با ضربالاجلی نمیتوان کشور را اداره کرد
یکی از وظایف دولتها در هر جامعهای برنامهریزی برای اداره کشور است به گونهای که امور کشورها بهدرستی اداره شود و مردم در آن کشورها امنیت، آسایش و آرامش همهجانبه و رفاه اجتماعی پایدار داشته باشند. در همین راستا وظایف دولتهاست که از تمامی ظرفیتهای موجود علمی و منابع و امکانات و تسهیلات و... برای تحقق چنین جامعهای بهره بگیرد.
این امر برای کشورهایی که بنا به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... از مسائل و مشکلات بیشتری رنج میبرند به مراتب اهمیت مضاعفی پیدا میکند. طبیعتا در چنین شرایطی اداره کشور نیاز به به تفکر دارد تا ضمن شناسایی قوتها و ضعفها، تهدیدها و فرصتها را هم بهصورت علمی، واقعبینانه و مبتنی بر شواهد و با نگاه به آینده و در راستای تحقق رفاه اجتماعی پایدار برای همه مردم کشور (با پذیرش تنوع اجتماعی مردم در هر کشوری و حقوق همه شهروندان) و بدون جانبداریهای سیاسی شناسایی کنند. بر اساس این شناختها برای برون رفت از وضعیتی که در آن گرفتار میشوند، نیازمند اتخاذ تدابیر مناسب در سطوح سیاستگذاریهای کلان، اجرایی و برنامهریزیهای اثر بخش میباشند. تحقق این امر مستلزم بهکارگیری افرادی متخصص و صاحب اندیشه در مسئولیتهای مختلف است تا برای اداره هر حوزه خوب بررسی کنند، توان علمی برای برنامهریزی داشته باشند. ایدههای جدید را بشناسند، یا ارائه کنند و یا بتوانند از ایدههای جدید دیگران استفاده کنند. من فکر میکنم علاوه بر اینکه افراد زیادی سرجای خودشان نیستند، یکی از مشکلات دیگر این است که برای اداره کشور آنگونه که باید وقت برای فکر کردن چگونگی اداره کشور گذاشته نمیشود. مروری بر نوشتههای مختلف نشان میدهد که «مدیران، عمدتا با گستردگی، تنوع و تخصصی بودن اطلاعات و کمبود وقت روبهرو هستند. در کشورهای در حال توسعه مدیران به دلیل کار زیاد و لزوم شرکت در جلسات متعدد، فرصت چندانی برای فکر کردن پیدا نمیکنند و در خارج از جلسات نیز ناچارند دو یا سه کارتابل پر از نامه را پاسخ دهند. جوابگویی به مدیران بالادست، پاسخ به ارباب رجوع، هدایت مجموعه زیردست، تلفنها، بحث با مشاوران و پیگیری برنامهها نیز فرصت فکر کردن و ایجاد طرح و برنامه را از آنها میگیرد و اجازه نمیدهد که تصمیمات کلان را با مطالعه بگیرند.» واقعا میتوان بدون فکر کردن کشوری را اداره کرد؟ اعتراضاتی که به برخی از تصمیمگیریها میشود، یا اجرای برخی از قوانین در عمل با مشکل مواجه میشود و یا هدر رفت منابع را در اجرای برخی برنامهها و پروژهها پرداخت میکنیم و... نتیجه درست فکر نکردن در تصمیمگیریهاست که در نهایت رضایت مردم را هم کاهش میدهد. قبول کنیم ضربالاجلی نمیتوان هیچ کشوری را اداره کرد بلکه برای اداره کشور باید اندیشه کرد تا همه چیز به سامان برسد. تصمیمات خلقالساعه در حوزههای مختلف از جمله حوزه اجتماعی که من به عنوان مددکار اجتماعی بیشتر در این حوزه فعالیت دارم همیشه تبعاتی را برای جامعه داشته است. فراموش نکنیم تاثیرات این تصمیمات میتواند در امنیت کشور تاثیرگذار باشد.
*سیدحسن موسوی چلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
ارسال نظر