فرشاد مومنی در گفتوگو با «آرمان ملی»:
باید به سمت یک نظم اجتماعی پیشبینی پذیر حرکت کنیم
آرمان ملی- احسان انصاری: مسائل اقتصادی به چه میزان در تنشهای داخلی و بینالمللی نقش دارند؟ با توجه به شرایط موجود چه چشماندازی پیشروی جامعه ایران قرار دارد و راهکار عبور از بحران چیست؟ «آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان گفتوگو کرده است. مومنی معتقد است: « بزرگترین ظلمی که به جامعه ما شد این است که وقتی مافیاها میگویند تورم را فقط از دریچه نقدینگی دولت نگاه کنید، به نقش تعیین کننده بنیه تولیدی در این زمینه بیاعتنایی میکنند. در سطح مسئولان کشور یک نفر را هم ندیدیم در چندسال گذشته بگوید شما چه بلایی بر سر تولید صنعتی کشور آوردهاید که در سالهایی که اقتصاد ما رشد منفی تجربه کرده، رشد منفی ارزش افزوده بخش صنعت نزدیک به 2 برابر رشد منفی جی دی پی است. یعنی آن بخشی که باید جور کل سیستم را بکشد از همه ضعیفتر شده است. مافیای رسانهای از منافع غیرمولدها دفاع میکند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
مشکلات اقتصادي به چه ميزان ميتواند در بروز تنشهاي داخلي و خارجي نقش داشته باشد؟
نابرابري، فقر و بيکاري سه متغير ابرتعيين کننده در شکل گيري تنشهاي داخلي و خارجي است. فقط در فاصله 1990 تا 2001 نزديک به 60 درصد از 50 کشور فقير جهان دچار جنگ يا درگيري داخلي بودهاند. در فاصله سالهاي 1945 تا سال 2014 درحاليکه بيش از 47 جنگ داخلي در جهان مشاهده شده، تنها دو مورد در کشورهاي غير فقير رخ داده است. در ارتباط با جنگهاي داخلي هيچ عنصري به اندازه فقر و نابرابري توضيح دهنده علل وقوع آن نيست. نظريهها درباره چگونگي استمرار فقر تصريح ميکند که سياستهاي اقتصادي غلط و نابرابرساز بيشترين قدرت را در زمينه فقرزايي دارد. از 59 جنگ که پس از جنگ جهاني رخ داده، 11 مورد به جنگهاي استقلال طلبانه، 11 مورد به حمله قدرتهاي بزرگ که 8 مورد آن توسط آمريکا صورت گرفته و مابقي جنگهاي رخ داده به جنگ بين دو کشور در حال توسعه مربوط بوده است. يعني يکي از ويژگيهاي دوران پسا جنگ جهاني دوم اين است که قدرتهاي جهاني تسويه حسابهاي خود را به کشورهاي در حال توسعه ارجاع ميدهند. نکته بسيار کليدي گزارش توسعه جهاني سال 2011 بانک جهاني اين است که 25 درصد از کل جنگهاي رخ داده پس از جنگ جهاني دوم، در دهه 1980 رخ داده يعني همان دههاي که سياستهاي تعديل ساختاري در بسياري از کشورهاي درحال توسعه اجرايي شد که از آن به عنوان دهه از دست رفته ياد ميشود. ادعاي اصلي بازارگراها اين است که جنگ به واسطه ايجاد ممانعت در دسترسي به منابع مادي کشورها رخ ميدهد لذا اگر دروازهها را باز کنيد، جنگ منتفي خواهد شد. شبيه به چنين بحثي از سوي هايِک نيز مطرح شده است. او توضيح داده است اجازه عملکرد آزادانه دادن به نيروهاي بازار تبديل کننده دشمن به دوست است اما کارهاي تجربي بسيار پرشماري که در اين زمينه صورت گرفته ايده بازارگرايان را مردود تلقي ميکند. يکي از عبرتآموزترين و از جهاتي تکان دهندهترين يافتهها اين است که پديده توسل به بازکردن دروازهها يک پديده پسا تعرض نظامي بوده است يعني کشورهاي قدرتمندتر پس از تسخير نظامي کشور ضعيفتر، در راستاي تحقق مطامع خود اين کشورها را ملزم به اجراي رهنمودهاي بازار ميکنند. اين نکته يکي از حياتيترين خلأهاي معرفتي اداره اقتصاد کلي در شرايط کنوني ايران نيز محسوب ميشود.
اين اتفاق از چه زماني در ايران رخ داده است؟
مهمترين خواسته متجاوزهاي اشغال کننده ايران در مفاد ترکمانچاي و گلستان اين است که از سوي دولت تعهد داده شد کمترين تعرفه وضع و کمترين مداخله از ناحيه دولت صورت بگيرد. جنگهاي داخلي و خارجي عموما زماني موضوعيت پيدا ميکند که دولت مرکزي قادر به اعمال حق حاکميت خود نباشد. مطالعات تجربي در اختيار نشان ميدهد اختلافات قومي، نژادي، زباني و... کمترين نقش را در جنگهاي داخلي داشته است و بيشترين نقش در وقوع جنگها به طمع تسلط بر منابع مادي مربوط است. از اين زاويه کساني که مسائل ايران را دنبال ميکنند را دعوت ميکنم کارنامه اقتصادي- اجتماعي ايران در دهه 1390 را مطالعه کنند. جاي دريغ است که نهادهاي حاکميتي و غير حاکميتي انديشهاي ما تاکنون اعتناي بايسته را در اين زمينه نشان ندادهاند. همه کساني که اهل انديشه از دريچه توسعه هستند را فراميخوانم که در اين زمينه از خود مسئوليت بيشتري نشان دهند. نکته ديگر اينکه در قرن بيست و يکم جهان در حال توسعه بهشدت از ناحيه تجزيه تهديد ميشود. يکي از متفکران بزرگ به نام لستر تارو ميگويد ما در قرن بيست و يکم شاهد دو روند متعارض خواهيم بود. يکي ادغام غولهاي شرکتي فرامليتي و ديگري تجزيه کشورهاي در حال توسعه است. ما بهشدت نيازمند جدي گرفتن اين مسائل هستيم. ملتها زماني شکست ميخورند که رفتارهاي دولتها در عمل از ملت اعتماد زدايي کند. اين متغير همانقدر که شواهد تاريخي پرشماري براي تاييد خود در اختيار دارد، مشاهده ميکنيم که در تمام مطالعات آينده شناختي از دريچه انقلاب دانايي نيز بر آن اتفاق نظر وجود دارد بنابراين اگر اعتماد بين دولت و مردم نباشد همه ضرر خواهند کرد و کشورها روي ثبات را نخواهند ديد. گزارشهاي سالانه موسسه مطالعاتي اقتصاد و صلح يافتههاي هشداردهندهاي درباره شرايط ايران از نظر مناسبات دروني بين مردم نشان ميدهد.
براي اينکه ايران در مسير صحيحي قرار بگيرد بايد چه رويکردي را در دستور کار قرار بدهد؟
اگر ما بخواهيم در مسير توسعه قرار بگيريم، بايد به سمت آن ترتيبات نهادي برويم که در کليترين حالت يک نظم اجتماعي پيشبينيپذير سامان داده باشد. نظم اجتماعي پيش بيني پذير نظمي است که در آن علم محوري و توليد فناورانه در مرکز توجهات باشد و بالاترين سطوح اجرايي را به خود اختصاص دهد. همه اهل علوم انساني و علوم اجتماعي روي معجزه علم و همکاري تمرکز بيشتري داشته باشند تا در تخصيص منابع، علم به جاي منافع رانت جويان فصل الخطاب باشد. اينگلهارت در کتاب درخشان خود ميگويد شواهد تاريخي نشان ميدهد که عاليترين و متعاليترين جلوههاي اعتلاي فرهنگي در زماني ظاهر شده که سطوحي از امنيت معاش فراهم شده است. اين موضوع خيلي تکان دهنده است. مرحوم علامه حکيمي به خطابه حضرت علي ابن ابيطالب(ع) در پايان سال سوم حکومت خود استناد ميکردند که من بر اساس آن مقالهاي نوشتم که موفقيت خارقالعاده اميرالمومنين(ع) در عرض سه سال مبني بر حل مساله معاش، مسکن و بهداشت را در آن تشريح کردم. علامه حکيمي ميگفت مگر شما نميگوييد مولايتان علي ابن ابيطالب(ع) است؟ شما امنيت اقتصادي را تامين کن چراکه با آن در هم تنيدگي که بين معاش و معاد در تعاليم ديني وجود دارد، مردم خودشان بهتر بلد هستند چکار کنند. پرسش اصلي ما بايد اين باشد که چرا توليد و فناوري از درک ما از فرهنگ توليد غايب است و بپرسيم اين غيبت چقدر ظاهرسازي و فريب کاري ايجاد کرده است سپس به مباني نظري اعتلاي فرهنگي بپردازيم. در روابط تابعي بين فرهنگ، ديانت و توسعه هيچ عنصري به اندازه آزادي و عدالت نقش ندارد. راه اعتلاي فرهنگي اين است که سراپرده حريت را باز کند. مساله بسيار حياتي ديگر، پيدا کردن شاخصهاي مناسب براي سنجش اعتلاي فرهنگي است که در اين زمينه هم دچار گرفتاريهايي هستيم. بعضي مواقع به مسائلي استناد ميکنند که بديع و شگفتآور است و نسبتي با علم و اخلاق ندارد. شيوه درست اين است که با ادب، حريت و صداقت اشتباهات خود را بپذيريد. چقدر ما راجع به اين اشتباهات فاحش که در جهت گيريهاي بودجه 1401 تذکر داديم و گوش نکردند. حالا جلسه ميگذارند که چگونه اين سياستها را تعديل کنند. ما گفته بوديم که اين خطر وجود دارد که اين خطاها را حيثيتي کنيد و مدام تبعات آن را افزايش دهيد. اگرچه توقف، بخش بزرگي از آن آسيبهاي رخ داده را رفع نميکند اما اگر کارتان غلط است آن را متوقف کنيد. شهيد بهشتي در کتاب حق و باطل از ديدگاه قرآن ميگويد «اگر شما حامل حق و عدل نباشيد زمين ميخوريد و بيعزت و بيکرامت ميشويد.»
با توجه به شرايط موجود چه راهکاري براي عبور از بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي پيشنهاد ميکنيد؟
سياستهاي تورم زا کشور را دچار پديده ناپايداري در سياست، اجتماع و اقتصاد ميکند. بستري فراهم کنيم که کارشناسان به تعبير حضرت علي ابن ابيطالب(ع) بدون لکنت با تصميم گيران صحبت کنند. در دوران تعديل ساختاري يعني نيمه اول دهه 1370 برخي کارشناسان دلسوز به تصميم گيران گفتند که شما با اين روندها کشور را بدهکار ميکنيد. يک بساطي راه انداختند و انواع اتهامها و اهانتها را نثار کارشناسها کردند. بعدها که افتضاحات و رسوايي بدهيهاي خارجي سررسيد شده فرا رسيد مجلس وقت از بانک مرکزي تحقيق و تفحص کرد و مشخص شد 40 ميليارد دلار بدهي خارجي در آن دوره کوتاه به کشور تحميل شد؛ آن هم کشوري که جنگ را بدون بدهي خارجي اداره کرده بود. اعتراضات شهري دهه 1370 را يادتان رفته است؟ وقتي شرايط اينگونه ميشود که بنگاههاي توليدي کمتر از نصف ظرفيت خود کالا توليد ميکردند و با بحران موجودي انبار مواجه شدند، يعني خانوارها قادر نيستند نيازهاي خود را تامين کنند. نتيجه اين ميشود که مردم ناراضي و توليد کنندگان تضعيف ميشوند و وابستگيهاي به خارج پيش ميآيد. بزرگترين ظلمي که به جامعه ما شد اين است که وقتي مافياها ميگويند تورم را فقط از دريچه نقدينگي دولت نگاه کنيد، به نقش تعيين کننده بنيه توليدي در اين زمينه بياعتنايي ميکنند. در سطح مسئولان کشور يک نفر را هم نديديم در چندسال گذشته بگويد شما چه بلايي بر سر توليد صنعتي کشور آوردهايد که در سالهايي که اقتصاد ما رشد منفي تجربه کرده، رشد منفي ارزش افزوده بخش صنعت نزديک به 2 برابر رشد منفي جي دي پي است. يعني آن بخشي که بايد جور کل سيستم را بکشد از همه ضعيفتر شده است. مافياي رسانهاي که از منافع غيرمولدها و دفاع ميکند جوري مديران ما را سردرگم کرده که حساب و کتاب از دست آنها در رفته است. ما ميگوييم شما آن شاقول را به رسميت بپذيريد که راه نجات اقتصاد ايران در اين است که بازدهي بالاتر متعلق به بخشهاي مولد باشد.
ارسال نظر