قد افراد را ملاک دانایی قرار ندهیم
گاهی اوقات برای بیان منظور و تامل در امور، حکایتها در کنار اشعار و ضربالمثلها میتوانند کافی و مناسب باشند.
در جمعی بودم و صحبت از شایسته گزینی بود و اینکه اکثرا مشکل فعلی کشور را که بخشی بازمانده از دورههای قبلی است و فقط محصول این دولت نیست، به حوزه مدیریت مرتبط میدانستند و اینکه اگر افراد شایسته هر مسئولیت و نخبگان انتخاب شوند خیلی از تصمیم گیریها و سیاستگذاریها و... خیلی بهتر انجام خواهد شد و اینقدر مردم به درد سر نمیافتند. در همین زمان حکایتی از یک دوست دیرینه از «لقمان حکیم» برای من ارسال شده بود. حکایت این بود که لقمان حکیم گوید:
«روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم. خوشههایی از گندم که از روی تکبر سر برافراشته و خوشههای دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم، شگفت زده شدم... خوشههای سر برافراشته را تهی از دانه و خوشههای سر به زیر را پر از دانههای گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفتهاند اما در حقیقت خالیاند.»
در این حکایت خیلی نکات وجود دارد. از جمله اینکه در به کارگیری افراد و شناخت تواناییهای افراد ظاهر افراد را نباید مد نظر قرار دهیم و دانش و توانایی افراد به عبارت بهتر اندوختههای افراد را باید مد نظر داشته باشیم تا بتوانیم از این اندوخته (دانش) بهره بگیریم. نکته دیگر اینکه خیلی از افراد توانمند هستند که برای شناخت توانمندیشان باید به آنها نزدیک شد تا بتوانیم پی به قابلیتهایشان ببریم. ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم که همه کسانی که در ظاهرسازی و چاپلوسی و... مهارت ویژه دارند الزاما توانمند نیستند. مراقب باشیم تا فقط اندازه قد افراد را ملاک داناییشان قرار ندهیم.
*سیدحسن موسویچلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
ارسال نظر