| کد مطلب: ۱۱۶۶۰۶۱
لینک کوتاه کپی شد

در گفت‌وگو با مترجم «اگر چشم‌ها را ببندم» مطرح شد:

روایتی شاعرانه در ژانر جاده‌ای

آرمان ملی- بیتا ناصر: هدا عربشاهی، دانش‌آموخته رشته مترجمی زبان ایتالیایی، روزنامه‌نگار، نویسنده، مدرس و مترجم است که تاکنون تالیف آثاری چون «آنروز خواهد آمد»، «زمان منفی»، «شهریور داغ» و همچنین ترجمه عناوینی چون «مریخی‌ها خود ما هستیم» از جووانی بینیامی، «دو نمایشنامه کمدی» از ایتالو کُنتی، «هنر رازآلود بازیگر» از ائوجنیو باربا و «در سکوت حرف‌هایمان» از سیمونا اسپاراکو را در کارنامه دارد.

روایتی شاعرانه در ژانر جاده‌ای

او در آخرین تجربه‌ی خود، بار دیگر سراغ اسپاراکو رفته و رمان «اگر چشم‌ها را ببندم» را ترجمه کرده است؛ رمانی که همچون اثر قبلی نویسنده، به کاوش در روابط میان والدین و فرزندان می‌پردازد و به دلیل همراهی پدر و دختر در سفری دور و دراز، در ژانر جاده‌ای دسته‌بندی می‌شود. به‌گفته‌ی عربشاهی: «ابتدا به‌نظر می‌رسد که با داستانی ساده و خانوادگی سر و کار داریم. اما هر گام که داستان پیش می‌رود خواننده لایه‌هایی فلسفی و معنوی و حتی سورئال رمان را کشف می‌کند.» درگفت‌وگوی پیش رو، بیشتر از این رمان و نویسنده بخوانید.

اسپاراکو در ایران سیمونا اسپاراکو متولد سال ۱۹۷۸ در رم است. او که همچنان در پایتخت ایتالیا زندگی می‌کند، اولین داستان خود را در دوازده سالگی نوشت، فیلمنامه نویسی خوانده و در حال حاضر برای تلویزیون ایتالیا می نویسد. اولین رمان او، Lovebook، در سال 2009 منتشر شد اما نخستین رمان ترجمه‌شده‌اش به فارسی «در سکوتِ حرف‌هایمان» بود که چندسال پیش با ترجمه هدا عربشاهی و نشر آفتابکاران به بازار آمد. این کتاب برنده‌ی جایزه‌ی ۱۵۰هزار یورویی "Dea planeta" در سال ۲۰۱۹ شده بود و همین موفقیت باعث شد در کشورهای مختلف اروپا، آمریکای جنوبی و ژاپن و روسیه ترجمه و انتشار یابد. لازم به یادآوری است که در سال 1401 یکی از شب‌های بخارا به نام این نویسنده طراحی و به‌صورت مجازی (به‌دلیل شیوع کرونا) اجرا شد و در آن برنامه، اسپاراکو و یارا کاردار فرهنگی سفارت ایتالیا در تهران شرکت داشتند.]

ابتدا درباره‌ موضوع و درونمایه‌ رمان «اگر چشم‌ها را ببندم» نوشته سیمونا اسپاراکو که پیشتر با ترجمه‌ شما و از سوی انتشارات آفتابکاران به چاپ رسیده است، توضیح دهید.

رمان «اگر چشم‌ها را ببندم» درباره زن جوانی است که سال‌ها از پدرش دور بوده و مهم‌تر آنکه علت این دوری را نمی‌داند. روزی پدر ناگهان برابرش ظاهر می‌شود و از او می‌خواهد که در سفری همراهش باشد. از اینجا داستان جاده‌ای پدر و دختر آغاز می‌شود و طی آن پدر داستان زندگی‌اش را از کودکی تا زمانی که تصمیم گرفت دخترش و همسر سابقش را ترک کند، روایت می‌کند. این کاوش در روابط میان والدین و فرزندان در دیگر آثار سیمونا اسپاراکو هم دیده می‌‌شود. به‌طور نمونه در رمان «در سکوت حرف‌هایمان» که آن‌هم ازسوی نشر آفتابکاران با ترجمه من منتشرشده به شکاف نسلی که به‌دلیل حرف‌نزدن با یکدیگر، میان والدین و فرزندان به‌وجود می‌آید می‌پردازد. مسأله‌ای که نه‌ فقط جهان‌شمول است و می‌تواند زندگی هریک از ما در مواجهه با والدین یا با فرزندمان در هر گوشه دنیا باشد که به‌نظر می‌رسد تجربه زیسته خود نویسنده هم باشد. یک‌بار در صحبتی با سیمونا به این موضوع اشاره کردم و او به‌طور ضمنی آن را تایید کرد.

با پیشنهاد پدر - «می‌رم خونه. به مونته موناکو... ازت می‌‌خوام که همراهم بیای...»- سفری دونفره به کوه‌های سیبیلینی آغاز می‌شود تا علاوه بر آنکه پدر از رازهایش بگوید، سفری جادویی باشد برای درک زندگی. موضوع کتاب سفر است؛ هم فیزیکی و هم روحانی، ازاین‌حیث جنبه‌های فلسفی و روانشناختی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

ابتدای رمان، به‌نظر می‌رسد که با داستانی ساده و خانوادگی سر و کار داریم. اما هر گام که داستان پیش می‌رود خواننده لایه‌هایی فلسفی و معنوی و حتی سورئال رمان را کشف می‌کند. این اثر در گروه داستان‌هایی قرار می‌گیرد که با اصطلاح ژانر جاده‌ای شناخته می‌شوند. این ژانر معمولا خط داستانی مشخصی دارد که طی آن، شخصیت اصلی داستان با کوله‌باری از تردید، بدبینی، پیشداوری و ترس‌های بسیار سفرش را آغاز می‌کند و در مسیر سفر با کشف رازهایی به‌تدریج با ترس‌هایش روبه‌رو می‌شود تردیدهایش را کنار می‌گذارد، عینک بدبینی را از چشم برمی‌دارد و با کشف و شهودی نو، به دگراندیشی می‌رسد. این خط کلی داستان‌های ژانر جاده‌ای است که سفر فیزیکی را با درک معنوی ادغام می‌کنند و ازاین‌رو، رمان اگر چشم‌ها را ببندم هم پیرو همین مسیر است و به‌نظرم نویسنده به‌خوبی توانسته از پس روایتش بربیاید.

«اگر چشم‌ها را ببندم» روایتی شاعرانه، گاه جذاب و پرشور دارد. تحلیل شما از زبان و در واقع نوع روایت در این اثر چیست؟

سیمونا اسپاراکو از نویسندگان قرن بیست‌ویکم است که هرچند پیرو روایتگری مینیمالیستی است و رمان‌هایش به ندرت به ۲۵۰ صفحه می‌رسند اما نشان داده که باوجود گزیده‌گویی و ایجاز به‌خوبی قادر است به‌سبک رمان‌های قطور رمانتیسیسمی با جزئیات دقیق، نگاه شاعرانه به طبیعت و روابط میان انسان‌ها را بیان کند و همین‌مسئله باعث می‌شود که خواننده ارتباط روحی و حتی همذات‌پنداری عمیقی با شخصیت‌ها پیدا کند و شاید درست به همین‌دلیل است که تاکنون موفق شده جوایز ادبی بسیاری دریافت کند. اسپاراکو نشان داده که دایره واژگانی گسترده‌ای دارد و قدرت دارد که توصیفات معنوی و سورئال را روایت کند و بی‌هیچ پیشداوری درباره صحت آنها، قضاوت را به‌عهده خواننده بگذارد. برای مثال، در نقطه‌ای از داستان، ویولا به سفری ذهنی می‌رود و به‌نوعی طی طریق می‌کند. بی‌شک خواندن بخشی این‌چنین سورئال وسط داستانی این‌چنین واقع‌گرا عجیب به‌نظر می‌رسد. اما چون نویسنده در مقام دانای کل در این داستان حضور ندارد و روایت اول شخص و به‌نوعی خاطراتی است که ویولا بعدها آنها را می‌نویسد و همچنین از آنجا که شخصیت ویولا از ابتدای داستان به‌گونه‌ای معرفی شده که معلوم است به سورئالیسم اعتقاد ندارد بنابراین، خواننده به روایت اعتماد می‌کند. به‌خصوص‌که، این ناباوری تا آخر داستان همراه ویولا می‌ماند و هرچند درنهایت آن را برای پدرش تعریف می‌کند، فقط باعث می‌شود تا به درک عمیق‌تری از خود فراموش‌شده‌اش برسد، زندگی جدیدی را آغاز کند و سرانجام به همان پایانی برسد که در هر اثر سینمایی و داستانی ژانر جاده‌ای انتظار می‌رود.

 

باید بپذیریم که ادبیات مینیمال امروزی باوجود ظاهر جمع‌وجور ساده‌اش می‌تواند به‌دور از حشو و پرگویی، محتوای روایات عمیق فلسفی و معنوی داشته باشد. به‌خصوص در ادبیات کشوری چون ایتالیا

برخی معتقدند که «اگر چشم‌ها را ببندم» مفاهیم بسیاری در خود دارد اما از آنجایی‌که بیش از آنکه داستانی باشد، توصیفی‌ست، رمانی‌ست که خواندنش کمی سخت و سنگین است. نظر شما در این باره چیست؟

اینکه رمان توصیفی است درست است ولی اینکه خواندش سنگین است تردید دارم. دستکم نسبت به رمان دیگر این نویسنده در سکوت حرف‌هایمان ساده‌تر است، فضای رمان در سکوت حرف‌هایمان در ساختمانی می‌گذرد که هر آپارتمانش آدم‌هایی از ملیت‌های مختلف زندگی می‌کنند و در کتاب، داستان زندگی هریک از این آدم‌ها با رفت‌وبرگشت‌های تاریخی و راوی‌های مختلف روایت می‌شود. اما باید پذیرفت که این سبک نوشتنِ قرن بیست‌ویکم است و حتی بسیاری از نویسندگان جدید ایرانی هم از این سبک استفاده می‌کنند. بنابراین، طبیعی است که در قرن جدید قرار نیست با آثاری روبه‌رو شویم که به سبک داستان‌های سده‌های نوزدهم و بیستم‌اند. باید بپذیریم که ادبیات مینیمال امروزی باوجود ظاهر جمع‌وجور ساده‌اش می‌تواند به‌دور از حشو و پرگویی، محتوای روایات عمیق فلسفی و معنوی داشته باشد. به‌خصوص در ادبیات کشوری چون ایتالیا که در این حوزه سابقه طولانی دارد. سه‌گانه معروف کمدی الهی دانته آلِگیه‌ری که زبان ایتالیایی برآمده از این اثر عمیق است درواقع داستانی خیالی با پیچیدگی‌های بسیار و درهم‌آمیختگی سبک‌های نوشتاری مختلف است و از ژانر جاده‌ای تا ژانر دلهره، رمانتیسیسم، سورئالیسم، فلسفه و مذهب را در قالب سبک اصلی دولچه استیل‌نوو (سبک شیرین نو) دربرمی‌گیرد. یا کتاب دکامرون اثر جووانی بوکاچو، کتاب منثور داستان در داستان است و هرچند مثل هزارویک‌شب لایه‌لایه و پوست‌پیازی نیست اما از روایت‌گری تقریبا مشابهی برخوردار است. بنابراین‌، به‌نظرم برای خواننده ایتالیایی که از دوران مدرسه به خواندن این آثار عادت کرده رمانی چون اگر چشم‌ها را ببندم چندان پیچیده و سنگین نیست. ازسوی دیگر، به‌نظرم برای خواننده فارسی‌زبان هم نباید چندان ثقیل باشد، به‌خصوص که ما هم از کودکی با آثار روایتگری بزرگی چون شاهنامه، پنچ‌گنج نظامی، مثنوی معنوی مولانا و تاریخ بیهقی آشنا هستیم.

در پایان برای مخاطبانتان خبری دارید؟(ترجمه، چاپ، تجدید چاپ)

در حال ‌حاضر رمانی برای ترجمه در دست ندارم و امسال قصد دارم رمانی را که چندسال قبل پیش‌نویسش را نوشته بودم بازنویسی کنم. به‌تازگی هم قرارداد انتشار نمایشنامه‌ای ایتالیایی در دو پرده را با نشر قطره منعقد کرده‌ام و فکر می‌کنم تا پایان سال جاری وارد بازار کتاب شود.

منبع : آرمان ملی
نویسنده : بیتا ناصر

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار