در گفتوگو با محسن یاوری مطرح شد
جهان نباید فجایع جنگ را فراموش کند
آرمان ملی- بیتا ناصر: انسان و انسانیت در ادوار مختلف تاریخ، قربانی فجایع جنگی و مصیبتهایی قرار گرفته که اثرات آن مانند زخمی باز به نسلهای بعدی هم سرایت کرده است.
آنقدر که میتوان گفت هنوز آسیب جنگهای جهانی اول و دوم در اقصی نقاط جهان مشهود و محسوس است. بنابراین یادآوری وقایع تلخ تاریخی میتواند نقشی بازدارنده را در برابر تکرار جنگ و تباهی بازی کند. محسن یاوری با چنین هدفی، دست به ترجمه آثاری زده که هر کدام از دریچهای متفاوت به تبعات جنگ میپردازند. او درباره انگیزه خود میگوید: «من سعی دارم با این رویکرد به سهم خودم، تلنگری زدهباشم به انسان فراموش کار قرن بیستم. به امید روزی که صلح همه جهان را در آغوش بگیرد.»
مجموعه داستان «آنها قرار نیست پیر شوند» نوشته رولد دال با ترجمه شما، به تازگی از سوی نشر ثالث به چاپ رسیده است. داستانها حول چه محتوا و ژانری نوشته شدهاند؟
«آنها قرار نیست پیر شوند» مجموعه داستانی ضدجنگ و انسانی است که هفت داستان کوتاه و یک خودزندگینامه را شامل میشود. این کتاب آیینه تمامنمای تراژدیای است که در جنگ جهانی دوم در گستره پهناوری رخ داد. با خواندن داستانهای این مجموعه متوجه میشویم که مهم نیست چه کسی پیروز شده و برنده نهایی جنگ است. این دقیقاً همان حقیقتی است که باید به یاد انسان فراموشکار قرن بیست و یکم آورد؛ حقیقتی عریان که ادبیات میتواند راوی راستین آن باشد.
بنابراین از این منظر نسبت این داستانها با یکدیگر چیست؟ و تا چه اندازه از نظر معنایی در ارتباطند؟
یکی از ویژگیهای خوبی که در این مجموعه وجود دارد و نشانهای از نبوغ رولد دال است، یکپارچگی داستانهاست؛ بهگونهای که داستانها علاوه بر اینکه یک هویت مستقل دارند، وقتی در کنارهم قرار میگیرند، با تکههای خود پازلی را کامل میکنند که تصویری عریان از جنگ ارائه میدهند؛ تصویری بسیار دهشتناک که سعی دارد این مفهوم را ارائه کند که جنگ فارغ از هر مرز و رنگ و آیینی، فارغ از هر زمانی، حتی فارغ از اینکه شما پیروز جنگ باشید یا شکست خورده آن، مفهومی مردود و تاسفآور است و در نهایت جز پوچی و نیستی برای آدمی ارمغانی نخواهد داشت.
با توجه به اینکه اغلب از این نویسنده با آثار پرفروشش در حوزه کودک و نوجوان یاد میشود، درباره سبک و سیاق داستانهای او در حوزه بزرگسال بگوئید.
رولد دال در جایگاه نویسنده بزرگسال اصلا دست کمی از رولد دالِ مثلا در «چارلی و کارخانه شکلاتسازی» ندارد؛ اتفاقا از همان نگاه جسور و جستوجوگر و البته انسانی استفاده میکند تا بسیاری از مفاهیم و شاید ارزشهایی که به رسم عادت پذیرفتهایم را مورد سوال قرار دهد. این مساله در کنار فرم و ساختار داستانهای رولد دال، آنها را بسیار جذاب، خواندنی و اغلب تکان دهنده میکند. البته در کنار اینها، قدرت تخیل و قصهپردازی و استفاده از فضا سازیهای درست و کارآمد را هم میتوان از ویژگیهای موثر در جذابیت داستانهای رولد دال دانست.
پیشتر ترجمه کتاب «بسیار بلند و فوقالعاده نزدیک» از شما در «جشنواره ملی مترجم محبوب من» مورد تقدیر قرار گرفت. درباره این جایزه و اساسا تاثیر جوایز ادبی بر فعالان این حوزه توضیح دهید.
این جایزه برای من بسیار ارزشمند بود، چون هم جایزهای مردمی و بر اساس آرای مردمی بود و هم به اولین کتاب و در واقع اولین رمانی که ترجمه کرده بودم تعلق گرفت؛ رمانی که به تازگی چاپ سومش هم منتشر شده. آنجا هم ما با رمانی بسیار انسانی طرفایم که جنگ و عشق را کنارهم قرار میدهد و روایتی تراژیک، تکاندهنده و البته تاثیرگذار را برای مخاطبین بیان میکند که باعث شد بازخوردهای مثبت بسیار زیادی را از مخاطبانی که کار را خواندهاند دریافت کنم. حتی شاید برای شما جالب باشد که یکی از مخاطبان کتاب بعد از خواندن رمان مرا پیدا کرد و نامهای برای من نوشته بود که چگونه این کتاب باعث شده با مرگ پدرش بعد از ماهها کنار بیاید.
اما در مورد بحث جشنوارهها و جوایز در ترجمه باید عرض کنم که واقعا جای خالی چنین رویدادهایی بسیار در ادبیات ما احساس میشود. همانطور که میدانید ادبیات داستانی ما بر خلاف شعر، یک فرم وارداتی است و از اولین روزهایش، زندهیاد صادق هدایت و محمد علی جمالزاده به وسیله ترجمه، این دریچه تازه را به روی ادبیات ایران گشودند. این تاثیر در ادبیات ما همچنان و در همه مقاطع تا کنون ادامه پیداکرده است، ولی متاسفانه در ادبیات ما رویدادهایی این چنینی که به آثار ترجمه، کیفیت آن و البته نوع انتخاب اثر بپردازند، آنگونه که باید وجود ندارد و این خسران بزرگی است که باعث میشود ترجمههای بیکیفیت در ادبیات ما، کم نباشد.
میدانم که شما داستاننویس و فیلمنامهنویس هم هستید و آثارتان در جشنوارههای مختلف زیادی دیده شده است. البته در فیلمنامهنویسی هم چندین مجموعه انیمیشن نوشتهاید. فکر میکنید که این دست به قلم بودن چه تاثیری در ترجمههای شما دارد؟
حقیقتا باید بگویم که به نظر من نکته اساسی که تفاوت در کیفیت ترجمه را ایجاد میکند، از همینجا میآید؛ اینکه مترجم باید در آن زمینهای که ترجمه میکند تخصص هم داشتهباشد و وقتی درباره ترجمه داستان صحبت میکنیم، چه چیزی بهتر از اینکه مترجم خودش هم نویسنده باشد.
با خواندن داستانهای این مجموعه متوجه میشویم که مهم نیست چه کسی پیروز شده و برنده نهایی جنگ است. این همان حقیقتی است که باید به یاد انسان فراموشکار قرن بیست و یکم آورد؛ حقیقتی عریان که ادبیات میتواند راوی راستین آن باشد
رمان «بسیار بلند و فوقالعاده نزدیک»، مجموعه داستان «آنها قرار نیست پیر شوند» و همینطور کتاب «بازماندگان» که در دست چاپ دارید، همه رویکردی ضد جنگ و انسانی دارند. درباره انتخاب این کتابها و چرایی انتخاب این رویکرد بیشتر بگویید.
من فکر میکنم که جهان ما دارد به سرعت فجایع جنگ قرن بیستم را فراموش میکند؛ در حالیکه نشانههای آن هنوز به وضوح مقابل چشممان است. من سعی دارم با این رویکرد به سهم خودم، تلنگری زدهباشم به انسان فراموش کار قرن بیستم. به امید روزی که صلح همه جهان را در آغوش بگیرد.
شما در زمینه تئوریهای داستاننویسی هم کتابی را به نام «ایده» از اریک بورک منتشر کردهاید که با استقبال بسیار خوبی روبهرو شده و اکنون هم به چاپ سوم رسیده است. درباره این کتاب هم کمی توضیح میدهید؟
چه کسی میتواند منکر این مساله شود که بخشی از فرایند نوشتن، یادگیریِ چگونه نوشتن است. راستش من مدام و پیدرپی در این رهگذر آموختهام و اگر توشهای هم به دستم آمده، در بذل و بخشش آن به دیگران کوتاهی نکردهام، اما مگر یک نفر با چند نفر میتواند ارتباط مستقیم داشته باشد؟ برای همین در این چند سال اخیر مدام در جستوجوی کتابی بودهام که بتواند تا حدودی به ادبیات ایران کمک کند و این جستوجو نتیجهاش شد کتاب «ایده؛ هفت عنصر اساسی برای ماندگار شدن داستان، نمایشنامه و فیلمنامه»؛ کتابی که بعد از دو سال جستوجو انتخابش کردم و موفق شدم ترجمهی آن را برای اولین بار به عموم عزیزانی که عاشق نوشتنند هدیه دهم. این کتاب، همانطور که از عنوانش هم پیداست میتواند مورد استفاده هر نویسندهای- اعم از داستاننویس، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس- قرار بگیرد؛ چون زمانی که درباره ایده صحبت میکنیم، درواقع درباره روح مشترکی حرف میزنیم که هنوز در کالبد مشخصی - در اینجا قالب فرمی- دمیده نشدهاست. به همین دلیل هم است که این کتاب میتواند تحولی ارزشمند در نگاه ما به ساختار، اهمیت و تاثیر ایده در موفقیت یک اثر؛ چه در قالب داستان، نمایشنامه و یا فیلمنامه ایجاد کند؛ چنانچه که به قول خود اریک بورک، 60 درصد موفقیت یک اثر به ایده آن اثر برمیگردد.
به تازگی مجموعه داستان کوتاهی به انتخاب شما و به نام «زیر سایه دوکل» با نشر عینک روانه بازار کتاب ایران شده است. درباره این مجموعه هم قدری برای ما بگویید.
«زیر سایه دوکَل» مجموعه داستانی از نویسندگان کرمانشاهی است که من برخلاف رسم جاری و متاسفانه ناعادلانهی این گونه مجموعهها - که فقط بر اساس دوستیها و سفارشها داستانها را گزینش میکنند- از طریق انجمن داستان سار، که چند سالیست دبیر آن هستم، برای جمعآوری این مجموعه فراخوان رسمی ارسال اثر منتشر کردم و تلاش داشتم که از میان آثار ارسال شده، بهترینها را گردآوری کنم و به نسل جوانتر ادبیات کرمانشاه بپردازم؛ نسلی تازه نفس از نویسندگانی که اغلب هنوز کتاب مستقلی ندارند و در ادبیات ایران شناخته نشدهاند، اما با این وجود جسارت نگاه و فرم کارهایشان نوید آیندهای درخشان را در داستان ایران میدهد. در نهایت باید بگویم که «زیر سایه دوکل» مجموعهایست متشکل از 10 داستان متفاوت از 10 نویسنده تازهنفس کرمانشاهی که وجه اشتراک تکتکشان، روح سالخورده و حاکم بر شهری است که «دوکل» بر تکهای از خاکش سایه انداخته است. روایتهاییست تمام و ناتمام از آدمهایی، که همگی به گونهای نطفه بودنشان در این دیار بسته شده است. حال خواه به گذشته تعلق داشته باشند یا اکنون و یا حتی آینده.
در حال حاضر کتاب دیگری را در دست ترجمه یا آماده انتشار دارید؟
من مجموعهای «نانفیکشن» را با نشر ثالث در دست انتشار دارم به نام «بازماندگان» که روایتهایی است ضد جنگ و بسیار درخشان از جنگهای مختلف که آنها را از بین صدها روایتی که خواندهام انتخاب کردهام و میتوام بگویم که از شخصیترین کارهای ترجمهام بهشمار میآیند. همچنین در کنار کار بر روی مجموعه داستان تالیفی خودم، مشغول ترجمه کتابی تئوری هستم که میتواند به دوستداران به نویسندگی بسیار کمک کند و امیدوارم مانند کتابی که از اریک بورک با نام «ایده» برای اولین بار در ایران ترجمه کردم هم مورد استقبال علاقهمندان به نوشتن واقع شود.
ارسال نظر