دکتر ابراهیم فیاض در گفت وگو با«آرمان ملی»:
یکی از آسیبهای تلویزیون تبدیل شدن دین به کالای تجاری است
آرمان ملی- احسان انصاری: مهم ترین چالشهای تبلیغات دینی در طول دهههای گذشته در تلویزیون ایران چه بوده است؟آیا صداوسیما در ترویج دین در بین نسل های مختلف موفق بوده است؟«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با دکتر ابراهیم فیاض، جامعهشناس گفتوگو کرده است.
فیاض معتقد است:«صفحه تلویزیون دارای ماهیتی ذاتی و برخوردار از گرایشی نیرومند به روانشناسی این جهانی است. ذهن روح و خاطر ما چنان از برنامه های عادی روزمره و سرگرم کننده و تبلیغات تجاری و انواع فیلمهای تفریحی انباشته شده است که به سختی می توان تصور کرد که قادر باشیم تلویزیون را از ساختار و خصلت غیر روحانی آن خارج کنیم و به آن ویژگی معنوی ببخشیم.در نتیجه این سوال مطرح است که تبدیل شکل این جهانی تلویزیون به شکل آن جهانی متناسب با معنویت و قداست مذهبی چگونه ممکن است؟ مخاطب نیز می داند که تنها با فشردن یک دکمه میتواند هر لحظه اراده کند از آن جهان به این جهان و از قداست به روزمرگی بازگردد. البته این دیدگاه به دلیل پذیرش مبنای ذات گرایانه قابل نقد است، اما مسلماً از واقعیات مهمی پرده بر می دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت». در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
*صداو سیما در طول دهههای گذشته به دنبال قرار گرفتن دین در محور برنامههای خود و بازتاب آن در جامعه بوده است. در این زمینه با چه چالشها و فرصتهایی مواجه بوده و به چه میزان موفق عمل کرده است؟
برنامههای تلویزیونی تبلیغ دین دچار آسیبها یا ناکارآمدی هایی هستند. مسلماً بخشی از ناکارآمدی ها به تغییرات ساختاری جامعه و به طور خاص پدیده عرفی شدن مربوط میشوند. امروزه بسیاری از کارکردهای نهادهای دینی مانند ایجاد و تغییر باورها، آرمان سازی، خلق انتظارات، اقناع توده ها و تقدس بخشی توسط دیگر نهادهای اجتماعی از جمله رسانهها ایفا می شوند و از نتایج این امر کاهش اقبال به برنامه های مذهبی تلویزیونی و غیر تلویزیونی با قطع نظر از شکل و محتوای خود این برنامهها بوده است. اما بخش دیگری از ناکارآمدیها و احیاناً آسیب های تبلیغ دین در برنامه های تلویزیونی ارتباط نزدیک تری با خود فرایندها سیاستها و الگوهای تبلیغ رسانه ای دین دارند. از سوی دیگر ساده سازی حقایق معنوی و تقلیل دادن آنها به امور قابل فهم برای مخاطبان عادی به قیمت فدا کردن اصالت و خلوص این حقایق را می توان از مشکلات این برنامه ها به شمار آورد. برای مثال صحنه هایی از فیلم های ماورائی که در آنها رخداد مرگ و اتفاقات عالم برزخ نمایش داده میشوند. انطباق اندکی با محتوای گزارههای دینی دارند. از سوی دیگر باید به مشکل غلبه محتوای فرهنگ عامهپسند بر پیام دینی سریال های تلویزیونی دینی اشاره کرد. بر حسب این مشکل که البته جنبه ذاتی نداشته و تا حدود زیاد قابل حل به نظر می رسد، سریال های تلویزیونی دینی، محلی برای تعامل پیام دینی با محتوای فرهنگ مردم پسند و زندگی روزمره هستند و تفسیر مخاطبان به ویژه زنان به عنوان مخاطبان اصلی این سریال ها با عنایت به فرهنگ و زندگی روزمره و در خلال قسمتهای اولیه تا قسمتهای میانی شکل می گیرد و این تفسیر در قسمتهای پایانی که گرهگشایی داستان در ضمن آنها رخ می دهد، به سختی تغییر می کند؛ این در حالی است که مفروض تهیه کنندگان انتقال پیام دینی این سریال ها به مخاطبان در قسمتهای نهایی و در مرحله گرهگشایی داستان است یعنی درست در زمانی که تفسیر مخاطبان بر طبق فرهنگ و زندگی روزمره ایشان شکل گرفته و دیگر به آسانی قابل تغییر نیست.
*یکی از بارزترین کارکردهای تبلیغ رسانهای دین کاهش اقبال به آیینها و رسانههای دینی سنتی بوده است. چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟
بله؛در واقع چنین اتفاقی رخ داده است.دلیل آن نیز این است که تلویزیون با برخورداری از ویژگی هایی مانند جذابیت، قابلیت کنترل و دسترسی ارزان و آسان چنانچه به قلمرو تبلیغ دین وارد شود، به مانعی جدی در برابر حضور افراد در اماکن و آیینهای دینی سنتی مانند مساجد، زیارتگاهها، حسینیه ها، مراسم دعاهای کمیل و ندبه و جشنها، سوگواری ها و مجالس سخنرانی مذهبی تبدیل شده است. این در حالی است که تلویزیون به هیچ وجه قادر نیست آن نوع از احساس و تجربه دینی را در افراد برانگیزد که از نفس حضور در اماکن مذهبی و شرکت در اجتماع دینداران برای آنان حاصل میگردد. به علاوه باید به دیگر کارکردهای اجتماعی حضور در اماکن و مراسم مذهبی مانند تقویت همبستگی ها اشاره کرد که گرایش بیش از حد به تلویزیون به سست شدن آنها می انجامد.از سوی دیگر تأکید فراوان اسلام بر حضور در اماکن و مراسم مذهبی بیانگر آن است که نفس این حضور در دیدگاه اسلام موضوعیت دارد برای نمونه تأکید بسیار زیادی بر زیارت قبر پیامبر اکرم (ص)، قبور امامان معصوم (ع) و امامزادگان و شهدا و مؤمنان صورت گرفته است و اما زیارت از راه دور به رغم مشروع و مطلوب بودن جایگزین کاملی برای زیارت حضوری به شمار نیامده است. شاهد دیگر این سخن جایگاه والایی است که اسلام برای حضور در نمازهای جمعه، جماعت، اعیاد و غیره در نظر گرفته و در مواردی برای آن جنبه وجوبی قائل شده است. اسطوره سازی مکانیزم دیگری است که رسانه های تصویری از طریق آن بر تبلیغات دینی تأثیر می گذارند. اگر اسطوره ها را منبع وحدت و هویت فرهنگی و عاملی برای معنا بخشیدن به زندگی تلقی کنیم مفهوم اسطوره لزوماً به اساطیر باستانی منحصر نخواهد شد و به اسطوره های جدید نیز قابل تعمیم خواهد بود. بر این اساس، زمانی که تلویزیون از قهرمانان ورزشی با ستاره های سینمایی و یا دیگر نخبگان هنری، اسطوره هایی می سازد که نقش گروه مرجع را بر عهده می گیرند به این معنا که بسیاری از مردم و به ویژه جوانان با آنها عمیقاً همانند سازی می کنند قهراً میزان کارآمدی برنامه های تبلیغی دین در هویت بخشی به افراد جامعه کاهش می یابد.
اسطوره سازی مکانیزم دیگری است که رسانه های تصویری از طریق آن بر تبلیغات دینی تأثیر می گذارند. اگر اسطوره ها را منبع وحدت و هویت فرهنگی و عاملی برای معنا بخشیدن به زندگی تلقی کنیم مفهوم اسطوره لزوماً به اساطیر باستانی منحصر نخواهد شد و به اسطوره های جدید نیز قابل تعمیم خواهد بود. بر این اساس، زمانی که تلویزیون از قهرمانان ورزشی با ستاره های سینمایی و یا دیگر نخبگان هنری، اسطوره هایی می سازد که نقش گروه مرجع را بر عهده می گیرند به این معنا که بسیاری از مردم و به ویژه جوانان با آنها عمیقاً همانند سازی می کنند قهراً میزان کارآمدی برنامه های تبلیغی دین در هویت بخشی به افراد جامعه کاهش می یابد
* رسانه و تلویزیون یک عنصر مدرن است.آیا چنین عنصری با دین به عنوان یکی از مولفه های مهم سنت در تعارض قرار نمیگیرد؟
صفحه تلویزیون دارای ماهیتی ذاتی و برخوردار از گرایشی نیرومند به روانشناسی این جهانی است. ذهن، روح و خاطر ما چنان از برنامه های عادی روزمره و سرگرم کننده و تبلیغات تجاری و انواع فیلمهای تفریحی انباشته شده است که به سختی می توان تصور کرد که قادر باشیم تلویزیون را از ساختار و خصلت غیر روحانی آن خارج کنیم و به آن ویژگی معنوی ببخشیم.در نتیجه این سوال مطرح است که تبدیل شکل این جهانی تلویزیون به شکل آن جهانی متناسب با معنویت و قداست مذهبی چگونه ممکن است؟ مخاطب نیز می داند که تنها با فشردن یک دکمه میتواند هر لحظه اراده کند از آن جهان به این جهان و از قداست به روزمرگی بازگردد. البته این دیدگاه به دلیل پذیرش مبنای ذات گرایانه قابل نقد است، اما مسلماً از واقعیات مهمی پرده بر می دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت. به هر حال در بینش اسلامی بین دنیاگرایی و آخرت گرایی تضادی وجود دارد به طوری که با تقویت هر کدام دیگری تضعیف میشود و با تضعیف هر کدام دیگری تقویت می گردد. با توجه به این پیش فرض کلی و با عنایت به اینکه آخرت گرایی با دو شاخص اصلی یعنی حب آخرت و خوف آخرت، از مهمترین ارکان دینداری است، می توان نتیجه گرفت که هر ابزاری از جمله تلویزیون چنانچه در خدمت دنیاگرایی قرار گیرد به کمیت یا کیفیت دینداری مخاطبان آسیب وارد خواهد کرد زیرا محبت آخرت و خوف آخرت را از دل آنان زائل خواهد ساخت. روشن است که ناکارآمدی با کم اثر شدن تبلیغ رسانه ای دین از پیامدهای قهری این وضعیت خواهد بود. یکی از ویژگیهای جوامع سکولار را صنعتی شدن فرهنگ در این جوامع دانسته اند. صنعتی شدن فرهنگ، پدیده ای است که از حاکمیت تجربه گرایی ریاضیات و کمیت گرایی بر همه جهان انسانی ناشی میشود و در نتیجه آن فرهنگ به کالای تولیدی و مصرفی و به تعبیر دیگر، فرهنگ به اقتصاد تقلیل می یابد زیرا تنها زمانی به تولید فرهنگ همت گمارده میشود که کالای فرهنگی به فروش برسد و سوددهی داشته باشد.
*این وضعیت درباره دین و تلویزیون نیز می تواند وجود داشته باشد؟
یکی از آسیبهای محتمل رسانه ای شدن تبلیغات دینی تبدیل شدن دین به کالای تجاری است که باید آن را به عنوان مصداقی از مسئله عام تر صنعتی شدن فرهنگ تلقی کرد. از شواهد تحقق نسبی این ادعا در جوامع غربی آن است که کارکردهای موعظه گرایانه نهادهای دینی که در قرون پیش تر رایج بود، در قرن اخیر به عنوان راهی مهم برای درمان بی دینی کارکردی تجاری یافته است. این مشکل در مورد آن دسته از تلویزیونهای دینی که به کمک های مالی مخاطبان وابسته اند بیشتر به چشم می خورد متولیان امور این تلویزیون ها برنامه های خود را به گونه ای طراحی میکنند که مخاطبان را به کمک مالی ترغیب کند. آنان علایق مخاطبان را به وسیله تحقیقات آماری رتبه بندی ها فهرست بندی تماسهای تلفنی و میزان کمک های اهدایی می سنجند. به این ترتیب مخاطبان به بازار تبدیل میشوند و مبلغان تلویزیون دینی با بهره گیری از ادبیات و رفتارهای متداول مبلغان تجاری رویکرد تأثیر گذاری هرچه بیشتر در این بازار را در پیش می گیرند.این حساسیت نسبت به بازار سبب می شود برنامه سازی جنبه موعظه و تعلیم خود را از دست بدهد و به پرداختن به موضوع هایی از قبیل مشاوره روابط میان فردی متمایل شود که این امر نیز در پاسخ به تغییر نیازهای مخاطبان صورت می گیرد. یکی دیگر از نتایج رویکرد دنیاگرایانه تلویزیون و پذیرش قواعد بازاری و حاکمیت اصل سودگرایی بر سیاستگذاریهای آن گسترش آزاردهنده تبلیغات بازرگانی بوده است. از یک سو پاره ای از این تبلیغات دچار مشکلات ماهوی اند زیرا با برخی ارزشهای دینی مانند قناعت، ساده زیستی و توکل ناسازگارند و با توجه به همین ناسازگاری می توان آنها را در گسترش پدیده عرفی شدن تأثیر گذار دانست. از سوی دیگر، عدم مدیریت صحیح تبلیغات بازرگانی و پخش بی وقفه آنها در تمام فواصل میان برنامه ها و حتی در وسط برنامه ها کارایی برنامه های دینی را نیز کاهش میدهد زیرا اثر گذاری این برنامه ها به ویژه برنامه های دارای مضامین اخلاقی و عرفانی نیازمند فضای خاصی از حضور قلب، تمرکز حواس و فاصله گرفتن از تعلقات دنیوی است که در تقابل کامل با فضای احساسی حاصل از تبلیغات بازرگانی قبل و بعد از این برنامه ها قرار دارد.
ارسال نظر