سُرایش هایی تقابلی – تعاملی در دفتر شعر:«یک مُشت تنهایی» از مراد جلایی
اثری که فرا روی ما قرار دارد دفتر شعری است با نام«یک مشت تنهایی» از مراد جلایی که با پیشگفتار ایجازگون خودش و با مقدمهای از دکتر حشمتالله طینت همگام و همگن شده است. این دفتر شعر درسال 1401 توسط نشرکتاب هرمز به چاپ رسیده است.طرح روی جلدکتاب و ظهْرکتاب با نام مجموعه از حیث معنا نوعی همبستگی و وابستگی مفهومی را به تصویر می-کشد.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، عابدین پاپی، منتقد ادبی نوشت: یک مشت تنهایی میتواند درچند زاویه ازحیث معنا مد نظر باشد و به قول رابرت فراست شاعر آمریکایی قرن بیستم :«زبان شعر به ما این اجازه را میدهد تا که چیزی را بگوئیم اما منظور چیزهای دیگری هم هست.» لذا در طرح و نام این دفترمشخصاً میتوان به منظورها ، منظومها و منضومهای دیگری هم دست یافت چه این که یک مشت تنهایی میتواند اندازه تنهایی شاعر و جامعه را بیان کند و یا یک مشت تنهایی هم معنا میشود .
تشخص دادن به واژه درجهت نیل به معانی چند لایه از کاربستهایی است که در بطن نام این دفتر به کار رفته است از این رو که مشت اگرچه براساس و به وسیله انگشت ها مُشت است اما وقتی مُشت میشود در واقع نوعی تنها در حضور جمع هم هست و اتحاد و تکثیر و وحدت در کثرت و کثرت در وحدت خود را نیز از مُشت شدن به دست میآورد. مُشت تنهایی است در حضور جمع انگشتان و به عنوان رهبر انگشتان محسوب میشود. در طرح روی جلد شما یک دست را میبینید که پروازها را تکثیر میکند با این که هرانگشتی هم نشان از تنهایی را درهمین دست به تصویر میکشد و هم نشان از یک اتحاد را ترسیم مینُماید و پیام آن نیزحالتی اجتماعی – انتقادی را بیان میدارد.
دیگر نکته، مقدمه کتاب است. این مقدمه که بسیار هم کوتاه است اما از صنعت ایجاز هم درابعادی بهرهمند شده به طوری که پُرمایه و دُرسایه است ولی کارکردی نقد گون و کانسپت محور آنچنانی ندارد و تقریبا نوعی سازش با بایشهای کتاب محسوب میشود. دیگر نکته بطن و متن خود دفتر شعرا مراد جلایی است که به 7 بخش مثنوی، غزل، قطعه، رباعی، دوبیتی، شعر سپید و شعر کوتاه تقسیم میشود. یعنی این که سُراینده در چند قالب یا ژانر شعری خودآزمایی میکند تا که به یک هنرآفرینی قابل تأمل دست یابد. دفتر با دو شعر درقالب مثنوی آغاز میشود و با اشعاری کوتاه به پایان میرسد که این فرگشت فکری ریشه در زیست اجتماعی و زیست فکری شاعر دارد و نوع زیستمندی اجتماعی شاعر که او را وادار میکند تا که در منظرهایی چند لایه در دنیای شعر فرود آید تا که شاید به فرازهایی دست یابد.
جلایی در این دفتر هم غزل میسُراید و هم رباعی و دوبیتی میگوید و هم با شعر سپید به گفتوگو مینشیند و گاهی هم آهی در راهی است که وی را به سایر ژانرها متصل میکند تا که این آه را خواه کند و خواهانی باشد برای خوانش دیسکورسی(discourse) به نام شعر که چنان اسبی توسن درمیدان هستی و جهان معنا میتازد و میبازد تا که انتخاب شود. این دفتر همان طورکه درمقدمه کار عنوان شد در دو زوایه لفظ و معنا قابل بحث و وارسی است که هرلفظ و معنایی در شعر و یا هر نوشتار و متنی از سه جنبه مهم بایستی بهرهمند شده باشد. نخست : جنبه ادبی است. دوم: جنبه فکری است و سوم جنبه زبانی است. شاعر برای نیل به این سه جنبه نیاز به شناختشناسی از پدیدهها و پدیدارها دارد و از جانبی میبایست ایجاز محور هم باشد به طوری که بتواند به سهولت تصویر یا صورت ذهنی یک پدیده را توسط قوه تخیل خود خلق نماید.
لذا میتوان چنین برداشت کرد که شعرجلایی بیشتر دارای جنبه ادبی و زبانی است و در این رهگذر از شعر به گذارهایی قابل توجه نیز دست یافته و درجنبه فکری میتوان گفت با یک پارفت( رفت و آمد) دردنیای شعر مواجه است زیرا که در شعرکلاسیک و شعر نو نیاز به ساختن یک پل درجهت پرداختن است که سُراینده این پل را ایجاد کرده اما تا نیل و سیل به آن بایستگی مطلق و مستقل و حتّی دمکراسیوار فاصلههایی احساس میشود.تم یا درون مایه اغلب اشعار اجتماعی – عاطفی و درابعادی عرفانی و عاشقانه با رگه هایی از دردمندی است و درزوایایی هم شعر جلایی گرایش و سازشی همگن با ادبیات فولکلور (عامیانه) و کارناوال دارد به گونهای که در بخش شعر سپید سُراینده به موطن خویش و باورداشتها، داشتها و حتّی کاشتهای این موطن و آداب و رسوم و عادات زبانی آن توجه میکند و از واژگانی مُستفاد شده که ریشه درگویش و خویش زبان لوری و فرهنگ و تاریخ همین موطن دارند.
در زوایایی دیگر، درون مایه اشعار این شاعر تقابلی- تعاملی و تعاملی – تقابلی هم هست. بدین سان که شاعر فیمابین مصرعها و حتی سطرها ( شعرسپید) یک تقابل را به وجود میآورد اما پیامد و پیامد این تقابلها تعامل و گفتوگو و آشتی تضادهاست.دیگر نکته، خودِ لفظ و معناست که در این دفتر لفظ و زبان و لفاظیها چربش و چرخش بیشتری برمعنا دارند و شاید این مهم خصلت و خوی شخصیت و منیت شعر امروز باشد که شاعر تعمداً دست به چنین سُرایشی میزند.
ارسال نظر