| کد مطلب: ۱۰۷۹۷۲۸
لینک کوتاه کپی شد

در گفت‌وگو با میثاق خلج بررسی شد؛

کدام موثرتر است؟ جنگ بر ادبیات یا ادبیات بر جنگ

آرمان ملی- بیتا ناصر: نه می‌شود روی واقعیت‌ جنگ چشم بست و از آن غافل شد و نه می‌شود از مخاطرات ترویجی و تبلیغی داستان‌های جنگی غافل شد.

کدام موثرتر است؟ جنگ بر ادبیات یا ادبیات بر جنگ

خصوصا در شرایطی که پای سیاست هم به ماجرا باز بشود و بخواهد با رفتار پروپاگانداوار، از عواطف و احساسات مردم سوءاستفاده کند. با این‌همه، بسیاری از شاهکارهای جهان ادبیات، متاثر از فضای جنگ و فجایع جنگی نوشته شده‌اند... میثاق خلج، مترجم ادبی در این‌باره معتقد است؛ در این میان نویسندگان نقش مهمی بازی می‌کنند؛ بعضی سعی دارند با بی‌گناه نشان دادن یک طرف جنگ، حس وطن‌پرستی را به خواننده خود القا کنند یا از قدرت، شکوه جنگ، شجاعت و صلابت طرف دیگر جنگ بنویسند که در هر دو صورت اثر ادبی خلق شده می‌تواند تأثیرات روانی زیادی روی مخاطبان بگذارد. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

ارتباط جنگ و ادبیات، همیشه ارتباطی دوسویه بوده؛ گاهی ادبیات از جنگ سود برده و گاهی جنگ از ادبیات. لطفا در ابتدا کمی به پیشینه کارکرد جنگ در ادبیات جهان بپردازید.

جنگ از ابتدای تاریخ با بشریت همراه بوده است و گریزی از آن نیست. حتی در قدیمی‌ترین آثار به جای مانده از فرهنگ عبری، یونانی‌ و رومی هم مشاهده شده که نبرد، موضوعی غالب بوده است. جنگ‌های بزرگ گوناگونی در تمام ادوار تاریخ رخ داده که از شاخص‌ترین آنها می‌توان به جنگ سی ساله اروپا، جنگ داخلی چین، جنگ داخلی روسیه، جنگ‌های جهانی اول و دوم، جنگ‌های ناپلئونی، جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق اشاره کرد. جنگ‌های بزرگ، آثار طولانی مدت بسیاری روی جوامع می‌گذارند که به‌قطع نویسندگان یک جامعه و طرز نگرش آنها را هم در برمی‌گیرد. بخشی از ادبیات جنگ در زمان وقوع جنگ‌ها نوشته می‌شوند و هدف آنها تهییج افکار عمومی و تشویق مردم به حضور فعال در میدان‌های نبردند. بخشی دیگر با تأثیرپذیری از نتایج به‌جای مانده در دوران پس از جنگ نوشته می‌شوند که در پی تلقین خط فکری خاصی هستند. در کل؛ جنگ عملی قبیح و ناپسند به‌شمار می‌رود و ترویج آن به هر شیوه‌ای اقدامی ضد بشری است. با این وجود در بسیاری از ادوار تاریخ، پروپاگاندا‌هایی برای ترغیب مردم نسبت به جنگ ایجاد شده است که در این برنامه‌ریزی‌های درازمدت مطبوعات نقش مهمی را ایفا می‌کردند و پشتیبانی‌های تبلیغاتی زیادی را در حمایت از جنگ انجام می‌دادند. نمونه آن جنگ جهانی اول بود. از زمان به قدرت رسیدن هیتلر، نازی‌ها برای جنگ آماده شدند و نه تنها سلاح‌های جنگی آماده کردند؛ بلکه اقتصاد خود را هم برای تنش و درگیری احتمالی در آینده آماده کردند و برای پیشبرد اهداف خودشان دست به دسیسه‌های سیاسی زدند. هنگامی که هیتلر احساس کرد آماده حمله به لهستان است، برنامه‌ریزی‌ها و تبلیغات نامحسوس آنها برای ترغیب مردم به جنگ، مدت‌ها بود که انجام شده بود و اولین گام هیتلر برای برنامه بلندپروازانه‌ تحت سلطه درآوردن جهان به شمار می‌آمد. اندکی پس از آن کشور‌های صلح‌جوی دیگر هم مجبور شدند خودشان را برای جنگ و مقاومت در برابر نازی‌ها آماده کنند. به این ترتیب با برنامه‌ریزی‌های طولانی مدتی که نازی‌ها انجام دادند، جنگ عظیمی به وقوع پیوست که آثار آن تا سال‌ها در تمام جهان باقی ماند. مطبوعات هم تحت تأثیر قدرت‌های سیاسی به تحریک مردم دست زدند و سعی در قانع کردن آن‌ها برای شروع جنگ داشتند. از این دست تجربیات در طول تاریخ به کرات مشاهده شده است.

درباره ویژگی‌های روایی و داستانی ادبیات جنگ، بیشتر توضیح دهید.

همان‌طور که گفتم؛ مادامی که جنگ در نقطه‌ای از جهان در جریان باشد مفهومی به‌نام ادبیات جنگ یا تعاریف مشابه آن وجود دارد. به‌تبع آن نویسندگانی هم وجود دارند که به این مقوله بپردازند. ادبیات جنگ به هرگونه نوشته داستانی یا شعری اطلاق می‌شود که به جنگ و مقوله‌های مرتبط با آن با تمام تلخی‌ها و شیرینی‌هایش می‌پردازد. تعریف دقیق‌تر آن، کلیه نوشته‌ها، مقالات و کتاب‌هایی است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به جنگ می‌پردازند و جنبه‌های جسمی، روانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی زندگی جوامع درگیر جنگ و سایر جوامع مرتبط با آن را در برمی‌گیرند. مثلاً زندگی یا خاطرات سربازان، اسرا، قربانیان، جنگجویان و... به علاوه معضلات و تبعاتی که شاید تا سال‌ها بعد پس از جنگ مردم با آن دست‌و‌پنجه نرم کنند. این گونه داستان‌ها می‌توانند مستقیم صحنه میدان‌های نبرد را بازگو کنند یا غیرمستقیم روایت‌هایی را نقل کنند که طی آن جنگی صورت گرفته است، یا وقایع پس از دوران جنگ را نقل کنند و اثرات آن را نشان دهند، یا درباره ادوات جنگی، خاطرات جنگ، مهاجرت‌های اجباری، بمباران یا درباره این باشند که پشت میدان‌های جنگ چه انسان‌هایی درگیر بوده‌اند و این انسان‌ها، پس از تمام شدن جنگ، چطور به زندگی عادی برگشتند. همچنین می‌تواند از زبان خانم‌هایی بازگو شود که تجربه جنگی داشته‌اند خواه پرستار یک بیمارستان، خواه همسر یک قربانی یا مصدوم و...

با توجه به اینکه اغلب، چنین داستان‌هایی ایدئولوژیک بوده و در فضای ذهنی خاصی نوشته می‌شوند، تاثیرات روانشناختی‌شان چیست؟

جنگ با آسیب رساندن به زیرساخت‌های جامعه به طور مستقیم و غیرمستقیم باعث مرگ‌و‌میر‌های بسیاری می‌شود. حقوق بشر را نقض و بی‌عدالتی اجتماعی را تشدید می‌کند. نهاد‌های فرهنگی و اجتماعی را نابود می‌کند و به محیط‌زیست آسیب می‌رساند. مردم را مجبور به مهاجرت می‌کند. باعث تشدید و ترویج خشونت در جامعه می‌شود. در درازمدت ممکن است بهداشت عمومی را دچار مشکل کند و صد‌ها معضل دیگر ایجاد کند که پاک کردن آثار آن از جوامع شاید سال‌ها به طول بینجامد. داستان‌هایی که پیرامون جنگ نوشته می‌شوند، می‌توانند با بازگو کردن افکار و احساسات سرباز‌ها در میادین نبرد یا تضادهای درونی که دارند، طوری تصویرسازی کنند که خواننده خودش را در آن فضا احساس کند و بسته به اینکه نویسنده طرفدار جنگ باشد یا ضدجنگ، آن احساسات واقعی یا شاید هم تخیلی را به خواننده القا کند. بنابراین نویسندگان نقش مهمی در تزریق خط فکری به خواننده دارند. مثلاً نویسندگانی که سعی دارند با مبری نشان دادن یک طرف جنگ یا جنگجویان آنها، حس وطن‌پرستی را به خواننده القا کنند. یا از قدرت، شکوه جنگ و لشکرکشی، فرماندهی‌های شایسته، شجاعت و صلابت و قهرمانی سربازان و فداکاری‌های آنها در میدان‌های نبرد بگویند یا حس تعلق‌خاطر به خاکی را به تصویر بکشند که به قطع می‌تواند تأثیرات روانی زیادی هم روی خواننده بگذارد. بعضی از آنها با هدف تشویق مردم به جنگ نوشته می‌شوند و آشکارا برای تبلیغ نوشته می‌شوند. جنگ جهانی اول و کشتار 19 میلیون نفر غیرنظامی بی‌گناه، نمی‌تواند توسط نویسندگان آن دوره و حتی سال‌ها بعد از آن هم نادیده گرفته شود تا جایی که برخی نویسنده‌ها معتقدند جنگ‌های جهانی به ویژه جنگ جهانی اول ادبیات اروپا را به طور کلی تغییر داد. ادبیات جنگ جهانی اول نشان می‌دهد که چگونه این جنگ هم نظامیان هم غیرنظامیان و مردم عادی را از انسانیت دور کرد.

برخی از نویسندگان ایتالیایی در دوره‌ای خاص، برای نشان دادن ارتباط حکومت با مافیای سیسیل در ترور اشخاص مهم جمهوری‌خواه در این کشور، در داستان‌هایشان به روش‌ها و شگردهای خاصی برای ثبت چنین حوادثی می‌پردازند که مثال‌هایی از این دست در ادبیات جهان بسیارند. به نظر شما نویسندگانی که از جنگ، پیامدهای آن و یا بازماندگان جنگ می‌نویسند، با چه چالش‌هایی مواجه‌اند؟

ایتالیا دارای تاریخچه پرتلاطم و پر از جنگ و آشوب و درگیری‌های ایجاد شده توسط گروه‌های مافیایی است. مافیای سیسیل متشکل از گروه‌های خانوادگی است که هدف‌شان اجرای جنایت‌های سازمان یافته در سرتاسر جهان است. این گروه در ابتدا با هدف حمایت از مردم در برابر حکومت شکل گرفت، ولی امروزه شاید بتوان مافیای سیسیل را منشأ اصلی اقدامات مافیایی در دنیا دانست. بسیاری از جنایات انجام شده در طول تاریخ به این گروه نسبت داده می‌شوند؛ از جمله ترور جان اف کندی. البته حوزه فعالیت این گروه محدود به این گونه فعالیت‌ها نمی‌شود و شامل پولشویی، قتل، قاچاق مواد مخدر، کلاهبرداری، قمار، ارتشا و تجارت روسپی‌گری است. داستان‌های مافیایی هنوز هم جزو پر طرفدارترین داستان‌هاست؛ با این وجود نویسندگان این سبک با چالش‌های زیادی مواجه‌اند. نویسنده از یک طرف باید فضای جنایتکارانه یک گروه خانوادگی را که هدف اصلی آنها جمع‌آوری انگل‌وار ثروت است، به گونه‌ای جذاب به تصویر بکشد که خواننده در عین حال مفتون پایبندی این آدم‌ها به ارزش‌های خانوادگی‌شان شود، از طرف دیگر به قباحت اعمال انجام شده توسط آنها پی ببرد که به نوعی خواننده را بر سر دو راهی قرار دهد که آیا اصلاً چنین فعالیت‌هایی ذاتاً اشتباه است یا نه. مثل داستان «پدر خوانده» نوشته ماریو پوزو یا «نیمه شب در سیسیل» نوشته پتر راب. همان‌طور که اشاره شد نوشتن از یک عمل قبیح خواه جنگ باشد خواه فعالیت‌های گروه‌های مافیایی دشواری‌های فراوانی دارد. از سویی جذاب نوشتن این داستان‌ها و ایجاد حال و هوایی که خواننده را مجذوب کند ممکن است حس جنگ‌طلبی و خشونت را در خواننده ترغیب کند. از سوی دیگر جنگ‌ها بخشی از تاریخ بوده‌اند که باید درباره آنها نوشت. حقایقی انکارنشدنی و درعین حال دردناک که باید به تصویر کشیده شوند. چالش دیگر این است که این سبک، داستان را از نقطه نظر سربازان یا قربانیان یک سوی نبرد شرافتمندانه و عادلانه نقل می‌کند و باعث می‌شود خواننده ناخواسته جانبدار یک طرف شود، به خصوص داستان‌های نویسندگانی که در جنگ حضور نداشته‌اند یا مدت‌ها پس از جنگ داستان را نوشته‌اند. بنابراین بی‌طرف نوشتن این داستان‌ها و بیان واقعیت‌ها از دشواری‌های دیگر نگارش آنهاست. چون به هر روی جنگ برای هر دو طرف آن تلخ است.

ناداستان‌ها با موضوع جنگ (در همه ابعاد آن) چه جایگاهی به عنوان تاریخ‌نگاری دارند؟

نا‌داستان‌ها تمامی انواع خاطره‌نویسی، یادداشت‌های روزانه، اتوفیکشن‌ها، گزارش‌ها، نامه‌نگاری‌ها و مانند این‌ها را در برمی‌گیرند که عمدتاً چون بر مبنای واقعیت هستند - و حتی برخی از آن‌ها واقعیت محض‌اند- قابلیت اتکای بیشتری دارند. بسیاری از داستان‌ها یا شعرهای جنگی را سال‌ها بعد کسانی نوشته‌اند که حتی در میدان‌های نبرد حضور نداشته‌اند و شاید تصویری غیرواقعی و خیالی را در ذهن خواننده تداعی کنند که به تبع می‌تواند خط فکری خواننده را هم تغییر دهد. ناداستان‌ها هم چنانچه تحریف شده باشند، می‌توانند موجب اغفال توده‌هایی از مردم شوند. تاریخ ما را به گذشته مرتبط می‌کند و نگارش واقعی آن مزیت‌هایی دارد؛ مثلاً به خواننده امکان این را می‌دهد که نگاهی نقادانه و به دور از سوگیری‌های مذهبی و سیاسی به داستان جنگ داشته باشد یا با مد نظر قرار دادن تمامی ابعاد جنگ درس عبرتی از آن بگیرد. بنابراین ناداستان‌ها به رغم اینکه شاید جذابیت و کشش کمتری برای خواننده داشته باشند، ولی در ثبت واقعیت تاریخ بسیار ارزشمند هستند.

با توجه به گسترش وسایل ارتباط جمعی، رسانه‌ها و فضای مجازی، به نظر شما ادبیات جنگ در جهان، نسبت به سده گذشته با چه تغییراتی همراه بوده است؟

اولین رمان‌های جنگی مثل «ایلیاد و ادیسه» هومر یا «انه اید» بیشتر درباره حماسه‌های دوران کلاسیک و قرون وسطی و در اصل برای حفظ تاریخ یا اسطوره‌های فرهنگی میدان‌های جنگ نوشته شده‌اند. هر چند که ماهیت آثار قدیمی و جدید که در باب جنگ نوشته شده‌اند یکسان می‌باشند ولی ریشه رمان‌های جنگی امروزی از آثار به جای مانده از دهه 1800 است. مثلاً «جنگ و صلح» تولستوی که نمونه‌ای مشهور از ظهور تدریجی مضامین معروف ادبیات جنگ هستند: رئالیسم، توصیف تصویری صحنه‌های جنگ و کند و کاو در میان اندیشه‌های اخلاقی و اگزیستانتیالیسم. با این حال ادبیات جنگ در دوره جنگ جهانی اول به اوج شهرت خود رسید. به مرور زمان ادبیات جنگ از قهرمان‌پروری و بزرگ‌انگاری اسطوره ها و ارزش‌ها به سمت واقع- گرایی پیش رفت و رمان‌های رئالیستی را رقم زد که بیش از آنکه به مقوله شکست یا پیروزی بپردازند، هویت جانبازان یا مشقت‌های روزانه، وحشت‌ها و اضطراب‌های جمعی و واقعیت‌های هولناک بازماندگان یا مهاجرت‌های مردم سرزمینی را به تصویر می‌کشند. امروزه وسایل ارتباط جمعی کمک شایانی به جنگ‌ستیزی و گرایش به صلح‌طلبی کرده‌اند. وسایل ارتباط جمعی می‌توانند صدای مردمی شوند که درگیر جنگ‌های ناخواسته شده‌اند و به قطع با سال‌های دور که شاید اثرات جنگ سال‌ها بعد می‌توانست به تصویر کشیده شود تفاوت پیدا کرده‌اند. به علاوه تشکل‌های مردمی که با هدف آتش‌بس و صلح‌طلبی در حمایت از جنگ های ناخواسته ایجاد می‌شوند هم می‌توانند در جلوگیری و خاتمه دادن به جنگ‌ها و تحت فشار قرار دادن حکومت‌ها نقش مهمی را ایفا کنند.

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار