پردهخوانی تهران
نگاهی به مجموعه شعر «روایت فراموشی» سروده «رضا حیرانی»
«روایت فراموشی» مجموعه شعر رضا حیرانی است که توسط نشر چشمه در سال 1400 منتشر شده است. کتاب حاضر همچنان که روی جلد و زیر عنوان کتاب هم آمده است شامل یک شعر بلند و ضمائم آن است.
این کتاب با شعری به عنوان «پیشپرده» آغاز میشود که اتفاقا شعر خوبی برای شروع این مجموعه است. پس از آن کتاب با هفت پرده ادامه مییابد تا با «ضمائم بیرون از فراموشی» خاتمه یابد.
به نظر میرسد گرایش به شعر بلند از ویژگیهای شاعر این اثر- و البته شاید نیاز این روزها- باشد، چنانچه پیش از این در آثار دیگرش مثل «جنام جماعت بسما...» و «چندرضایی» سروده و اجرا کرده است.
جسارت در فاصله گرفتن از شعر متداول و مرسوم روز، جنون شاعرانه در خلق فضاهای انتزاعی، بهرهگیری مناسب از جریان سیال ذهن و سود بردن از روایتمداری که به اجرا در شعر منجر شده از ویژگیهای کتاب حاضر هستند. روایت، آنچنان که از عنوان کتاب برمیآید شاخصترین خصیصه این مجموعه است و نوآوری و ابداع در چینش اشعار، نشان از ذهنیتی یکپارچه برای ارائه این روایت است. مانند مجموعه «چندرضایی»، توان خلق شخصیتهای مختلف در شعر، مونولوگ را در بسیاری از بخشهای کتاب از دانای کل گرفته و «رضا»های متکثر را به بیان روایت کشانده است. این ویژگی در مجموعه «جنام جماعت بسما...» نیز دیده میشود. علاوه براینکه راوی در طول شعر تغییر میکند، شعرها از شعر روایی (مقدمه هر پرده) به اشعاری با روایت شاعرانه (شعرهای بلند هر پرده ) میرسند. در واقع در سراسر کتاب، حرکت از داستان به سمت شعر و از شعر به سمت داستان دیده میشود.
میدانیم که شعر بلند عموما روایتمدار است تا بتواند پیوستگی را در قامت شعر حفظ کند. بهترین نمونه شعر بلند «سرزمین هرز» از «الیوت» است که علاوه بر اجرای روایتها در شعر به خلق شخصیتهای مختلف پرداخته است، از فرمها و ساختار کلاسیک فاصله گرفته تا اثری چند صدایی برای بیان مفاهیم و اندیشهها خلق کند و بازتابی از وحشت و ناامیدی به جا مانده از جنگ در کویر بایر سرزمین خود باشد.
«رضا حیرانی» علاوه بر اینکه همه ویژگیهای شعر بلند را در این مجموعه حفظ کرده است، از دغدغههای شخصیاش در مجموعههای قبلی خود نیز فاصله گرفته است. پردهخوانی، نقال، زنان قجر، مصدق، رگهای بریده در حمام فین و سیاوشخوانی به سبک خود شاعر، بهانههای او برای روایت فراموشی در تهرانی هستند که میبینیم و میشناسیم.
«گلو صاف کرد نقال و دید که چشم بر پرده چنان دوختم که دماوند بر تهران» سطر اول از پرده اول، صفحه 14. از مرور و تورق بر دیگر مجموعههای قابل توجه و مطرح سالهای اخیرچنین برمیآید که فاصله گرفتن از دنیای شخصی و بروز دغدغههای اجتماعی، نیاز به آفرینش و خلق شعر بلند را ایجاد کرده است و البته در این بین ، «روایت فراموشی» بسیار خوب سروده و اجرا شده است.
«نقال گفت: لعنت عشق است که شعله بلند میکند بر این پرده. سیاوش چگونه نسوزد؟
و من چنان محو تماشا که نمیدیدم زبانم در آتش است.»
از پرده دوم، صفحه 28
*آنژیلا عطایی
شاعر و منتقد ادبی
ارسال نظر