| کد مطلب: ۱۰۷۶۳۸۱
لینک کوتاه کپی شد

ابوالحسن حاتمی در گفت‌وگو با آرمان ملی مطرح کرد:

تبعات نقدهای مغرضانه جبران‌ناپذیر است

آرمان ملی- بیتا ناصر: درباره نقد ادبی و تاثیرگذاری آن بر جریان‌های ادبی، نظرات مختلفی وجود دارد.

تبعات نقدهای مغرضانه جبران‌ناپذیر است

برخی از نویسندگان خود را نیازمند به نقد و برخی خود را از خواندن انتقادات، پرهیز می‌دهند. البته دامنه تاثیرگذاری نقد ادبی، تنها به نویسندگان آثار محدود نمی‌شود. به‌عبارت دیگر، مخاطب اصلی نقد یک اثر، خوانندگان و دوستداران آثار ادبی است؛ نه نویسنده آن اثر خاص! از این‌روست که ابوالحسن حاتمی، پژوهشگر و مترجم زبان ایتالیایی می‌گوید «منتقدین واقعی، نقش بزرگی در رشد مطالعه در بین اقشار مختلف دارند و کمک عظیمی به رشد کیفی و کمی در ادبیات یک ملت می‌کنند.» چرا که از منظر او، نقد خوب می‌تواند مخاطبان را به خواندن و حتی دوباره خواندن (با رویکرد مطرح شده از سوی منتقد) آثار، ترغیب کند. هرچند که میدان نقد را -آنگاه که به برخوردهای گروهی و غیرمسئولانه تقلیل می‌یابد- خالی از خطر نمی‌داند؛‌ خصوصا در شرایطی که تصمیمات و قوانین جدید می‌تواند به حربه دست بدخواهان برای حذف و برچیده‌ شدن آثار از بازار کتاب تبدیل شود.

به نظر می‌رسد نقد ادبی در زمانه‌ ما، یا بیشتر به سمت تکنیک‌گرایی صرف گرایش پیدا می‌کند و یا فارغ از بررسی‌ ویژگی‌های اثر، به مدح یا تکفیر نویسنده اختصاص می‌یابد. در وهله اول، جایگاه و سطح ادبی در ایران را چطور می‌بینید؟

ابتدا اجازه دهید موقعیت خودم را روشن کنم و بعد به این سؤال شما پاسخ بگویم. من بیشتر از دوسوم عمر خود را به‌دور از محیط فرهنگی داخل ایران گذرانده‌ام و بنابراین به‌قول معروف، از دور دستی بر آتش داشته و دارم. در عین حال تحصیلات من معماری بوده و نه ادبیات، و آنچه را در این زمینه بیان می‌کنم از روی علاقه‌ای‌ست که به فرهنگ و ادب میهنم دارم و کاری‌است که در پانزده‌سال اخیر در ترجمه کتاب‌های رمان از ایتالیایی به فارسی و اخیراً مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی به ایتالیایی انجام داده‌ام. بخش زیادی از علاقه و دنبال کردن ادبیات در من، ناشی از کار همسرم در کتابخانه‌های شهرداری رُم و شرکت در برنامه‌های فرهنگی این شهر و آشنایی با شخصیت‌های ادبی و فرهنگی ایتالیایی و ایرانی مربوط می‌شود. ناگفته نماند که آشنایی با جناب علی دهباشی و مؤسسه بخارا نیز کمک بزرگی به عمیق‌کردن شناخت من از فرهنگ و ادب ایران داشته است و خود را مدیون این موهبت بزرگ می‌دانم.

حال در جواب سؤال شما می‌توانم بگویم که ایران متأسفانه از جایگاه ادبی چندان مناسبی برخوردار نیست زیرا امکان بروز تمام نیروی بالقوه‌ خود را نداشته است و تا سدهایی که در مقابل آن قرار دارد برطرف نشوند راه چندان دوری نخواهد رفت. بخشی از این سدها مستقیماً مربوط می‌شود به سیستم حاکم بر نظارت و مدیریت چاپ و پخش آثار ادبی، و بخشی به نبود محیط‌های وسیع برای گفت وشنود و برخورد عقاید. جامعه‌ای که به تنوع فرهنگی اعتقاد نداشته باشد ، فضایی برای گفت و شنود و تبادل نظر نمی‌ماند و منتقدین نیز امکان ابراز مستقل برای ارائه نظراتشان را نمی‌یابند و نتیجه یا تکفیر است و یا تمجید.

نبود استانداردهای مشخص و کمبود منتقدان صاحب نظر در ارزیابی آثار، چه آسیبی به بدنه ادبیات وارد می‌کند؟

بر اساس آنچه توانسته‌ام از شخصیت منتقد در هر زمینه‌ای، چه ادبی، هنری، سیاسی و ... در پیش خود مصور کنم، او باید در آن زمینه اطلاعات گسترده و همه‌جانبه‌ و به‌روز داشته باشد و با دید سازندگی و پیشرفت به نقد اثر بپردازد و از هرگونه اعمال علایق شخصی در ارزیابی آن پرهیز کند. اگر این برداشت درست باشد، حتماً با نقد‌هایی که در صدد تخریب شخصیت صاحب اثر و مغرضانه نوشته شده‌اند، روبه‌رو نخواهیم شد و حتماً در پایان خواندن نقد دیدی عمیق‌تر نسبت به اثر پیدا می‌کنیم. نقد‌های مغرضانه در مدت کوتاهی دست نویسنده‌اش را رو کرده و اعتبارش را برباد می‌دهد، ولی درعین حال باعث دورشدن خواننده‌ متوسط از ادبیات می‌شود که خسارتی جبران ناپذیر است.

وقتی از نقد ادبی صحبت به میان می‌آید، اساسا منتقد باید با چه رویکردی با یک اثر مواجه شود؟

به‌گمان من منتقد ادبی باید بکوشد با زبانی ساده، لایه‌های مختلف اثر را که در یک خوانش سطحی قابل دسترسی نیست، برای مخاطبین توضیح دهد تا خواننده با دید وسیع‌تری به مطالعه اثر ترغیب شود. شخصاً بارها بعد از خواندن یک نقد ادبی خوب بر یک اثر تشویق شده‌ام بار دیگر آن اثر را برای بار دوم با شناخت عمیق‌تری که پیدا کرده‌ام، بخوانم و این خود به نوعی تمرین در بهتر خواندن و به عمق نوشته رفتن است. منتقدین واقعی، نقش بزرگی در رشد مطالعه در بین اقشار مختلف دارند و کمک عظیمی به رشد کیفی و کمی در ادبیات یک ملت می‌کنند.

نقد ادبی در ادبیات آمریکایی و اروپایی چه جایگاهی دارد؟

نقد ادبی در غرب از تاریخچه‌ای طولانی‌ برخوردار است؛ تا آنجا که به یکی از مواد اصلی درسی دانشگاهی تبدیل شده است. البته این نگاه منتقدانه از کوچکی و از دوران مدرسه به کودکان آموخته می‌شود. شاید تعریف خاطره‌ای از زمانی که به ایتالیا آمدم بتواند به توضیح این مسأله کمک کند. هنگامی که سر کلاس درس تاریخ هنر رفتم، تازه متوجه شدم تا چه اندازه نسبت به همکلاسی‌های ایتالیایی‌ام در آشنایی با تاریخ عقب افتاده‌ام. تاریخ یکی از زجرآورترین دروس‌ در دوران تحصیل‌ام در ایران بود و حتی به یاد دارم در کلاس چهارم دبیرستان در این ماده تجدید شده بودم. تاریخی که در تمام دوران آموزشی ما تدریس می‌شد، یاد گرفتن اسامی سلسله‌های پادشاهی، تاریخ لشگرکشی‌ها، جنگ‌ها، فتوحات و شکست‌ها بود و اینکه بهترین سیستم اداره‌ کشور، پادشاهی‌است با این استدلال که مورچه‌ها و زنبور‌ها هم شاه و ملکه دارند! هیچ توضیحی در مورد علت ظهور و سقوط سلسله‌ها، جنگ‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها داده نمی‌شد . با چنین سیستم آموزشی‌ای فکر نقاد در فرد و جامعه شکل نمی‌گیرد. در ایتالیا سالانه، علاوه بر چند جایزه‌ ادبی ملی، تقریباً در هر شهر و استانی برنامه‌ جوایز ادبی محلی برگزار می‌شود که هر کدام هیأت انتخاب کننده‌ آثار و گروه رأی دهنده‌ خود را دارند و به مطالعه آثار رسیده می‌پردازند. در کتابخانه‌های مختلف (در شهر رم بیش از صد کتابخانه وجود دارد که تنها سی‌وشش کتابخانه از آنها وابسته به شهرداری رم است) معمولاً گرو‌های مطالعه وجود دارند که طبق برنامه هیأت امنای آن در ابتدای هر سال تعدادی کتاب را انتخاب می‌کنند و مورد بحث هفتگی قرار می‌دهند و در آخر سال برنده آن دوره را انتخاب می‌کنند. در رادیو و تلویزیون برنامه‌ معرفی کتاب (چه ادبی و چه غیر) وجود دارد که منتقدین درباره‌ آن با حضور نویسنده بحث می‌کنند. علاه بر مجلات تخصصی، اکثر روزنامه‌ها منتقد ادبی‌ای دارند که درباره‌ کتاب‌های شاخص مقاله می‌نویسند. با شیوع ویروس کووید گروه‌های بسیاری از طریق برنامه‌های اینترنتی برای بحث درمورد کتاب و کتابخوانی ایجاد شد و کماکان به کار خود ادامه می‌دهند.

یکی از مهم‌ترین بخش‌های مجلات خارجی، بخش نقد و بررسی بدون رودربایستی و ملاحظه‌کاری در سطح‌های مختلف نویسندگی است. این شرایط چه تاثیری بر بازبینی و ویرایش از سوی نویسندگان پیش از انتشار آثارشان دارد؟

نقد و بررسی اصولاً در برخورد با یک اثر ادبی باید هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف آن را بررسی کند تا هم معیاری به دست خواننده دهد -تا با دیدی همه جانبه‌تر و عمیق‌تر به خواندن آثار بپردازد- و هم کمکی باشد برای نویسنده تا در ویرایش آثارش به آن توجه کند. طبیعی‌ است که هر‌ نویسنده‌ای باید بار‌ها و بارها نوشته‌اش را بازبینی و ویرایش کند تا بتواند محصولی قابل ارائه بیرون دهد. همانطور که یک قهرمان ورزشی احتیاج به تمرینات منظم و نظارت راهنما دارد تا به حد کمال برسد نویسنده نیز احتیاج به تمرین و ممارست زیاد در نوشتن دارد و چه بهتر اگر بتواند از راهنمایی و ابراز نظر منتقدی نیز بهره ببرد. من در کنار همسرم دو دوره به خوانش نوشته‌های گروهی که داستان‌های کوتاهشان را برای شرکت در انتخاب و چاپ در کتابی سالانه تحت عنوان «داستان‌های کوتاه درمدار» می‌فرستادند، شرکت کردم و متوجه شدم که در عرض چند ماه، چند صد نوشته به این مرکز فرستاده می‌شود. بنابراین میل به نوشتن بسیار است. برخی از برندگان دوره‌های اولیه (امسال بیست و دومین سال این جایزه است) چند سال‌ بعد به نویسندگان ادبی سرشناسی تبدیل شدند.

یکی از مسائل مطرح در ادبیات ما، وجود گروه‌ها و حلقه‌هایی متشکل از نویسندگان است که بعد از انتشار، از یکدیگر حمایت و در اغلب موارد آثار نویسندگان خارج از گروه خود را تخطئه می‌کنند. این مساله و برخوردهای شبه‌مافیایی، چه آسیب‌هایی را برای نویسندگان جوان و منتقدان جدی به همراه دارد؟

من چون در ایتالیا زندگی می‌کنم، کمی نسبت به استفاده از واژه‌ مافیا حساسیت دارم؛ چون این گروه که حوزه‌ عملش در سیسیل است، ویژ‌گی‌های خاص و حوزه‌ عمل خود را دارد و قابل تعمیم به اجتماعات دیگر نیست. ترجیح می‌دهم به جای آن درباره‌ ایران، از اصطلاح گروه‌های فکری و خودی و ناخودی که ویژه‌ کشور خودمان است استفاده کنم. البته این به نوعی در تمام زمینه‌های جامعه‌ ما اعمال می‌شود و تنها به بخش ادبی محدود نیست. اگرچه می‌توان گفت که اثرات مضرش در این بخش بیشتر و عمیقتر است؛ چون توسط به اصطلاح فرهیختگانی صورت می‌گیرد که باید نمونه‌ مثبت و سرمشقی برای بقیه آحاد ملت باشند. این نوع برخوردهای گروهی و غیرمسئولانه در نویسندگان جوان ایجاد سرخوردگی می‌کند و آن‌ها را به کناره‌گیری از ادامه‌ راه -راهی‌ که به هرحال پرمشقت است و نیاز به پشتکار و فداکاری‌های زیاد دارد- سوق می‌دهد و در کل فقر فرهنگی را برکل کشور حاکم می‌کند. باید با این گرایشهای انحرافی شدیداً مبارزه کرد و در حد توان زمینه‌ را برای برخورد نظرات سازنده و خلاق هموار ساخت. متاسفانه برخی از تصمیمات و قوانین جدید دورنمای چندان خوشایندی در بهبود اوضاع نشان نمی‌دهند. اینکه حتی کتابی که از هفت‌خوان رستم گذشته و مجوز چاپ گرفته، می‌تواند با اعتراض کسی یا نهادی از پیشخوان کتابفروشی‌ها برچیده شود (اشاره به تشکیل سامانه نظارت مردمی بر آثار منتشر شده)، بی‌گمان به حربه‌ای در دست این گروه‌ها تبدیل خواهد شد و مشکلات جامعه‌ ادبی ما را چند برابر خواهد کرد.

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار