انسانیت فدای سیاست
مردم جهان در یک ماهه اخیر به چشم خود دیدند و شنیدند که چگونه در این جنگ نابرابر انسانیت فدای سیاست میشود،
کودکان بیگناه و زنان بسیاری جانشان را از دست داده و میدهند، حتی مدارس و بیمارستانها که برابر اصول حاکم بر جنگها و درگیریها و قواعد بینالملل باید مورد حمایت باشند و جانشان حفظ شود، بیشترین تلفات را دادند و شهر غزه به ویرانهای تبدیل شد به صورتیکه آبی برای آشامیدن و نانی برای خوردن و زنده ماندن باقی نمانده است و بیمارستانها که باید جان مردم را نجات دهند، بمباران و تبدیل به خرابه شدند. ننگ براینها که نام آدم بر خود نهادند حتی برای رساندن کمکهای بینالمللی و تشکلهای بشردوستانه به زنان و کودکانی که محل زندگیشان به میدان جنگ تبدیل شده است وامیدی به حیاتشان نیست مانع تراشی میشود، چرا انسانیت تا بدین حد نزول پیدا کرده است؟ چرا قدرتهای جهانی با همه نفوذی که بر دیگر کشورها و مجامع بینالمللی دارند کاری نمیکنند؟ چرا جان انسانها اینقدر بیارزش شده است. واقعا ریشه این جنگ خانمان سوز در چیست؟ میدانیم که حدود یکصد سال قبل برخی از اشخاص و قدرتهای جهانی برای اسکان یهودیانی که به صورت پراکنده در نقاط مختلف جهان به نوعی زندگی میکردند به فکر چاره افتادند و تصمیم گرفتند برای مهاجرت و انتقال آنان به منطقه خاورمیانه در محدوده کشورهای سوریه، اردن، لبنان و اسکان آنان در منطقه فلسطین بهدلیل سوابق دوردست که ریشه آن به زمان حضرت موسی علیه اسلام برمیگردد برنامه ریزی کنند بنابر این بدون توجه به پیآمدهای چنین اقدامی و عوارض بعدی و چالشهایی که ممکن است بین مسلمانان و یهودیان پیشاید و بدون درک این موضوع که قبله اول مسلمانان جهان مسجدالاقصی که بسیار مورد توجه و احترام مسلمانان است در این منطقه قرار دارد و به آن حساس هستند، ابتدا مهاجرتهایی انجام شد و مورد تشویق و حمایت قرار گرفت و تدریجا تعدادی از پیروان حضرت موسی یعنی یهودیان به این مناطق کوچ کردند و با انجام مذاکرات و توافق و تفاهمات قدرتهای بزرگ نهایتا در سال ۱۹۴۸ میلادی علی رغم مخالفت مسلمانان رژیمی به نام اسرائیل توسط سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شد، اگرچه هیچگاه توسط کشورهای مسلمان به رسمیت شناخته نشد و منشا چند جنگ در این منطقه شد که هنوز هم پیآمدهای آن ادامه دارد. اگر یک بررسی درستی انجام شود، ملاحظه خواهد شد تاکنون چند جنگ و درگیری در این منطقه به صورت گسترده و منطقهای واقع شده است و چه تعداد تلفات انسانی در طول این سالها داشته است چرا بهطور پیوسته ترس و نگرانی از یک درگیری دیگر وجود دارد و هیچ آرامشی وجود ندارد؟ چگونه است که طی این همه سال یک راه حل پایداربرای این مشکل جهانی که واقعا ارزشهای انسانی را بهشدت تحت تاثیر قرار داده است کاری انجام نمیشود؟ اگر چه برای رسیدن به یک توافق و تفاهم با موضوع وایده تشکیل دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین در کناریکدیگر چند بار توسط برخی از کشورها و در سازمان ملل متحد طرحهایی مطرح ومذاکره شده است که خود موافقان و مخالفان خود را دارد و هر کشوری بر اساس منافع خود در یک سوی این جریان قرار گرفته است ولی تاکنون به نتیجه و تفاهم نرسیده است. در نتیجه آتش زیرخاکستر همچنان باقی مانده است وهر از چند گاهی با مستمسکی درگیری و جنگی بین طرفین واقع میشود البته سوالی دیگر هم مطرح است، چه قدرتهایی و بر اساس چه منافعی سالهاست آتش بیار این معرکه هستند و نمیگذارند راهکاری برای نجات انسانهای بیگناهی که در این منطقه زندگی میکنند پیدا شود و رنجشان به پایان رسد واز یک زندگی معمولی و عادی مثل سایر ملل برخوردار شوند. یقینا اینها باید نزد پروردگار عالم جوابگو باشند زیرا این بسیار طبیعی است، کسانی که در جریان این جنگها و درگیریها برادر، خواهر، والدین، دیگر بستگان و همکیشان و هموطنان خود را از دست دادهاند هیچ گاه آنان را فراموش نمیکنند و پیوسته برای گرفتن انتقام آنان آماده فداکاری هستند پس بر همه افراد انسان دوست و اندیشمند و سیاست مداران واقعی و دیگرانی که دستی بر آتش دارند و همچنان سازمانهای بشردوست که ادعای انسانیت دارند فرض است تا برای مواجهه با چنین موقعیت خطرناکی و شرایطی حساس همه توان و اندیشه انسانی و سیاسی خود را بهکار گیرند تا به فاجعه انسان کش غزه پایان داده شود.
*نبیاله عشقیثانی
فعال اجتماعی
ارسال نظر