شمس آقاجانی در گفتوگو با آرمان ملی:
همه باید روزی به شعر بازگردند | شعر به سمت هیچ نظریهای حرکت نمیکند
شاعران، منتقدان و دنبالکنندگان جدی و تخصصی شعر در دهههای اخیر، حتما با این گزاره آشنایند که «شعر در زبان اتفاق میافتد». توجه به این مفهوم، خواسته یا ناخواسته مستلزم ورود به عرصههای زبانشناختی و نظریههای ادبی خواهد بود؛ رویکردی که شعر را از مخلوقی صرفا احساسی به مولودی تخصصی و چهبسا علمی تبدیل میکند. هرچند این رویکرد، بیشتر یک رویکرد پساسرایشی است و به قول شمس آقاجانی «شعر به سمت هیچ نظریهای حرکت نمیکند، این نظریات زبانشناسانه هستند که باید ببینند شعر دارد چه میکند تا خود را به آن برسانند تا بتوانند دگردیسیهای احتمالی آن را توضیح دهند.»
به گزارش آرمان ملی آنلاین بحث را در گفتوگو با این شاعر و منتقد ادبی که یکی از چهره مطرح کارگاه زندهیاد رضا براهنی در دهه 70 بوده است، از پی میگیریم؛ آنهم به مناسبت برپایی «کارگاه شعر و نظریه ادبی» در آیندهای نزدیک.
در خبرها خواندیم که دوره آموزشی تازهای را با عنوان «کارگاه شعر و نظریه ادبی» و با همکاری موسسه فرهنگی «هفت اقلیم» پیش رو دارید. لطفا درباره برنامه آموزشی این دوره توضیح دهید.
بله. بعد از وقفهای چند ساله به خاطر شرایط کرونایی و مسائل دیگر، با پیشنهاد و پیگیری دوستان سرانجام برای برگزاری دوره جدید مهیا شدیم که امیدوارم مفید واقع شود. در این دوره نیز همچون گذشته، کارگاه دارای دو بخش نظری و عملی خواهد بود. در بخش نظری به باختین خواهیم پرداخت تحت عنوان کلی «باختین و ادبیات». البته عنوانش میتوانست «باختین، نظریهپرداز گفت وگو» باشد که به دلایلی عنوان اولی را برگزیدم. بخش دوم کارگاه هم به نقد و بررسی گروهی شعرهای هنرجویان کارگاه اختصاص دارد .
ذیل عنوان نظریه ادبی، به کدام مبانی نظری خواهید پرداخت و آیا به کاربردی بودن آنها برای هنرجویان نیز نظر داشتهاید؟
ما در این دوره سعی میکنیم تنها بر نظریات باختین در حوزه ادبیات (و با نگاهی به شعر!) متمرکز شویم و نه مثلا فلسفه، انسانشناسی، روانشناسی و.... که در هر کدام از آنها صاحبنظری بزرگ است و در بخشی از مقولات از آغازگران. اما در ادبیات هم باختین منحصرا به رمان و تئوریزهکردن ژانر رمان پرداخته است و شعر (و زبان شاعرانه) را تنها در وجهی سلبی در برابر آن قرار داده است. یعنی آنچه که رمان واجد آن است و زبان شاعرانه فاقد آن (و یا فاقد اهمیت ژنریک)؛ مانند چندصدایی اصیل، چندزبانی؛ دیگرزبانی و... اتفاقا همین مسئله اکنون برای ما مهم است و میخواهیم ببینم که ژانر شعر و زبان شاعرانه به طور کلی (با تعبیری که باختین از زبان شاعرانه داشت)، در طول دهههای بعد از آن نظریات چه تغییر و تطوراتی را از سر گذرانده است. و چگونه آن تلقی باختین از شعر دیگر جوابگو نیست.
عناوین مورد بحث در این دوره بسیار گسترده است و ممکن است صحبت از همه آنها در یک ترم میسر نباشد. باید ببینیم چگونه پیش خواهیم رفت. اتفاقا آنچه در این دورهها مطرح خواهد شد به گمانم بسیار کاربردی و ضروری خواهند بود، حداقل به دلیل خلط مبحثهایی که در حوزه نظری شعر و ادبیات ما بسیار رخ داده است و در حال رخ دادن است. برای شروع، این عناوین و مباحث را به عنوان نمونه، با هنرجویان در میان خواهم گذاشت:
- اصطلاحشناسی (1): انگاره/ سبکپردازی/ زبان شاعرانه/ ابژهشدگی
- فرازبانشناسی/ گفتار/ مناسبات گفتوگویی
- سخنِ «تکگفتارانه»
- چند آوایی و سنخهای سخن
بیش از 3 دهه از دهه 70 که آن را بهعنوان نقطه عطف شعر زبان، یا شعر مبتنی بر زبان میشناسیم، میگذرد. رویکرد امروز شما به زبان شعر و اهمیت آن در جریان شعر پیشرو چیست؟
شعر همواره یک رابطه هستیشناختی ویژه با زبان دارد و این مختص به دیروز و امروز و گرایشها و مکاتب مختلف نیست. یک نوع رابطه و امری ژنریک که مختص شعر است و من قبلا در جلدهای اول و دوم «سخنِ رمزِ دهان»، به اندازه دانش و تجربیات محدود خود، به طور مفصل به آن پرداختهام. اما اکنون در همین مباحث کارگاه قرار است که اتفاقا به همین مسئله هم پرداخته شود و بعدها در جلد سوم کتاب مذکور در اختیار خوانندگان قرار گیرد. اجازه دهید خوانندگان عزیز را فعلا به آنها ارجاع دهیم. اما زبان شعر امروز تجربههای جدیدی را از سر میگذراند که امری ناگزیر است و تقاضای عصر. و میتوان بخشهای مهمی از وضعیت تازه را با همین چندزبانی، دیگرزبانی و ورود سامانهای (ناسامانهای!) از زبانها و انگارههای زبانی مختلف و متقاطع به درون یک متن شعری، تا حدود زیادی توضیح داد.
برخی معتقدند حرکت شعر بهعنوان یک مخلوق هنری به سمت نظریات زبانشناسانه که ماهیتی علمی دارند، تا حد زیادی شعر را به جریانی تخصصی تبدیل میکند. توضیح شما به این دست منتقدان چیست؟
ببینید شعر وقتی خلق میشود که هرگونه نظریه زبانشناسانه و علمی و غیره را در پشت سر بگذرد. شعر به عنوان یک هنر بالذت و حس و ضرورتهای حسی سروکار دارد. شعر به سمت هیچ نظریهای حرکت نمیکند، این نظریات زبانشناسانه و غیره به تعبیر شما هستند که باید ببینند شعر دارد چه میکند تا خود را به آن برسانند و تا بتوانند دگردیسیهای احتمالی آن را توضیح دهند. بنابراین وقتی به نظر میآید که شعر دارد به یک جریان تخصصی تبدیل میشود، ممکن است چنین تصوری در اغلب اوقات یک تصور واقعی نباشد. مشکل در جای دیگری است که برقرای ارتباط مخاطبان با شعر همچنان در حال کمرنگشدن است. شعر سهل و ممتنع هم مختص دیروز و امروز و گرایشها و مکاتب مختلف نیست! اما ممکن است امروزه چنین شعری هم نوشته شود، اما برای خیلیها تخصصی به نظر آید!
با توجه به تعاملی که از طریق کارگاههای آموزشی و جلسات نقد و نظر با نسلهای جوانتر شاعر دارید، چه آیندهای را برای سالیان و دهههای پیشروی شعر فارسی متصورید؟
همه باید روزی به شعر بازگردند. بسیاری از مشکلات و معضلات عجیب و غریب و پیچیده بشر امروز ناشی از همین مسئله است که شعر و هنر را تا حد زیادی کنار گذاشته است! میخواهم همینها را با جوانترها در میان بگذارم و فکر میکنم در آینده این نقصان سرانجام بیشتر و بیشتر درک خواهد شد.
مطبوعات، جراید و رسانهها در ادوار پیشین، نقش حائز اهمیتی در توسعه دانش و پیشبرد جریانهای شعری بازی میکردند. آیا همچنان میتوان چنین کارکردی را از آنان انتظار داشت؟
قطعا. اما البته رسانههای امروز بسیار متنوعترند و شیوههای عملشان بسیار متفاوتتر از گذشته است. درک این موضوع و تغییرات متناسب با آن است که میتواندتاثیرات گذشته و بلکه بسیار بیشتر از آن را دوباره برگرداند.
بهعنوان آخرین سوال؛ لطفا درباره فعالیتهای اخیر و حال حاضر خود بگویید. آیا اثر تازهای را در آستانه انتشار دارید؟
جلد سوم «سخنِ رمزِ دهان» در راه انتشار است. و تجدید چاپ بعضی از کتابهای قبلی. دو مجموعه شعر آماده کردهام که هنوز فکری برایشان نشده. و...
ارسال نظر