نشنیدن صدای آمار مشارکت
قبل از انتخابات برخی دوستان میپرسیدند پیشبینی میزان مشارکت چند درصد خواهد بود و من پاسخ دادم که حتی اگر اصلاحطلبان هم تایید بشوند، همه طرفین دو طیف دور هم جمع شوند، 35 درصد نمیشود! میگفتند نظرسنجیها حکایت از 55 درصد دارد اما تحلیل من تا 35 درصد بیشتر نبود.
اما این تحلیل از چه نشات میگرفت؟ برگرفته از فضای اجتماعیای بود که در کشور حاکم شد. با نیم نگاهی به تحلیلها و یافتههای پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی، دقیقا آنها هم همین پیام را در جامعه منتقل میکردند که به هر دلیلی مردم دیگر آن دل و دماغ گذشته را برای احساس مسئولیت در قبال جامعهشان ندارند. این تحلیلی بود که از دادهها و اطلاعات موجود ارائه میکردیم. نتیجه این شد که از طیف اصولگرایان اعم از جدید یا سنتیها بودند و از طیف اصلاحطلبان هم آمدند و دیدیم که از دو سر طیف همه ظرفیتهای سیاسی مذهبی و... به کار گرفته شد ولی در نهایت اتفاقی که افتاد، طبق آمارهای رسمی کمتر از 40 درصد بود. این امر نشان میدهد که اعتماد مردم کاهش پیدا کرده و اگر این فضای باز برای حضور اصلاحطلبان هم نبود مطمئنا این میزان مشارکت به همان درصدی میرسید که پیش بینی میکردم. این موضوع فقط مربوط به این انتخابات نیست و در انتخابات مجلس هم چنین فضایی را تجربه کردهایم. حال سوال این است که آیا مدیران جامعه بدون مشارکت و اعتماد مردم میتوانند برنامههایشان را جلو ببرند؟ تجربه در حوزه مددکاری اجتماعی نشان میدهد که اصلی به نام مشارکت مراجع وجود دارد که اگر مردم در این فرآیند مشارکت نکنند و مسئولیت قبول نکنند و در قبال سرنوشت و آینده خودشان تلاش نکنند، طبیعتا سرنوشتشان از وضعیتی که دارند، بهتر نخواهد شد. دقیقا در جامعه هم چنین فضایی وجود دارد. این 60 درصد پیام دادهاند و نشنیدن صدای این 60 درصد با تاکید بر اینکه حتی آقای خاتمی به عنوان سرطیف اصلاحطلبان و همچنین آقایان ناطق نوری و لاریجانی و دکتر ظریف نیز از این سر طیف حمایت کردند و از آنطرف هم طیفهای وابسته به اصولگرایان به میدان آمده بودند تا مردم را دعوت کنند. اما باز هم مردم نسبت به سرنوشت و آیندهشان آن احساس مسئولیتی که باید میکردند را به هر دلیلی نمیکردند. موضوع این است که در حوزه اجتماعی وقتی قرار است مدیریت یک کشور را انجام دهید، طبیعتا باید فضایی فراهم کنید که اعتماد مردم را جلب کنید. والا ممکن است در مقطعی کوتاه با فشار و ابزار دیگر دوران مدیریت سپری شود ولی قطعا این دوران نه کیفیت خواهد داشت و نه اثرگذاری ماندگار و نه فراگیری. مهم این است که اعتماد و مشارکت باید فراگیر شود و اگر فراگیر نشود قطعا مسئول در حوزه اجرا برای پیشبرد برنامههایش نمیتواند به 15 تا 20 درصد طیف خودش اکتفا کند. ضمن اینکه در چنین شرایطی تهدیدهای خارجی هم وجود خواهد داشت. جامعهای که مدیرانش از پشتوانههای مردمی ضعیفتری برخوردار باشند، زورگیری در آن جامعه بیشتر خواهد شد. برای نظام بینالملل آنچه مهم است پشتوانه مردمی دولتهاست که ملاک چگونگی تعامل کشورها با کشورهای دیگر است. وقتی چنین فضایی وجود داشته باشد حتی قدرت چانه زنی هم در تعاملات و مذاکراتمان نخواهیم داشت. آنچه مرا به عنوان یک مددکار اجتماعی نگران میکند، نشنیدن صدای آمار مشارکت است که نگران کننده است. ضمن اینکه روند مشارکت، کاهشی است و در مقایسه با دوره قبل کاهشیتر شده به رغم اینکه در این دوره اصلاحطلبان با کسان دیگر اجماع نکردند و نماینده خودشان را حمایت کردند. اگر صدای کسانی که سکوت کردند و بیتفاوت هستند را نشنویم باید منتظر پیامدهای نگران کننده آن باشیم.
*سیدحسن موسوی چلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
ارسال نظر