در گفتوگو با «آرمان ملی» بررسی شد؛
جای خالی آثار پرفروش در ادبیات داستانی ایران
وقتی از سرانه مطالعه و اهمیت بالابردن آن در اقشار مختلف جامعه صحبت میکنیم، آیا به این سوال پاسخ دادهایم (میدهیم) که بهجز ابزارهای اجرایی و مدیریتی، محتوای کتابها باید چه ویژگیای داشته باشند تا نظر مخاطبان را به خود جلب کنند؟ آیا اسباب خلق آثار جذاب و پرکشش که باعث افزایش میل و حتی به مطالعه میشود، در ایران مهیاست؟ چرا برخلاف کشورهای خارجی، در ایران برای انتشار آثار داستانی در ژانرهای مختلف، صف نمیکشند؟
این ضعف نویسندگان است یا زمینه انتشار آثار جذاب وجود ندارد؟ برای پیگیری این بحث با دو مترجم که تجربه ترجمه آثار پرمخاطب خارجی را در کارنامه دارند، یعنی منیژه نصیری و زهرا میرکبیری همراه شدیم که نظراتشان را در ادامه میخوانید.
در میان آثاری که هر ساله به بازار کتاب وارد میشود، کدام ژانرهای ادبی مخاطبان بیشتری در میان آثار داستانی ایرانی و از سوی دیگر آثار جهانی دارد؟
میرکبیری: هر آنچه به آثار شبهادبی نزدیک میشود، مخاطبان بیشتری دارد. همانطور که خود شبهادبیات میگوید، هم به ادبیات نزدیک و هم از آن دور میشود. تولیدات شبهادبی به این دلیل نوشته شدهاند که به صورت انبوه فروخته شوند و مخاطب بیشتری را به خود جذب کنند. در آثار شبهادبی، مضامین روایی به معما، وقایع عاشقانه، ماجراهای غیرواقعی، نبرد خیر و شر، حوادث ترسناک و غیره... مربوط میشود. تولیدات فرهنگی عامهپسند یا تولیدات فرهنگمصرفی در قالبهای روایی مختلف (رمانهای تجاری اعم از عاشقانه، علمی- تخیلی، فانتزی، جنایی، ترسناک و...) قرار میگیرد. شخصیتهایی که در این داستانها خلق و پرداخته میشوند، معمولاً ویژگیهای ثابت و شبیه به هم دارند، کلیشهای هستند و فاقد تناقض و پیچیدگیهای شخصیتیاند که این مساله باعث میشود مخاطب جذب اینگونه آثار شود.
نصیری: بهشخصه تلفیق ژانرهای تاریخی و عاشقانه را دوست دارم. در آثار ادبی نویسندگان اروپایی که در ژانر تاریخی و با موضوع جنگ نوشته شدهاند، همیشه داستانهای عاشقانه وجود دارد؛ چون عشق همیشه بخشی از زندگی بوده است؛ چه در زمان صلح چه در زمان جنگ. این درحالی است که ژانر تاریخی در ایران مدام مجبور به ممیزی است. داستانهایی از نویسندگان اروپایی خواندهام که در آنها از مهاجرت مردم، از ساختن دوباره کشور و از پیشرفت و توسعه نوشته شده است؛ اما در ادبیات ایرانی، داستانی نخواندهام که از درد مهاجران روایت کند یا به این موضوع بپردازد که شهرهای مرزی، پس از جنگ اصلا دوباره ساخته شدهاند، پیشرفت کردهاند یا مردمانش که این قدر سختی کشیدهاند، روی آرامش را دیدهاند؟ ادبیات ایران در این قسمت کمبود دارد.
به نظر میرسد برخی از کشورها در ژانرها خاص قویتر هستند. نظر شما در اینباره چیست؟ چه المانهایی در این زمینه تاثیرگذارند؟
میرکبیری: دلایل متعددی میتواند باعث به وجود آمدن این پدیده شود. گاهی خود زبان ذاتاً قابلیتهایی دارد که باعث بهوجود آمدن و خلق میشود، خواه در زمینه آثار ادبی و خواه هنری. برای مثال یکی از ویژگیهای زبان ایتالیایی، آهنگین بودن آن است و این ویژگی منحصربهفرد که در زمینه علم موسیقی که علم آواز و آهنگ تعریف میشود، زبانزد خاص و عام است. اما گاهی پیش میآید که جریانهای اجتماعی و تاریخی حاکم در جامعه، باعث بهوجود آمدن آثار خاصی میشوند. برای مثال در اوایل قرن سیزدهم در ایران، تاریخنگاری و سفرنامهنویسی (به ویژه سفرنامههای تخیلی) رواج پیدا کرد که از منظر جامعهشناختی رویآوردن ادیبان به نوشتن آثار ادبی مربوط به تاریخ گذشته، بازتاب آن چیزی است که در زمان حال از دست رفته است. در آن دوره به دلیل سیطره انگلیس، این قالب رواج بسیاری پیدا کرده بود و آثار مهمی اعم از سیاحتنامه ابراهیم بیک و مسالک المحسنین طالبوف به وجود آمده است و در نتیجه نگارش رمانهای تاریخی در این دوره بیشتر شده است. دلیل سومی نیز میتواند وجود داشته باشد؛ گاه صرفاً به دلیل تاثیرپذیری از روابط بین کشوری یا تاثیرگذاری بیش از حد یک نویسنده بر دیگر نویسندگان، آثاری در یک تم واحد در یک دوره بهخصوص به وجود آمدهاند. برای مثال گوته در قرن نوزدهم رمانی با عنوان «رنجهای ورتر جوان» نگاشت و اقبال یا شهرت این اثر باعث به وجود آمدن آثاری چون «رنه» اثر شاتو بریان، «اوبرمن» اثر سنانکور و «آدولف» اثر کنستان به تقلید از گوته در فرانسه نگاشته شد.
نصیری: به نظرم واقعیتهای جنگ، جامعه را با داستان درهم آمیخته است و موضوعهایی همچون عشق، مهاجرت و مواردی از این دست، داستانهایی شدهاند که طرفدار دارند. در مورد ادبیات علمی- فانتزی و ژانر ترسناک نظری ندارم، چون علاقهای به این نوع ندارم. داستانهای جنایی را دوست دارم، خارجی و ایرانی هم خواندهام، خارجیها انگار به واقعیت نزدیکترند، هرچند ایرانیهای زیادی خواندهام که خوب بودند اما باز هم میگویم بحث ممیزی در هر ژانری به داستان آسیب میزند. بنابراین در پاسخ به سوال شما باید بگویم؛ به نظرم امکان نوشتن درباره واقعیتهای جامعه و وقایعی که رخ میدهد و البته وجود نداشتن ممیزی در این زمینه مؤثر هستند.
ادبیات داستانی ما در چه ژانری بیشتر موفق بوده است؟
نصیری: بیشتر رمانهای عامهپسند؛ رمانهایی درباره مشکلات خانمها، زندگی پرچالش یک زن شاغل که مادر است و بعضا ژانر جنایی در این میان موفقتر بودهاند. یکی از موانع بزرگ، اما نبود قانون کپیرایت در ایران است. نویسندگان ایرانی فقط بازار داخلی را دارند و با این حجم از مشکلات (نظیر ممیزی، زمان طولانی به چاپ رسیدن اثر و مهمتر از همه قیمت گران کاغذ) وقتی کتابی به زبانهای دیگر ترجمه میشود، بازخورد خواننده ایرانی و خارجی همزمان به نویسنده داده میشود. به این ترتیب نویسنده ترغیب میشود تا بیشتر بکاود و بیشتر بنویسد؛ ولی چنین بازاری در اختیار نویسنده نیست و صد البته نویسندگان جدید به نوشتن تمایلی نشان نمیدهند. در نتیجه ژانرهای جدید نوشته نمیشود و ژانرهایی هم که وجود دارند، قوت نمیگیرند.
میرکبیری: سرزمین ما از چندهزار سال پیش سرزمین قصه بوده است، اما از پیدایش داستاننوین بیش از یک سده نمیگذرد. ادبیات داستانی نوین از آغاز، انتقادی- اجتماعی بوده و بهطبع از واقعیات روزگار خود تاثیر پذیرفته است و از لحاظ سبک تنوع بسیار دارد. بحث رابطه ادبیات و اجتماع از دیرباز میان اندیشمندان مطرح بوده است؛ بهخصوص رمان بیشتر به مسائل اجتماعی اعم از مسائل خانوادگی، فاصله طبقاتی، بازتاب خرافات، آیین و رسوم، آسیبها و معضلات اجتماعی و... میپردازد و به طبع در این ژانر موفقیتهای بیشتری کسب کرده است.
ارسال نظر