نگاهی به رمان «چهره پنهان عشق» از سیامک گلشیری
شباهتهای نامریی انسانها
رمان «چهره پنهان عشق» (1401) نوشته سیامک گلشیری (زاده 1347)، نویسنده ایرانی است. این اثر ادبی پاییز 1402 توسط نشر چشمه به مخاطب فارسیزبان ارائه شد.
داستان حول شخصیت پیام سپهری میگردد. او میخواهد چند روزی به شمال برود تا از هیاهوی زندگیاش کمی دور بشود. دعوای سرایدارش سهراب و همسرش گلمریم، فضا را پرتنش میکند. در این میان، پیدا شدن دو مامور آگاهی و تفتیش خانه برای پیدا کردن مواد مخدر و دعواهای خانواده گلمریم بهخاطر زن گرفتن سهراب، فضا را برای پیام تبآلودتر میکند. وضعیت شخصیت اصلی، لحظه به لحظه وخیمتر میشود. اما، ضربه اصلی زمانی زده میشود که دو مامور، دزد از آب درمیآیند. گلشیری در این رمان، وضعیت کابوسواری را به تصویر میکشد که لحظه به لحظه بدتر میشود. راوی از ذهن پیام، داستان را روایت میکند. از اینرو، خواننده همراه با شخصیت اصلی داستان قطعههای پازل را کنار یکدیگر میگذارد. از همان ابتدا، خواننده متوجه شباهتهای الگوهای رفتاری شخصیتها میشود. برای مثال، پیام پشت تلفن به رعنا میگوید در دوران دانشجویی با دختر دیگری نیز قرار میگذاشته و آن دختر نیز به او اعتراف کرده بود که حاضر است با او ازدواج کند و قید همهچیز در زندگیش را برای زندگی با او بزند. در فصل بعدی، سهراب نیز به گلمریم میگوید که با دخترداییاش ازدواج کرده و خاطر او را میخواسته است. در ماجرای سهراب و گلمریم، متوجه میشویم که سهراب از روی عصبانیت این حرف را به همسرش زده است. از اینرو، این فکر به ذهن خواننده میرسد که شاید پیام نیز برای آزار دادن رعنا این حرف را زده است: «ببین، یه وقتهایی آدمها یه چیزهایی میگن که فقط طرف مقابلشونو آزار بدن» (20). گلشیری، بهزیبایی پرسشهای بسیاری در ذهن مخاطب خود ایجاد میکند. این موضوع در حالی است که او واژههای زیادی نیز بهکار نمیبرد. داستان، زبان سادهای دارد و با توصیفات زیاد پیچیده نمیشود.
زندگی سهراب و گلمریم، شباهت بسیار زیادی به زندگی رعنا و پیام دارد. هر دو مرد در دورانی که جوانتر بودند، به فردی علاقهمند بودند. در طول داستان، این گمان میرفت که سهراب به همسرش خیانت کرده و به سراغ عشق اول زندگیش رفته است. در پایان نیز، رعنا و پیام رابطه خود را تمام میکنند. اما، نویسنده همچنان به خواننده خود بهطور غیرمستقیم میگوید که دوباره به عقب برگردد و از روی سیر حوادثی که برای سهراب و گلمریم اتفاق میافتند، آینده این دو شخصیت دیگر را نیز پیشبینی کند.
شباهت دیگری که در داستان دیده میشود، بین دزدهایی است که بهخوبی نقش پلیس را بازی میکنند تا وسایل قیمتی خانه را بدزدند. وقتی پیام به پلیسهای واقعی خبر دزدی را میدهد، در توصیف دزدها میگوید: «از کجا میدونستم دزدن؟ هرکی جای من بود راهشون میداد. با اون سروشکل، قیافهشون به هر چیزی شبیه بود جز دزد» (108) و «یه جوری حرف میزد انگار صد ساله افسره» (109). گلشیری در رمان چهره پنهان عشق، شخصیتهایی از گروههای اجتماعی متفاوت کنار یکدیگر قرار میدهد. این شخصیتها بهظاهر متفاوت هستند، اما با کمی دقت میتوان شباهتهای بسیاری میانها رفتارهای آنها دید. این موضوع میتواند از این منظر نیز بررسی شود که تمامی این شخصیتها درون یک جامعه زندگی میکنند و از اینرو، حتی اگر بخواهند نیز نمیتوانند رفتار متفاوتی پیش بگیرند. وقتی پلیسهای واقعی از کلانتری به خانه پیام میآیند، به او میگویند که آن دزدها تحتتعقیب هستند و این الگوی دزدی را در جاهای دیگر نیز پیاده کردهاند. پیام نیز نخست به سهراب مظنون میشود. هرچند با بیشتر فکر کردن، تردیدش بیشتر میشود.
«خیلیها بودند که خیلی چیزها درباره زندگیام میدانستند. آدمی نبودم که بخواهم کارهایم را پنهان کنم. کافی بود کسی دو سه ساعتی کنارم بنشیند تا خیلی چیزها از زندگیام دستگیرش بشود. حتی گاهی برای منشیهایم چیزهایی تعریف میکردم که مربوط به خصوصیترین مسائل زندگیم بود. اما خوب که فکر کردم دیدم محال است جای کلید گاوصندوق را به کسی گفته باشم یا حتی از گاوصندوق با کسی حرف زده باشم. هیچکس جایش را نمیدانست. شاید حتی سهراب هم از جایش خبر نداشت. اصلا نمیدانستم چه بگویم. نمیتوانستم بیآنکه مطمئن باشم کسی را متهم کنم.» (114).
رمان چهره پنهان عشق، دو خوانش دارد. نخستین خوانش وقتی است که خواننده مجذوب دانستن چیستی داستان میشود؛ او میخواند تا بفهمد حقیقت پنهان دعوای سهراب و گلمریم چه بود، آیا پیام و رعنا آشتی میکنند، چرا پیام متهم به فروش مواد مخدر میشود؟ آیا عاقبت دزدها را پیدا میکنند؟ پس از خوانش اولیه، دومین نوع خوانش رخ میدهد. خواننده زیرک حالا خط کلی داستان میداند و میخواهد همانند یک کارآگاه به عقب برگردد و همهچیز را مجدد مورد بررسی قرار بدهد. هر حرکت، مکالمه، و حتی خاطرههای گذشته شخصیت اصلی، میتوانند خواننده را در یافتن علت وقایع یاری بدهند. از اینرو، گلشیری رمانی نوشته که با وجود زبان و داستان بهظاهر ساده، باید بارها به صفحه نخست برگشت و در میان واژهها به دنبال جوابهای پنهان گشت.
*فاطمه احمدیآذر
مدیر پل
ارسال نظر