ساداکو و هزاردرنای کاغذی | قصهای برای دوست
در وانفسای اندوهافزای زندگی امروز که انسان در چنبر رنج و فرسایش و نومیدیست، زیستن در میان کلمات برخی کتابها، مثل خواب دم صبح، مثل فرو بردن پاهایت در خنکای آب رودخانهای، مثل دویدن روی علفهای دشتی پس از باران، مثل تماشای پرواز یک فوج پرنده است بر فراز آسمانی که ابرهای اسفنجی سفید دارد.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، نسیم خلیلی، نویسنده و پژوهشگر نوشت: گاهی کتابهایی هستند که علیرغم اینکه میخواهند راویان تاریخ باشند، تاریخی همواره به حزن آکنده، اما این گرما و امید و زندگی را نیز در خود پروراندهاند مثل شقایقهایی که سالها پس از نابودی و به رگبار بستنها، بر خاک گورهای دستهجمعی میرویند، از جمله این کتابها میتوان به کتاب کوچک و ساده و مهربانی اشاره کرد به نام «ساداکو و هزار درنای کاغذی» که چاپهای متعدد آن از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است، کتابی به قلم الینور کوئر، تصویرگری رونالد هیلمر و ترجمه روان و خوشخوان مریم پیشگاه که نسخه الکترونیکی آن نیز در اپلیکیشنهای کتاب موجود است.
«ساداکو و هزار درنای کاغذی»، روایتیست یادآور تاریخ اجتماعی و فولکلور ژاپن، فرو افتادن بختک اندوهگین جنگ جهانی دوم بر زندگی مردم و تاثیرات بمب اتمی هیروشیما بر روزمرگیها و زندگی و آینده یک دختربچهی بیگناه که میتواند نماد همه کودکانی باشد که زندگی و آرزوهایشان در طول تاریخ، در بلواهای سیاسی و جنگها به یغما رفتهاست، ساداکو و بیماری هولناکش و افسانه درناهای کاغذی در فرهنگ عامه ژاپنیها، که راه میکشد به اتاق کوچک او در بیمارستان وقتی که بدحال و نومید است و مرگ نفیر میکشد، صدایش میزند.
او که به یک بیماری ناشی از تشعشعات بمب اتمی مبتلاست، و بعدها معلوم میشود سرطان خون است، هر روز یک درنای کاغذی کوچکی میسازد به امید تحقق آن افسانه امیدبخش که میگوید هر کس که هزار درنای کاغذی بسازد، خدا صدایش را میشنود و او را به آرزوهایش میرساند. آرزوی دختر کوچک قصه آن است که بتواند در مسابقات دو مدرسه شرکت کند و برنده بشود، در حالیکه پیش از بیماری، ستاره تیم مدرسهاش بوده و مادرش تعریف کرده است که او قبل از اینکه راه رفتن را یاد بگیرد، دویدن را آموخته است.
او مستحق دستیابی به آرزویش است اما این آرزو با وجود بیماریاش هرگز محقق نمیشود، یعنی صعوبت و دهشت جنگ است که نمیگذارد دختر کوچک به آرزویش برسد، جنگی که وقتی آتشش الو میگیرد زندگی کودکان و عشاق و گلها و درختان و میوهها و شکوفهها و خانهها و بندهای رخت و آوازها را، سفرههای صبحانه و بوسهها و در بهار به پیکنیک رفتنها را، حیات انسان امیدوار را خاکستر میکند. با این حال ساداکو در دل خاکستر جنگ خودش تبدیل به یک افسانه معاصر میشود وقتی که تا آخرین لحظات زندگی، کاغذی در دست دارد که تا کند و درنایی بسازد، او در اوج بحران جسمی خود و در تلاطم جنگی که زندگی اجتماعی مردم را به نابودی و فرسایش میکشاند، به آیندهای آرام و شورانگیز امیدوار است او میخواهد زندگی کند، در میان گلهای شقایق و گورهای دستهجمعی و علفزارهای مملو از مین بدود و پیروز بشود هرچند که جنگ و بیماری، تحقق این رویا را ناممکن میکند؛ کتاب روایت میکند که ساداکو را که شخصیتی واقعی است با هزار درنای کاغذیاش به خاک میسپارند و او در قلب مردم سرزمینش ماندگار میشود، حالا ساداکو در پارک صلح هیروشیما، یک مجسمه یادبود هم دارد، دختری با بازوانی گشوده، در حالی که یک درنای طلایی در دست دارد و بر فراز کوهی از مرمر ایستاده است، سنگ مرمری با این نوشتهها: «این است فریاد ما، این است آرزوی ما؛ صلح در تمام دنیا» این کتابچه شریف و زیبا که تصاویر و نقاشیهایش، روح و جانی دلانگیزتر به قصه بخشیده است، تصاویری که به راستی خود به تنهایی قصهاند، میتواند برای هر آدم کتابخوانی یک کتاب بالینی باشد، که ما مدتهاست برای بقا در دل اندوه و رنج و سوگ و فقدان، به امیدهای سازنده، به تاریخنگاریهای زندگیبخش، به قصههای شریف و مهربان نیازمندیم.
ارسال نظر