقدم این عده چون فکر میکنند رای آنها تاثیر ندارد از این جهت در انتخابات مشارکت نمیکنند. مردم اگر بدانند که رایشان تاثیر دارد و میتوانند به کسی که میپسندند نمایندگی و وکالت بدهند و بعدا از او پرسش کنند و بعدا خیالشان راحت باشد که انتخابشان موثر است در انتخابات شرکت میکنند. اینگونه نیست که انتخاب کنند اما انتخابشان موثر نباشد و فردا تیتر بزنند که چیزی عوض نشده خیالتان راحت باشد. مردم وقتی دیدند که ما آقای روحانی را انتخاب کردیم که هزار وعده داد و ادعا کرد تازه شخص با نفوذ، قدرتمند و دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و مردم با 24 میلیون رای او را انتخاب کردند، اما پس از شش ماه دیدند که او کاری نمیتواند بکند یا راهها پیش روی او بسته است یا اینکه خودش نمیخواهد.
* اگر کاندیداهای اصلاحطلبان مثل جهانگیری یا آخوندی تایید صلاحیت میشدند و فرض میکردیم که مردم نیز به صحنه آمده و از آنها حمایت میکردند چه تضمینی وجود داشت که وقتی به قول شما آقای روحانی در آن جایگاه نتوانست کاری از پیش ببرد این افراد بتواند عملکرد موثری داشته باشد؟
هیچ تضمینی وجود ندارد، اما ما میگوییم برای اینکه حسن نیت خودمان را به عنوان نیروی سیاسی در جبهه اصلاحات نشان بدهیم این افراد را برای پیشبرد امور موثر موفق میدانیم. البته قضیه مردم جداست. چرا که ممکن است مردم الان اگر ما کاندیدای صد درصدی اصلاحطلب هم معرفی میکردیم مردم اصلا هیچ اعتنایی نمیکردند و میگفتند خاتمی با آن همه سیاست و روحانی با آن هم قدرت و نفوذش هیچ کاری نکردند شما میخواهید چکار کنید؟ اما ما به عنوان نیروهای سیاسی اصلاح طلب پیشداوری نمیکنیم. این یک سنت و شیوه سیاسی است که پیش گرفتیم و از اول خیلی جدی پای انتخابات میآییم تا لحظهای که ببینیم انتخابات معنادار هست یا نیست.
* اگر تحت هر شرایطی اصلاحطلبان فقط به دنبال کاندیدای اصلاح طلب بودند پس انتخابات سالهای 92 و 96 که با آقای روحانی ائتلاف کردند چگونه قابل توجیه است؛ جرا آن زمانها روی آقای عارف یا جهانگیری نماندند؟
اصلاحطلبان به عنوان نیروهای سیاسی سیاستورزی میکنند. در مقطعی احساس کردند که جامعه میخواهد در انتخابات محل اثر باشد و رای بدهد و با رای خود با تصور عمومی از رفتار جامعه عمومی سال 91 اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیدند که به هر شکل در انتخابات باشیم. کاندیدای اصلاح طلب هم معرفی کردند و آقای عارف سال 92 به صحنه آمدند. هر چند که اول اقای هاشمی کاندیدای مقبول اصلاح طلبان در آن مقطع آمد و ثبت نام کرد که رد صلاحیت شد. آقای عارف و روحانی نیز ثبت نام کردند. اما کاندیدایی که مطالبات و برنامههای اصلاح طلبانه را دنبال کند در صحنه بود. آقای روحانی که در ظاهر به جناح اصلاح طلب نیز وابسته نبود هم در آن انتخابات رویکردها و برنامههای اصلاح طلبانه را تبلیغ کرد و نقاط اشتراک فراوانی بین برنامههای آقای روحانی و مطلوبات اصلاح طلبان حداقل در شعار بود. آقای روحانی نیز در مذاکرات و تعاملاتی که در انتخابات بود چه مستقیم و چه بهواسطه آقای هاشمی تعهد خود را به تغییر شرایط از دوره احمدینژاد به سمت مسیر مورد خواست اصلاحطلبان و جامعه اصلاحطلب ارائه کرد. آنجا اصلاحطلبان دیدند که چه کسی وزن بیشتری دارد و در نظر سنجیها آقای روحانی وضع بهتری داشت. ما هم اصراری نداشتیم که کاندیدای صد درصدی داشته باشیم اما دیدیم که مطلوب جامعه این است. منتها این جز تجارب سیاست در ایران است که عملکرد دوره دوم آقای روحانی و برخی نمایندگان لیست امید در مجلس دهم نشان داد که کاندیدای نیابتی نمیتواند راضی کننده باشد. در انتخابات 96 نیز نیز روشن بود که دوره آقای روحانی باید ادامه پیدا کند و همه متفق القول بودند چون عملکرد 4 ساله اول دولت روحانی در سیاست خارجی، اقتصاد و مسائل اجتماعی و سیاسی کاملا قابل دفاع بود و دولت موفقی داشت. به خاطر همین نیز 24 میلیون مردم به او رای دادند. کما اینکه مردم معطل نوع رفتار اصلاح طلبان نبودند و خود به آقای روحانی رای دادند.
ارسال نظر