مواجهه با مرگ بیبازگشت
درنگی بر رمان مواجهه با مرگ اثر برایان مگی
مواجهه با مرگ روایتیست نو از جدال جوانی با سرطان، جدالی که بیشتر آن در بیخبری میگذرد، جوانی که در سی سالگیاش هنوز عاشق نشده، به زندگی آنطور که باید و شاید دل نبسته، آن سوتر خانوادهایست که تا پیش از این اتفاق غافلگیرکننده و مهیب آنطور که باید دور هم جمع نشدهاند و تنها از فاصلههایی معین برای یکدیگر دست تکان دادهاند و دست آخر زنی عاشق پیشه و مسلک که با تمام استقلالجوییها و اعتقادات برتری خواهانهاش، همه وجودش را پای کار آورده و تا آخرین لحظه در کنار همسرش باقی مانده است.
محمد صابری نویسنده و منتقد: این چند خط را میتوان پیرگ داستانی 500 صفحهای از برایان مگی فیلسوف و شاعر انگلیسی دانست که در تنها رمان ترجمه شدهاش، تلاش کرده با تابوی سرطان بجنگد و جنگیدن را به طرز زیر پوستی به انسانهای درگیر اعم از بیمار و همراهانش، نشان دهد. نفس تلاش مگی قابل تحسین است، چراکه بجز یالوم و به طور معمول روانشناسان و پزشکان کمتر نویسندهای در جهان به این موضوع توجه داشته، پس تا این جای کار موضوع برای تحلیل و نقد و بررسی موضوعیست بکر و تازه. مواجهه با مرگ داستانیست رئالیستی وخطی بدون گره وپیچ و غافلگیری معمول داستانها اما در همان سطرهای آغازین که مخاطب را با سرطان هاچکین مواجه میکند، میشود دریافت که در طول زندگی جان اسمیت اتفاقات عجیب و غریبی در پیش است. اینکه تیم درمان جان اسمیت با خانواده و همکاراناش در تحریریه دستبهدست هم میدهند تا او از بیماری و به عبارتی دیگر مرگ زودهنگاماش باخبر نشود تا بتواند اندک روزهای در پیش رویاش را با عشق طی کند، از نقاط قوت داستان به شمار میآید چه آنکه تا زمانی که مجبور میشوند تازه عروس را در جریان این خبر هولآور بگذارند، داستان با جذابیتی مسحور کننده پیش میرود، نحوه برخورد آیوا نیز با لنفوم هاچکین بزرگ منشانه و غیر زنانه و غیرمعمول است - این خود برای زنان درسی بزگ است- انگاری او به ماموریتی از پیش خبرداشته آمده است.
با همه پیچ و خمهای داستان و خرده روایتهایی که گاه طولانی و خسته کننده طرح میشوند، مواجهه میتوانست جذابتر از اینها نوشته شود، تکنیک جریان سیال ذهن، رفت و برگشتهای زمانی، خودنگاریهای قهرمان ناکام و خیلی خیلی دیگر از هنرهای داستان نویسی میتوانست رمان را به شکلی دیگر پیش ببرد و البته با پایانی دیگر اما در هر حال آنچه پیش روی مخاطب است داستانیست تامل برانگیز و تکان دهنده. مهمترین و قابل توجهترین بخش رمان مواجهه دیالوگهای بسیار و خواندنیست که با توجه به تسلط بینظیر مگی به فلسفه و روانشناسی و دیگر علوم انسانی به طرز شگرف و شایستهای در طول وعرض رمان خودنمایی میکند، دیالوگهایی حساب شده، متناسب با شخصیت پرسوناژها و نوع روایت. در طول گفتوگوهای نوشته شده مخاطب به همذاتپنداری قابل قبولی با اصل و فرع روایت میرسد. مگی در این مواجهه پرسشهای فلسفی و روانشناختی بسیاری را مطرح میکند که کلیت روایت را به جایگاه رفیعی از انسان شناسی، معنا شناختی و در یک کلمه پدیدار شناسی جهانشمول عینیتگرایی سوق میدهد، پرسشهایی که تا هنوز و همیشه انگار بیپاسخ مانده و میمانند. شاید گرتهبرداری و پژوهش در نوع برخورد پزشکان و درمانگران با این نوع از بیماران که بین مرگ و زندگی دارند دست و پا میزنند، یکی دیگر از کالبد شکافیهای روحی روانی اعجاب برانگیز مگی باشد، آدمهایی که چون به علم واطلاعات بیشتری از بدن انسان رسیدهاند، تمام حس و عاطفهشان به ناخودآگاه تحت تاثیر شغلشان قرار گرفته و هر کلمهای را که به زبان میآورند، همان مکانیک تکرار شونده منتج از علم طبابتشان است، عاری از هر گونه نوعدوستی قابل لمس و پذیرش. در مواجهه با مرگ و در نکوهداشت امر مذموم خودکشی! میخوانیم: «... زخمی که خودکشی باقی میگذارد عمیقتر است زشتتر است. هیچ چیز به اندازه خودکشی قلب بازماندگان آدم را جریحهدار نمیکند.» دیگر سو، اگر پرسشهای ابدیت را دسته بندی کنیم نهایتا به عدد مقدس سی وسه میرسیم، یعنی سی و سه عنوان در زندگی انسانی پیش روی ماست: خدا، دنیا، زندگی، حقیقت، معرفت، زن، مرگ، مرد، عشق، جاودانگی، زندگی و.... مگی در مواجهه با مرگ به بیشتر این مفاهیم انسان گرایانه پرداخته، آنقدر که گاه مخاطب خاص را به این فکر فرو میبرد که نکند هدف از نگارش این رمان، طرح وبسط این گونه فرضیهها ونظریه هاست. در برشی دیگر از مواجهه با مرگ میخوانیم: «... علت اینکه بیشتر کارهای علمی و هنری را مردها انجام میدهند و زنها کمتر در این قبیل امور چیزی تولید کردهاند این است که زنها چیز بهتری تولید میکنند. انسان تولید میکنند. خلاقیت مردانه جانشین هنر فرزندآوری زنهاست.»
ناتوانی علم پزشکی در درمان لنفوم هاچکین و اعتراف پزشکان نیز به ناتوانی در درمان این بیماری لاعلاج - البته در آن روزگارن، چه آنکه این بیماری عجیب و غریب حالا چیزی شبیه یک سرماخوردگی به حساب میآید- نقطه عطف دیگری در مواجهه است، مگی با درایت وهوشمندی فلسفیاش توانسته این ضعف و زبونی را زیر تیغ تیز نگاه ادبیات به بحث وبررسی بگذارد، دیالوگهای مادر اسمیت با پزشک معالج خود گواه این موضوع است. واجهه با مرگ اگر چه پایانی تلخ دارد اما نوع مواجهه آیوا با مرگ تدریجی جان اسمیت از تکان دهندهترین بخشهای رمان به حساب میآید، آیوا در این جا نماینده معدود زنانیست ابرقهرمان، نه از جنس مادام بوواری و آناکارنینا، بلکه زنان تاثیرگذار و جریان سازی که تا آخرین لحظه میجنگند و آنجا که غول ناامیدی روحشان را تسخیر میکند با پذیرش و صبوری مثال زدنی جنگیدن را تا مرز اعتلای روح انسانی ادامه میدهند. «... تضمینی نیست که اوضاع همان طوری پیش برود که خودت دوست داری.» مواجهه با مرگ با ترجمه روان و یکدست مجتبی عبدالهنژاد از نشر نو به بازار آمده که هم اینک به چاپ یازدهم رسیده است.
ارسال نظر