شوخي يا تمسخر؟
تلويزيون با نام طنز مخاطب را ناديده و خشمگين ميکند
شوخي يا تمسخر؟
« همه ما، چه شما به عنوان هنرمند، چه ما به عنوان مسئولين صداوسيما، بايد از خودمان بپرسيم چرا احساس علاقهاي که مخاطب به هنرمندان و آثارشان داشت، کاهش يافته است؟ چرا بعضي آثار که در گذشته با هزينههاي کمتر ساخته ميشد، ماندگارترند؟ همه ما مقصريم و نميتوانيم خودمان را تبرئه کنيم.» اين چند خط بخشي از صحبتهاي پيمان جبلي در چهارم ارديبهشت امسال است که در نشست خبري با جمعي از هنرمندان مطرح کرد، احتمالا بارها اين پرسش را شنيدهايد که چرا مخاطبان تلويزيون کاهش پيدا کرده است؟ يا حتي از زبان آدمهايي که به نحوي با تلويزيون ارتباط دارند اين گزاره را شنيدهايد که مخاطب تلويزيون در حال کاهش است اما چرا اين اتفاق رخ داده؟ کمي به قبلتر بازگرديم، کم شدن مخاطب در شرايطي که تلويزيون براي برنامهسازان خود فراهم کرده، اتفاق چندان دور از ذهني نيست. صداوسيما دست به ساخت برنامههايي زد که کشورهاي ديگر مشابه آنها را ساليان قبل ساخته بودند. برنامههايي مانند «اعجوبهها»، «عصر جديد» و «دورهمي» که نمونه مشابه آن در کشورهاي ديگر ساخته شده بود. اين برنامهها وقتي به ايران آمدند و ايرانيزه شدند هم در رسته برنامههاي پر مخاطب قرار گرفتند اما به مرور زمان هر يک از اين برنامهها به شيوهاي از آنتن حذف شدند؛ برنامههاي پرمخاطب ديگري مانند «خندوانه»، «کتابباز» و... هم از آن دسته برنامههاي پر مخاطبي بودند که در ماههاي اخير سرنوشتشان حذف شدن بود. اين آن چيزي است که دستکم در دو سال اخير بر تلويزيون گذشته، حالا نگاهي بيندازيم بر وضعيت فعلي برنامهسازي در تلويزيون.
خوانش يکسان از ماجرا
در اين شرايط هم کماکان اين موضوع طرح ميشود که چرا مخاطبان تلويزيون روز به روز در حال کاهش است. يک دليل ساده براي پاسخ دادن به اين پرسش وجود دارد آن هم اين است که تلويزيون تريبون را به دست موافقان خود داده و شنيدن عقايد گروه مخالف را بر نميتابد وقتي اين وضعيت ادامه پيدا کند، به صورت تدريجي، تلويزيون مخاطبانش را از دست ميدهد، چون قرار نيست که همه افراد نظرات مشابهي داشته باشند و نياز است که نماينده همه اقشار و تفکرها نظرات خود را به زبان بياورند. نکته اصلي که در اين ميان مطرح ميشود، اين است که تلويزيون فضايي به ديگر ديدگاهها نميدهد و با ساخت برنامه که در راستاي ديدگاه خود است، سعي دارد تا تنها يک روايت را به مخاطب خود القا کند و اين در شرايطي است که در رسانههاي ديگر و فضاي مجازي، يک ماجرا، از ابعاد مختلف مورد بررسي قرار ميگيرد و باتوجه به افزايش استفاده از رسانههاي جمعي و بيشتر شدن هوش رسانهاي مخاطبان، هر بينندهاي با هر ديدگاهي دوست دارد و حتي نياز دارد که عقايد مخالفين خود را بشنود و آنها را مورد بررسي قرار دهد ولي وقتي گروههاي مختلف نماينده خود را در رسانهاي که نامش ملي است نميبينند، به سمت رسانههاي ديگر ميروند.
القا يا اقناع
يکي از کارکردهاي رسانه، اقناع سازي مخاطب است. اقناع يعني پيام به گونهاي ارسال شود که گيرنده پيام با رغبت، ميل و رضايت کامل، پيام را بپذيرد. تلقين که نوعي متقاعدسازي نا هوشيارانه و نا آگاهانه است، از شيوههاي رايج اقناع به حساب ميآيد. تلقين نوعي فرآيند ارتباطي است که موجب پذيرش مساله مورد نظر اقناعگر ميشود؛ اما اين پذيرش مبتني بر دلايل منطقي نبوده و بهصورت، غيرحسابگرانه و ناآگاهانه محقق ميشود. برخي شگردهاي تلقين عبارتند از: طرح سؤال، تکرار، بزرگنمايي و مبالغه يا کوچکنمايي، ايجاد ترس و... . حالا نکته اساسي که در اين ميان وجود دارد اين است که تکرار يک پيام ميتواند منجر به شرطي شدن آن شود و سبب پاسخ مخاطب شود و اين دقيقا روشي است که برنامههاي تلويزيوني در پيش گرفتند و تلاش دارند با استفاده از روش تکرار صحبتهاي خود را به مخاطبان اثبات کنند، اما واقعيت ماجرا اين است که تکرار سبب نميشود تا يک ماجرا قطعا درست باشد. يکي ديگر از شيوههايي که تلويزيون اين روزها در پيش گرفته، ساخت برنامههاي طنز براي اقناعسازي مخاطبان است. راهي که موجب ميشود تا پيام آنها با احساسي خوب و مفرح در ذهن مخاطب باقي بماند. يکي از اين برنامههايي که تلويزيون به زعم خود در حوزه طنز ساخته تا مخاطب را اقناع کند، برنامهاي است که از يک برنامه طنز ماهوارهاي است که رسانههاي فارسي زبان بيگانه آن را ساخته بودند تا بتوانند با استفاده از حرف خود را به مخاطب القا کنند.
ارسال نظر