سید محمدعلی ابطحی در گفت و گو با آرمان ملی:
اصلاحطلبی یک «خواست ملی» شده است/ جریان اصلاحات نیاز به بازنگری دارد
احسان انصاری: اصلاحطلبان پس از ردصلاحیت گزینههای خود در انتخابات ریاستجمهوری عنوان کردند از هیچ گزینهای به صورت رسمی در انتخابات حمایت نمیکنند. در نهایت نیز ابراهیم رئیسی با مشارکت48 درصدی مردم به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. با این وجود آینده جریان اصلاحات و رویکرد این جریان نسبت به یکدستشدن قدرت در هالهای از ابهام است. هنوز مشخص نیست اصلاحطلبان با چه استراتژیای نسبت به دولت رئیسی رفتار خواهند کرد. این در حالی است که ضرورت بازنگری درمبانی و رویکردهای جریان اصلاحات وجود دارد.
آرمان ملی آنلاین -برخی معتقدند در چنین شرایطی که اصلاحطلبان در بیرون از قدرت قرار گرفتهاند، بهتر است اندیشه اصلاحطلبی در ساحت سیاسی را رها کنند و روی تأثیرگذاری در ساحت اجتماعی و فرهنگی تأکید کنند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با حجتالاسلام محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیسجمهور در دولت اصلاحات گفتوگو کرده است. حجتالاسلام ابطحی معتقد است: «قوای سهگانه باید یکدستی خود را در راستای کمک به حل مشکلات مردم به کار بگیرند. تجربه تاریخی نشان داده در چنین شرایطی نیز کسانی که در یکدستی قدرت حضور دارند به دو قسمت تقسیم میشوند. به هر حال اصولگرایان و بهخصوص آقای رئیسی در رقابتهای انتخاباتی شعارها و وعدههایی به مردم دادهاند که مردم انتظار دارند به این وعدهها عمل شود. این وضعیت درباره آقای محسنیاژهای که به عنوان رئیس قوه قضائیه انتخاب شدهاند نیز وجود دارد و ایشان در اظهارات اخیر خود وعدههایی دادهاند. اینکه به وعدههایی که به مردم داده میشود پایبند باشند دارای اهمیت زیادی است. اگر قرار است یکدست شدن قدرت علیه مردم و
کشور باشد، مفید نخواهد بود؛ بلکه مشکلات را تشدید خواهد کرد». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
رویکــردی کـه جــریـان اصـلاحـات در انتـخابــات ریاستجمهوری1400 اتخاذ کرده چه پیامدهایی برای این جریان به همراه خواهد داشت؟ آیا عملکرد اصلاحطلبان در این انتخابات را قابلقبول میدانید؟
بنده معتقد نیستم جریان اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری آسیب دید. اغلب مردم تفکر اصلاحطلبی را با ورژن جدیدی و به شکل فعالتری در قالب عدممشارکت در انتخابات ادامه دادند. کسانی که در انتخابات شرکت نکردند طرفدار براندازی نبودند. اگر قرار بود براندازی صورت بگیرد باید کارهای دیگری انجام شود و شرایط به شکل دیگری رقم بخورد. ابزاری که عدممشارکتکنندگان در انتخابات به کار بردند متناسب با براندازی نبود. با این وجود باید در مبانی جریان اصلاحات بازنگری صورت بگیرد. بنده معتقدم مهمترین بازنگری نیز این است که اصلاحطلبان در خود تضمینی ایجاد کنند که به اصلاحطلبی نزدیک شوند. مشکل اصلاحطلبان و اصلاحطلبی باید در جایی حل شود. کار باید به جایی برسد که اصلاحطلبان خود را فدای اندیشه اصلاحطلبی کنند.
چه مشکلی بین اصلاحطلبان و اصلاحطلبی مشاهده میکنید؟ آیا اصلاحطلبـان از گفتمــان اصلاحطلبـی فاصلــه گرفتهاند؟
در اندیشه اصلاحطلبان مسائلی مانند جامعه مدنی و سیاست خارجی در اولویت قرار گرفته بود. این در حالی است که اصلاحطلبان برای تحقق این مسائل با چالشها و موانعی مواجه بودهاند. از سوی دیگر مسائل اصلی توسط مردم که با معذوریت و محدودیت مواجه نبودند پیشرفت کرد. اصلاحطلبان به دلیل محدودیتی که داشتهاند، فشارهایی که روی آنها بوده، مشکلات امنیتی که برای آنها به وجود آمده یا برخی به دلیل دلبستگیای که نسبت به قدرت پیدا کرده بودند در عمل موفق نشدهاند اندیشههای ناب اصلاحطلبی را پیگیری کنند. این در حالی است که جامعه با چنین محدودیتهایی مواجه نبوده و به همین دلیل مطالبات ناب خود را پیگیری کرده است.
ورژن جدیدی که اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری1400 ارائه دادهاند دارای چه ویژگیهایی بوده است؟ چرا معتقدید در این انتخابات شاهد ورژن جدیدی از اصلاحطلبی بودهایم؟
من از ورژن جدیدی از اصلاحطلبی صحبت نکردهام؛ بلکه بنده درباره همان ورژن قدیمی اصلاحطلبی صحبت میکنم که از دولت آقای خاتمی مطرح بوده است. با این وجود به دلیل فشارهایی که روی اصلاحطلبان وجود داشته و موانعی که پیشروی آنهاست از اصلاحطلبی حقیقی و ناب فاصله گرفتهاند. ورژنی که من درباره آن صحبت میکنم از سال1376 شروع شده است؛ حتی میتواند همان ورژنی باشد که از مشروطیت آغاز شده و تا امروز ادامه داشته است.
شرایط انتخابات1400 و اتفاقات بعدی در عمل اصلاحطلبان را به بیرون از قدرت هدایت کرده است. در شرایط کنونی قوای سهگانه در اختیار جریان اصولگرایی قرار دارد و اصلاحطلبان در ماکروفیزیک قدرت جایگاه رسمی ندارند. آیا بیرون بودن اصلاحطلبان از قدرت را بیشتر فرصت میدانید یا تهدید؟
بنده بیرون بودن اصلاحطلبان از قدرت را یک فرصت خوب میدانم. در این فرصت میتوان اندیشه اصلاحطلبی را در جامعه بازسازی کرد. در چنین شرایطی میتوان اصلاحطلبانی را که به هر شکل و دلیل منافع خود را به اندیشه اصلاحطلبی گره زده بودند از این اندیشه جدا کرد و شرایط را به شکلی پیش برد که اندیشه اصلاحطلبی در محور قرار بگیرد. در چنین شرایطی زمینه برای بازسازی اندیشه ناب اصلاحطلبی فراهم خواهد شد. در این زمینه من از دو جهت ظرفیت بازنگری در اندیشه اصلاحطلبی را دارای اهمیت میدانم. نخست اینکه در شرایط کنونی حاکمیت یکدست شده به معنای این نیست که همه مشکلات قرار است حل شود. مشکلات کنونی کشور زیرساختی است و طول سالهای گذشته عدهای معتقد بودند اگر حکومت یکدست شود مشکلات حل خواهد شد. در طول این سالها کیسه بوکسی به نام دولت روحانی وجود داشته که مرتب به آن حمله میشده است. این حملات نیز در شرایطی رخ داده که کسی از به قدرت رسیدن ترامپ و کارشکنیهایی که وی علیه ایران انجام داده یاد نمیکند. امروز هم دنیا همان دنیا و وضعیت اقتصادی مردم هم همان وضعیت و منابع موجود کشور نیز همان منابع است. در چنین شرایطی قوای سهگانه در
اختیار یک جریان قرار گرفته و حاکمیت یکدست شده است. هنگامی که حاکمیت سیاسی یکدست میشود به صورت طبیعی انتظارات جامعه نیز متفاوت خواهد شد. در چنین شرایطی جامعه تصور میکند اگر اندیشهای وجود داشته که عنوان میکرده به دنبال اصلاحطلبی است این اندیشه قابلتوجه بوده و باید مورد اقبال قرار بگیرد. در کنار این موارد اگر به موضوع براندازی فارغ از اینکه آیا جامعه به دنبال براندازی است یا خیر نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم باید به تبعات آن با توجه به اتفاقاتی که در منطقه رخ داده توجه کنیم. با توجه به اتفاقاتی که در خود انقلاب اسلامی و فازهای بعدی انقلابیگری رخ داده نیز میتوان به این نکته توجه کرد. ممکن است بحرانهایی در موضوع براندازی به وجود بیاید که کلیت ایران و تجزیه کشور را هدف قرار داده باشد. هنگامی که مردم به این تبعات توجه میکنند به این تفکر اقبال نشان نمیدهند. پیشبینی بنده نیز این است که جامعه در آینده به این سمت حرکت نخواهد کرد. در شرایط کنونی نیز این تفکر در جامعه وجود ندارد. با این وجود تفکراتی که به دنبال اندیشه اصلاحطلبی است در جامعه وجود دارد و جامعه در آینده به این سمت حرکت خواهد کرد. البته
اصلاحطلبی نیز باید سطح توقع خود را باید با سطح توقع جامعه تنظیم کند. اندیشه اصلاحطلبی باید تفکرات اصلاحات ساختاری را بیشتر مورد توجه قرار بدهد. این وضعیت میتواند با همین قانون اساسی یا حتی با تغییر قانون اساسی شکل بگیرد. با چنین شیوههایی میتوان جامعه را از درون نسبت به مشکلات و چالشهایی که ممکن است در آینده وجود داشته باشد مصون نگه داشت. این در حالی است که منطقه خاورمیانه به شکلی است که هر زمان احتمال وقوع بحران در این منطقه وجود دارد.
در شرایطی که جریان اصلاحطلبی در خارج از قدرت قرار گرفته آیا تلاش خواهد کرد تأثیرگذاری را در ساحت سیاسی رها کند و به جای آن ساحت اجتماعی و فرهنگی را در دستور کار خود قرار بدهد؟
بنده معتقدم نباید این ساحتها را از هم جدا کرد؛ بلکه همه این ساحتها با هم در ارتباط هستند. اندیشههای اصلاحطلبی در هر سه حوزه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نفوذ کرده است. همین که روسای دو قوه با توجه به رویکردی که در گذشته داشتهاند در اولین اقدامات خود از مردم نظرخواهی میکنند به معنای تأثیرگذاری اندیشه اصلاحی است. بنده کار ندارم که این اقدام واقعی بوده یا خیر؛ بلکه نفس کار را مورد نظر قرار میدهم. این اقدام به صورت شکلی به این معناست که مردم در اولویت قرار دارند و کرامت آنها حفظ شده است. نکته جالب این است که بسیاری از اندیشههای اصلاحطلبی حتی توسط گروههای تندرو ترویج و دنبال میشود. همین که گروههای افراطی و تندرو حتی در این حاکمیت یکدست هم رشد نمیکنند و نمیتوانند جایگاه به دست بیاورند به دلیل وجود اندیشه اصلاحطلبی در کشور است. بنده ساحت اجتماعی را نیز دارای اهمیت میدانم و معتقدم در شرایط کنونی اندیشه اصلاحطلبی میتواند جایگاه خود را در ساحت اجتماعی مستحکم کند. اگر این اتفاق به خوبی رخ بدهد و جریان اصلاحات بتواند با توجه به رویکردهای اجتماعی در مبانی خود تجدیدنظر کند و در نهایت جایگاه خود را در
درون جامعه استحکام ببخشد دستاورد بسیار مهمی است و همین موضوع برای اندیشه اصلاحطلبی کفایت میکند.
تحلیـل شمــا از رفتــارشنــاسـی اصلاحطلبان در مقابل یکدستشدن قدرت در کشور چیست؟ اصلاحطلبان در چنین شرایطی از چه استراتژیای استفاده میکنند؟
واقعیت این است که تلاشهای زیادی صورت گرفته و هزینههای زیادی پرداخت شده تا حاکمیت یکدست شود. در این زمینه هزینههای اجتماعی به همراه کاهش پایگاه اجتماعی رخ داده است. از سوی دیگر میزان مشارکت در انتخابات نسبت به انتخابات گذشته ریاستجمهوری پایینتر بوده است. هزینههای بینالمللی نیز در این زمینه پرداخت شده است. در کنار این موارد، مشکلات زیادی بوده که برای دولت آقای روحانی به وجود آوردهاند. ما امیدواریم این یکدست شدن قدرت با موفقیت همراه شود و قوای سهگانه بتوانند موانع پیشروی کشور را از بین ببرند و مشکلات مردم را حل کنند. ما آرزو میکنیم این اتفاق رخ بدهد. هنگامی که مشکلات مردم حل شود همه ما راضی هستیم. با این وجود توصیه بنده این است که قوای سهگانه باید یکدستی خود را در راستای کمک به حل مشکلات مردم به کار بگیرند. تجربه تاریخی نشان داده است در چنین شرایطی نیز کسانی که در یکدستی قدرت حضور دارند به دو قسمت تقسیم میشوند. به هر حال اصولگرایان و بهخصوص آقای رئیسی در رقابتهای انتخاباتی شعارها و وعدههایی به مردم دادهاند که مردم انتظار دارند به این وعدهها عمل شود. این وضعیت درباره آقای محسنیاژهای، که
به عنوان رئیس قوه قضائیه انتخاب شدهاند نیز وجود دارد و ایشان در اظهارات اخیر خود وعدههایی دادهاند. اینکه به وعدههایی که به مردم داده میشود پایبند باشند، دارای اهمیت زیادی است. اگر قرار است یکدستشدن قدرت علیه مردم و کشور باشد، نهتنها مفید نخواهد بود؛ بلکه مشکلات را تشدید خواهد کرد. بنده امیدوارم این یکدستی در نهایت به سود مردم و حل مشکلات آنها باشد.
در زمینه یکدستشدن قدرت دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه براین باور است که یکدستشدن قدرت میتواند شرایط را برای تصمیمگیریهای بزرگ و مهم، که تاکنون شرایط برای اتخاذ آنها سخت بوده، فراهم کند. از سوی دیگر عدهای معقتدند اگر دولت رئیسی در عمل موفق به عمل به وعدههای خود نشود کلیت حاکمیت با واکنش مستقیم مردم مواجه میشود. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
بنده قصد ندارم روی یکی از دو رویکرد تأکید کنم. بله معتقدم باید از این یکدست شدن قدرت در نهایت به سود مردم استفاده شود. باید شرایطی فراهم شود که مشکلات مردم حل شود. شعار همه این افراد نیز این بوده که باید مشکلات مردم حل شود. با این وجود باید درباره آزادیهای مدنی و مسائل حقوق بشر، که در گذشته در رویکرد روسای جدید قوا وجود نداشته است، یک بازنگری جدی صورت بگیرد. بدونتردید با داشتن نگاه بسته در درون جامعه با مشکلات داخلی و خارجی نیز مواجه خواهند شد. اگر این یکدستی در مقابل مردم قرار داشته باشد و مردم نیز به صورت یکدست در مقابل آنها قرار بگیرند در عمل حکومت معنای خود را از دست میدهد.
در روزهای اخیر از دفتر آقای رئیسی و محسنیاژهای با برخی چهرههای اصلاحطلب تماس گرفته شده و از آنها درباره مدیریت آینده کشور نظرخواهی شده است. این اقدام را در راستای همافزایی بین جریانهای سیاسی میدانید؟
ماهیت این اقدام مثبت بوده است. دیدگاههایی که در این زمینه مطرح شده نیز به سود جامعه بوده است. ما هنوز نمیدانیم که آیا این دیدگاهها در نهایت عملیاتی خواهد شد یا خیر یا اینکه در حد شعار است. با این وجود هرچه باشد ماهیت کار پسندیده و مثبت است. اینکه تلاش میشود نظرات دیگران درباره مدیریت کشور پرسیده شود اقدام مثبتی است. کسانی که دیدگاههای خود را مطرح میکنند پس از مدتی اگر این دیدگاهها مورد توجه قرار نگرفت و به آنها عمل نشد میتوانند مدعی شوند از آنها نظر خواستهاند اما به آن توجه نکردهاند. در سالهای اخیر فاصله زیادی بین اندیشههای مدیریتی در کشور رخ داده و شاید همافزایی در این زمینه سخت باشد. با این وجود بنده از این اقدام استقبال میکنم و معتقدم کار خوبی صورت گرفته است. ما امیدواریم این نظرخواهیها شکل عملی به خود بگیرد و در نهایت به حل مشکلات مردم منجر شود.
ارسال نظر