سامان بختیاری درباره جریان «هفتاد»:
زیست فعالانه شاعر مبتنی بر تعقل و پرسشگری است
آرمان ملی- سمیه امینیراد: اگر قائل به این باشیم که جریان شعر «هفتاد» به محدوده تقویمی آن دهه محدود نمانده و میراث آن در شعر امروز ایران، محسوس و مشهود است؛ طبیعتا ماهیت تکرارناپذیری و ضرورت تجربهگرایی این رویه و رویکرد ایجاب میکرده که از پیشینه خود متفاوت باشد؛ تفاوتی که البته به نظر سامان بختیاری (1355- ایلام) بنیادین و متوجه اصول نیست؛ بلکه در شیوههای اجرایی اعمال میشود. شاعر مجموعههای «زنگ آخر جهان» و «انگشتی که تا قعر این قصه تلخ است»، همچنین بر سنگین شدن کولهبار تجربیات شاعران درگذار سه دهه اخیر، تاکید دارد و در وصف مختصات شعر و شاعر هفتادی در جامعه کنونی میگوید: «شاعر هفتاد در جامعه امروزی تلاش میکند تا فلسفه و چیستی حوادث را درک کند و از این منظر، با کمک روایت میتواند لایههای زیرین جامعه را نیز با نگاهی شاعرانه بازنمایی و ترسیم کند. و این عوامل؛ قطعا میتوانده سرودههای تازه را قابلتاملتر از قدیمیترها کند... بیشتر بخوانید:
شعر هفتاد را در بازه زمانی امروز چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا فاصله چند نسل از دهه هفتاد تا هم اکنون باعث تغییر در مولفههای این جریان شده است؟
امروز نسبت به شروع شعر دهه هفتاد شاهد تغییراتی هستیم؛ اما نه تغییراتی اساسی. این تغییرات شامل تغییراتی روبنایی است تا زیربنایی؛ به این معنی که متناسب با رشد جامعه ایرانی در همه حوزهها - ازجمله فرهنگ و هنر- به واسطه پیشرفت سریع تکنولوژی فناوریها و روی کار آمدن نسلی جدید، شعر امروز هفتاد کمی نسبت به شعر پیشین هفتاد متفاوت بوده و این تفاوت به نوعی اجرا و تکمیل و یا بهروزرسانی نسخه اولیه شعر هفتاد است. در حقیقت نمیتوان گفت که شعر هفتاد دیگر حضور ندارد؛ بلکه باید این گزاره را امروز اینگونه در نظر گرفت که شعر هفتاد، بهروزرسانی شده است؛ مثل تمام پدیدههایی که بشر طی سه دهه اخیر با آن روبهرو شده است. به عبارتی دیگر شاعر امروز هفتادی، نگاه و زاویه دید خود را با توجه به امکانات در اختیار عصر خود، بازنمایی و یا تفسیر میکند. درک آن برای شاعر هفتادی تا حدی متفاوت از شاعر هفتادی ابتدایی یا آغازین است؛ نه به آن معنا که در اصول، تفاوتهای بنیادینی با هم دارند. بهطوریکه بازیهای زبانی، ارجاعات بین متنی، استفاده از موسیقی و یا افزایش سطح ظرفیت زبانی، ساختارشکنی و یا آشناییزدایی هنوز هم به عنوان اصول اولیه و اساسی در شعر هفتاد نقش پررنگ خود را حفظ کرده است؛ اما نحوه اجرای این اصول در شعر امروزین هفتاد نسبت به دهههای گذشته، قطعاً متفاوت و قابل تاملتر است؛ به عبارتی شاعر امروز بر اساس تجربیات امروز خود به سرایش شعر اقدام میکند؛ انسانی که بیش از سه دهه تجربه زیست با پشتوانه شعری پیشینیان خود را دارد. البته بیان این نکته که عمر شعر دهه هفتاد میتواند امروزه بنای تاریخی شعری را برپا کند، کمی زود است. در نظر بگیرید شعر کلاسیک با بیش از دهها قرن سابقه، امروزه پشتوانه محکمی در شعر معاصر است؛ حال آنکه طول عمر شعر دهه هفتاد بسیار اندک و ناچیز است. اما میتوان بر این باور صحه گذاشت که استمرار سرایش شعر شاعران معاصر با رویکرد هفتادی با تکیه بر اصول، میتواند بعدها این سبک شعری را ماندگارتر بکند.
آیا عنصر طنز، شعر دهه هفتاد را مسئولیتپذیر و اجتماعی نشان میدهد؟ آیا با این ویژگی میشود ادعا کرد شعر هفتاد رابطهای با امر اجتماعی دارد؟
اساساً این بیان الزاماً عنصر طنز میتواند شعر را نسبت به جامعه اجتماعیتر و یا مسئولیتپذیرتر کند، کمی الکن و ناقص است. بهتر است بگوییم عنصر طنز هم میتواند یکی از آثار بروز شعر اجتماعی باشد؛ اما الزام این نظر را که در شعر هفتاد، عنصر طنز تا آن حد پررنگ و قویست و به نوعی نقش محوری دارد - به نوعی که سبب شده در شعر اجتماعی، رویکردی مسئولیتپذیر نسبت به رخدادهای اجتماعی ایجاد کند- نمیتوانم بپذیرم. اگرچه نوع طنزی که در شعر هفتاد حضور دارد، در لایههای زیرین زبانی است، از سطح شعارزدگی و یا لایههای سطحی عبور کرده و خود نیز عنصری اندیشهورزانه و قابل تامل بهشمار میآید. به بیانی دیگر طنز در شعر هفتاد با مفهوم طنز به صورت مستقیمگویی یا لودگی فاصلهای بسیار دارد و در حقیقت شاید بتوان گفت بیشتر طنازی در سطح زبان برای القای حسی کنایهآمیز به یک رخداد اجتماعیست که مردم از آن رنج میبرند. گاه این طنز به نقد رویههای حاکم بر جامعه میپردازد، اما نمیتوانم بپذیرم که شعر هفتاد اگر شعری اجتماعیست، رسالت مسئولیتپذیری خود را با عنصر طنز انجام میدهد؛ بلکه میتوان گفت شعر هفتاد در فرازهایی توانسته است به کمک عنصر طنز، تاثیرگذاری مناسبتری برای ارتباط میان مخاطبان و شعر در یک رخداد اجتماعی ایجاد کند.
آیا شعر هفتاد با تاکید بر جنبه روایت، توانست به اجتماع، دردهای اجتماعی و مسائل انسان امروز بپردازد؟
در حقیقت روایت، یکی از عناصر اساسی در شعر هفتاد است؛ اما این روایت به نوعی از روایتی خطی و تک ساحتی استفاده نمیکند و شکل داستان گونه و تک گویی در آن مشاهده نمیشود. به عبارتی دیگر عنصر روایت برگرفته از متن جامعه امروزی است که شاعر در آن زیست فعالانه دارد. منظور از زیست فعالانه، زیستی مبتنی بر تفکر و تعقل و پرسشگری است. شاعر هفتاد در جامعه امروزی تلاش میکند تا فلسفه و چیستی حوادث را درک کند و از این منظر، با کمک روایت میتواند لایههای زیرین جامعه را نیز با نگاهی شاعرانه بازنمایی و ترسیم کند. به عبارتی دیگر آنچه از روایت در معنای ساده آن میدانیم، در شعر هفتاد به مدد تکنیکهای زبانی، تفاوتی اساسی با روایتهای قصهگونه و ساده دارد. شاعر هفتاد جامعه خود را در قالب روایتهای درهم تنیدهای میبیند که دارای پیچیدگیها و سردرگمیهای خاص خود است؛ از این رو هنگامی که به روایت میپردازد و جامعه خود را به کمک روایت بیان میکند، بیگمان عنصر روایت، چند لایه، درهم تنیده و به نوعی متفکرانه است و نحوه اجرای آن به شکلی است که برشی از جامعه امروزین را به تصویر میکشد.
چه شد که شعر دهه هفتاد بر سر زبانها افتاد؟ این اتفاق آیا در فراروی از زبان و بیان متعارف شعر فارسی بود یا عوامل دیگری موثر بودند؟
پس از جنگ، دوران بازسازی آغاز شد و این بازسازی اگرچه در پی اصلاح و دوبارهسازی ساختارهای فیزیکی شهرها بود اما به تناسب توانست ساختارهای فکری و کلیشهای مردمی را نیز باسازی کند. همزمان با آغاز دهه هفتاد، به لحاظ تاریخی میتوان گفت جامعه ایرانی به دوران شبههمدرن گام نهاد و همین دوران سبب شد که ایران در تمامی حوزهها، رویکردی نوین داشته باشد شعر نیز از این قاعده مستثنا نبود. پیش از آن، چیزی که از شعر دیده میشد شامل دو بخش بود: نخست آثار کلاسیک که در قالبهای کلاسیک سروده میشدند و دوم نوپردازانی که در قالب شعرهای نیمایی و یا آزادنویسی تحت عنوان «سپید» اما با همان رویکرد زبانی سنتی شعر میسرودند. با تغییر نسلی و ورود جامعه ایرانی به دوران جدید، سیل ترجمهها از شاعران و داستاننویسان، نمایشنامهنویسان و فلاسفه خارج از ایران به سوی ایران روانه شد و دریچهای تازه به دنیایی تازه پیش روی شاعران ایرانی گشایش یافت. حرکت از سمت ایران سنتی به سمت ایران مدرن خود سبب تغییر در سرایش شعر شاعران پساشاملویی و یا پسافروغی شد. به همین دلیل میتوان گفت شعر در آن زمان، نهتنها در زبان متعارف؛ بلکه در نوع نگریستن به جهان هستی نیز فراروی کرد. طبیعتا وقتی زاویه دید شاعر تغییر میکند، تمام ارکان شعرنیز دچار تغییر خواهد شد؛ از جمله تصویر، روایت، زبان و حتی تکنیک. دیگر سرودن، سبب شده بود تا مخاطبان ایرانی شعر نسبت به این پدیده نوظهور علاقه و دلبستگی نشان دهند؛ چراکه تا پیش از آن صرفاً با کتابهای شعری شاعران گذشته سرمیکردند. پس بروز شاعران جوان و نوآور به مخاطب آموخت که میتوان جور دیگر دید و جور دیگر لذت برد.
با توجه به مسائل کلان مطرح در شعر هفتاد و متفاوتنویسی، این امر موجب شکاف و فاصله با مخاطب عام شد؟
قطعاً متفاوتنویسی در شعر هفتاد به واسطه تغییر رویکرد توسط شاعران این نسل در مواجهه با دیدهها سبب شد که مخاطبان از دسته عام به دسته خاص تغییر پیدا کند. در حقیقت؛ در شعر معاصر ایرآنکه ریشه در شعر هفتاد دارد، رویکردهای مختلف شاعران از جمله در حوزههای اجتماعی، به سبب استفاده از تکنیکها و فنونی جدید در سبک نگارش و حتی استفاده از سایر هنرها در شعر سطح شعر را ارتقا داده و سبب شد که شاعران این نسل به صورتی تخصصی با کمک گرفتن از فلسفه روانشناسی و سایر علوم، سبک سرایش خود را تغییر دهند؛ به نوعی که شاید مناسب ذائقه مخاطبین عام نباشد. چراکه مخاطب عام عادت کرده است هم به لحاظ شنیداری و هم به لحاظ دیداری، سبک و سیاقی کهنه را پیش روی خود ببیند و بشنود؛ درحالی که در شعر مدرن امروزه - که ما از آن به عنوان شعر هفتاد یاد میکنیم- تمامی ساختارها تغییر یافته و سبک سرایش و نگارش متفاوت شده است. بدیهی است که این از بین بردن ساختارهای کهن، عده خاصی را با خود همراه کرده و بسیاری از مخاطبان عام چندان تمایلی به تغییر ذائقه شعری نداشته باشند. حال پرسشی که پیش میآید این است که آیا این گونه خاصنگری و خاصسرایی در شعر هفتاد میتواند ادامه حیات دهد یا خیر. اگر قائل به این باشیم که شعر دهه هفتاد مثل شعر ماقبل خود الزاماً باید خوانندگان بیشتری را جذب کند؛ باید پاسخ داد که خیر. اما به لحاظ ارزش هنری میتوان گفت که شعر هفتاد سبک و سیاقی تازه و نوآورانه در شعر امروز ایران است؛ آنچنانکه شعر هفتاد، فرزند زمانه خویش است. حال آنکه ذائقه مخاطب امروزین تا چه میزان میتواند قابلیت پذیرش این موضوع را داشته باشد، مبحثی دیگر است. اما اینها دلیل بر آن نمیشود که بگوییم چون شعر هفتاد گستره مخاطبان عام را در اختیار ندارد، پس شعر نیست و یا اینکه طول عمرش محدود و کوتاه خواهد بود. تنوع در شعر دهه هفتاد یکی از نکات مهم و ساختاری است. این امر آیا سبک بودگی و «جریانسازی» در آن را از بین میبرد؟این نکته را که تنوع در شعر هفتاد وجود دارد و این تنوع سبب شده است که جریان سازی در این شعر از بین برود، نه میفهمم و نه میتوانم بپذیرم؛ چراکه تنوع ایجاد شده در شعر هفتاد، صرفاً تنوع در زاویه دید شاعران آن است، نه تنوع در ساختار شعر هفتاد. اگر چنانچه خط سیر شاعران و شعر هفتاد را بررسی کنیم، مشخص میشود که ساخت شعر هفتاد به لحاظ زیرساخت و روساخت یکسان است. درحقیقت میتوان گفت شعری که در این گستره میگنجد ساختار یکسان داشته و از عناصر و لوازم مدرنی بهره میگیرد. برهمین اساس و از این منظر که تنوع در شعر مدرن امروز ایران - که ریشه در شعر هفتاد دارد- به سمت و سویی حرکت کرده که جریانسازی وجود نداشته باشد، میتوان گفت درست نیست؛ چراکه گستره شعر هفتاد بهراحتی توانسته است بهلحاظ تاریخی - پس از گذشت سه دهه- جریانی تازه و نواندیشانه را در شعر راه بیندازد. اما از آنجا که هر شاعر بر اساس زاویه نگاه خود به مسائل پیرامونش مینگرد، طبیعی است که کپیبرداری در میان شعر شاعران این جریان وجود نداشته باشد. درحقیقت عنصر فردیت و به عبارتی اتکای فرد شاعر صرفاً به خود بر اثر تجربیات محیطی از زندگی فردی خویش در میان جامعه سبب شده است که نگاه شاعران شعر هفتاد بهرغم زندگی در یک جغرافیا و یک اتمسفر مشترک، نسبت به هم متفاوت باشد. اما وجود این نگاههای متفاوت در شعر هفتاد به نوعی جریانی متفاوت را در شعر امروز ایران رقم زده است که ما به نام شعر هفتاد از آن یاد میکنیم.
نظر شما درباره شعر«حرکت» چیست؟
مشخصا اگر بخواهیم از شعر «حرکت» نام ببریم و بگوییم شعر حرکت ژانری از شعر بوده که در جریان شعر هفتاد بروز و ظهور پیدا کرده، بیگمان به نامی جز ابوالفضل پاشا نخواهیم رسید. اگر به خاطر داشته باشید در آغاز جریان شعر هفتاد که شاعرانی همچون فلاح، عبدالرضایی، پاشا و بسیاری دیگر آن را پیش میبردند، پاشا با ارائه مانیفست «حرکت وشعر» توانست مسیر خود را به نوعی از همانندسرایی نسبت به سایر شاعران هم نسل خود تغییر داده و به عبارتی با این مانیفست موفق شد خود را به عنوان شاعری متفاوتنویس در جریان شعر هفتاد نشان دهد. پاشا در این شیوه از دو مقوله کلیدی صحبت میکرد که به نوعی بعد فنی و تکنیکال شعر سپید را ارتقا میداد. نخست عدماستقلال معنایی هریک از بندهای شعر و دوم استحالهیواحدهای سازنده شعر؛ بهطوری که شعر بدون استحاله از دسته شعر حرکت خارج است. این استحاله از نوع فیزیکی نبود؛ مثلاً تبدیل برف به آب یا شراب به انگور... بلکه کلمات در ماهیت خودش به کمک سطور و کلمات مفصلی دچار استحاله میشوند. اگرچه بعدها کسانی تلاش کردند تا از ظرفیت شعر حرکت در کارهای خود استفاده کنند، اما چندان موفق نشدند؛ چراکه هنوز هم سایه پاشا به لحاظ مبدع این سبک بر شعر هفتاد گسترده شده بود. اما بدیهی است که این مانیفست توانست ظرفیت جدیدی به شعر هفتاد اضافه کند واین شعر را به لحاظ تکنیکی مترقیتر کند.
ارسال نظر