| کد مطلب: ۱۱۴۵۳۲۸
لینک کوتاه کپی شد

اسماعیل یوردشاهیان در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

«کودکی که فروخته شد» و زخم چرکین برده‌داری

آرمان ملی- هادی حسینی‌نژاد: اسماعیل یوردشاهیان اورمیا، شاعر، نویسنده و پژوهشگر هم روزگار ماست. از او تاکنون دوازده مجموعه شعر، ده رمان، هفت کتاب پژوهشی در زمینه‌های جامعه‌شناسی، فلسفه پدیدارشناسی و زبان منتشر شده و به تازگی رمان «کودکی که فروخته شد» را که شاید یکی از متفاوت و تاثیر‌گذارترین رمان‌ها در مسائل اجتماعی منطقه باشد، به انتشار رسانده است.

«کودکی که فروخته شد» و زخم چرکین برده‌داری

 زندگی متفاوت یوردشاهیان و فعالیت‌های او در عرصه بین‌المللی، هنر و ادبیات، شاگردی محضر بزرگانی چون پرویز ناتل‌خانلری، داریوش شایگان، نادر نادرپور و احمد شاملو و همچنین فعالیت‌های او به‌عنوان پژوهشگر در عرصه‌های دانشگاهی، حضور در کنفرانس‌ها و مجامع بین‌المللی و نظریات و دیدگاه علمی و دانشگاهی او در خصوص جریان‌های هنری و ادبی چند دهه اخیر، ما را بر آن داشت تا در قالب گفت‌وگو، پای صحبت‌هایش در زمینه شعر و رمان، به‌ویژه رمان تازه او «کودکی که فروخته شد» بنشینیم.

تاکنون عناوین متعددی در حوزه داستان، شعر و پژوهش از شما منتشر شده است. پیش از آغاز بحث، آیا هدف و انگیزه مشترکی در تولید این آثار وجود داشته؟ تفسیر شخصی‌تان از این مسیر چیست؟

می‌دانیم که رمان، محصول دوران مدرن است، بیشتر بیان نوعی نگاه به زندگی برای تفسیر زندگی‌ و از لحاظ تعریف نوعی آفرینش جهان مجازی با کلمه موازی با جهان حقیقی‌ست. نویسنده هنگام نوشتن رمان، تمام عناصر حقیقی و بیرونی را تبدیل به عناصر درون رمان می‌کند؛ اتفاقی که کمتر در افسانه و قصه و حکایت دیده می‌شود. یعنی رمان پایان‌دهنده افسانه و حکایت و بردن فکر و ذهن انسان به جهان حقیقی و نشان‌دهنده حقیقت زندگی است. من در هریک از آثارم، به‌گونه‌ای به این کار دست زده‌ام؛ البته با حفظ زبان و فرم، و در هریک به‌گونه‌ای به بخش و بُعدی از زندگی، هستی و تاریخ جامعه پرداخته‌ام. در آخرین اثرم «زندانی جزیره آرزو» که از سوی نشر فرزان روز در دست چاپ است و تا بهار آینده منتشر خواهد شد –که در آن ایران را به‌گونه‌ای نمادین جزیره آرزو قرار داده‌ام- تاملی داشتم بر انقلاب مشروطیت و وقایع اخیر جامعه با آفرینش حوادث و شخصیت‌ها در بُعد زمان. در این رمان، با کالبد شکافی عوامل اجتماعی و بهت و واماندگی جامعه به چند و چون مسائل آن پرداخته‌ام، عشق را در روابط آدم‌ها و مسیر زندگی عادی در جامعه، جست‌وجو کرده‌ام و از حسرت و آرزوهایی گفته‌ام که حدیث ناگفته پنهان همه ما است. شما با مطالعه هریک از آثار من متوجه می‌شوید که مطابق تعریفی که ارائه دادم، در رمان همه چیز هست؛ از فلسفه و تاریخ و زبان گرفته تا تفسیر زندگی و عشق و دلدادگی و غیره.

آخرین رمان شما با نام «کودکی که فروخته شد» اثری متفاوت به نظر می‌آید؛ اثری درباره فروش کودکان، آن هم در قرن 21. کمی در باره این اثر و انگیزه نگارش آن توضیح دهید.

نوشتن رمان «کودکی که فروخته شد» بر اثر یک سفر و یک تحقیق حاصل شد. وقتی در یک انبار، چهره غمگین و ترسیده، بی‌کسی و بی‌پناهی کودکان را دیدم، زخم بر دل و جانم نشست و فهمیدم باید بنویسم. آفرینش یک شعر و یا رمان به‌عنوان هنر کلامی، چنین است. گاه فکر و ایده آن بر پایه یک احساس و نیاز حاصل می‌شود، گاه بر اثر یک دیدار و یک اتفاق. رمان دیگر من «نجوای ناتمام ادل» که بعداز انتشار بسیار زود به زبان‌های فرانسه و انگلیسی ترجمه و مورد توجه جوامع فکری و مراکز فرهنگی و هنری قرار گرفت نیز چنین نوشته شد. بعداز حادثه «باتاکلان» پاریس در اکتبر 2015 وقتی به نمایش عکس‌های کشته‌شدگان در سالن باتاکلان رفتم، چشمم به تن کشته‌شده بانویی حامله افتاد که دست بر شکمش نهاده بود؛ انگار می‌خواسته از بچه در شکمش محافظت کند. گلوله تروریست‌ها، شکم او و کودکش را دریده بود. یک لحظه احساس کردم او می‌توانست زن من و یا دوست و دانشجوی من باشد. به هتل برگشتم و همان شب، پنجاه صفحه از رمان را نوشتم. «کودکی که فروخته شد» هم چنین آفریده شد؛ تا زخم چرکین منطقه را بنویسم و درد کودکان ترکیه‌ای، سوریه‌ای، عراقی‌، افغانستانی و بنگلادشی و دیگر مناطق را که فروخته می‌شوند، برملا سازم؛ اما در قامت یک رمان در سبک رئال و تم گزارشی.

پژوهش و تحقیقات چطور و چگونه انجام شد؟ منابع شما چه بود و چه الزاماتی را در پی داشت؟

فروش و یا به اسارت گرفتن کودکان از گذشته دور در تمام دنیا به‌ گونه‌های مختلف بوده و هنوز هست. برای نمونه شما توجه کنید؛ گزارش منتشر شده دو سال پیش خبرگزاری‌ها را درخصوص کامیونی که در مرز مجارستان توقیف شد و بارش کودکان کم سن‌وسال برای فروش اعضا بود. سفر تحقیقاتی من با گروه مطالعات دانشگاه از منظر مطالعه زبان و ساختار جمعیتی و دگرگونی خانواده، زبان و نوع گویش، و گونه زبان‌های رایج در منطقه بود که تصادفا با مورد فروش و خرید کودکان برخورد کردیم، و با پیگیری مسأله، به وجود یک تجارت گسترده در این زمینه پی‌بردیم. من ساختار و کم کیف مسأله را به شکل رمان در قالب روایت زندگی یکی از کودکان از میان صدها کودکی که برای استفاده‌های متفاوت و مختلف - از فروش اعضای بدن، تا بهره‌برداری جنسی و به‌کارگیری بی‌مزد در کارخانه‌ها به عنوان کارگران بی‌نام و بی‌هویت- نوشتم. غم زندگی هر کدامشان تلخ و زخم‌زننده است و داوری تاریخ و وجدان خفته بشریت را می‌طلبد.

گفتید هنوز هم خرید و فروش کودک در نقاط مختلف جهان در جریان است... پیرو مطالعاتی که داشتید و به جز مواردی که در منطقه خودمان مشهود است، فروش کودک یا برده‌داری نوین در کدام مناطق جهان بیشتر وجود دارد و واکنش‌ها بیشتر به آن چیست؟

در عرصه گسترده جهان به‌شکل پنهان، متفاوت اما سازمان‌یافته در میان کشورهای مدرن و پیشرفته غربی. بسیاری از کودکان فروخته و خریداری شده بعد از ارزیابی‌ها جسمی و تناسب و زیبایی، برای استفاده‌های کاری به‌خصوص جنسی و گاه فروش اعضا بدن خرید و فروش می‌شوند. در گزارشی خواندم تعدای زیادی از کودکان، به‌خصوص دختر بچه‌ها در پکن و شانگهای و دیگر شهرهای بزرگ که توسط والدینشان رها شده‌اند، در کانال‌های فاضلاب بسر می‌برند و اگر توسط قاچاقچیان انسان گرفتار شوند، فروخته می‌شوند! کمی تامل کنید به مسأله مهم کودکان کار در شهرهای مختلف و یا به مسأله تجارت دختران و پسران کم سن‌وسال در زمینه بهره‌برداری‌های جنسی که بسیار رواج دارد. من به عنوان یک نویسنده که خود را شهروند جهان می‌دانم، موظف به نوشتن بودم.

گفته‌اید عواید حاصل از فروش رمان «کودکی که فروخته شد» صرف حمایت از کودکان می‌شود. در این‌باره بیشتر توضیح می‌دهید؟

بله؛ عواید حاصل از فروش این رمان در مراسمی که در تهران و زادگاهم اورمیه و همین‌طور توسط انتشارات بین‌المللی کیدزو کادو در کانادا که ناشر ترجمه آثار من در سطح جهان هستند، به سازمان‌های حامی کودکان و مراکز نگهداری کودکان بی‌سرپرست داده خواهد شد. البته در چنین مراسمی قیمت کتاب به شکل آزاد است؛ در حقیقت در برابر اهدا، مبلغی کم‌ و ‌بیش توسط دوستداران رمان و خیرین هدیه می‌شود و کتاب به‌عنوان تشکر به دوستان خیر تقدیم می‌شود.

همان‌طور که می‌دانید در حال حاضر مسأله مهاجرت گسترده افغان‌ها به ایران و سیاست اخراج مهاجران غیرقانونی در جریان است و بخشی از این افراد هم کودک هستند. در این‌باره صحبتی دارید‌؟

مسأله مهاجرت و مشکلات آن، یک مسأله و مشکل تاریخی و زیستی بشر در تمام ادوار بوده است. کمی تأمل کنید؛ به مهاجرت آریایی‌ها (ایرانیان) در طول تاریخ که نمونه بارزش در چهل‌وچند سال اخیر به‌ شکل گسترده‌ای رواج داشته است. مشکلات زیستی، اقتصادی و اجتماعی، فقر، جنگ، دخالت قدرت‌های خارجی و هزاران مسأله دیگر، مشکل منطقه؛ از جمله افغانستان است. متاسفانه افغان‌ها را در ایران همیشه با نگاه از بالا به پایین و به‌عنوان افرادی فقیر، درمانده و کارگر دیده‌ شده‌اند؛ درصورتی که چنین نیست. برابر با گزارشی که دکتر احمدسعادت، رئیس دانشگاه بین‌المللی زنان افغانستان تهیه دیده، فقر و گسیختگی خانوادگی و اجتماعی بیشتر در ایالت‌های جنوبی افغانستان است و ایالت‌های شمالی، از مراکز شهری با جوامع تجاری و فرهنگی پویا برخوردارند و بسیار سازنده با بنیاد قوی هستند. اگر این کشور گرفتار یک حکومت با تفکر ایستا، گذشته‌نگر و مستبد است، این مشکل در دیگر کشورها هم وجود دارد. من با زنان و دختران و مردان متفکر و اندیش‌ورز و پویای زیادی از افغانستان برخورد داشته‌ام. گروهی از این متفکران دانشگاه بین‌المللی آن‌لاین زنان افغانستان را تشکیل داده‌اند. پروفسور عزیزا... حکمی، رئیس مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان در مادرید اسپانیا، انجمن پژوهشگر افغانستان را تشکیل داده است. اگر افغانستانی‌ها به ایران و دیگر مناطق مهاجرت دارند، باید کمی تامل کنیم که هم‌وطنان ما ایرانیان هم به دیگر کشورها مهاجرت کرده‌اند. ما همه انسانیم و باید بپذیریم این مرزبندی‌ها نمی‌تواند انسان‌ها را از هم دور کند. من به‌ عنوان یک نویسند اهل ارومیه آذربایجان که در عرصه جهانی قلم می‌زنم و فعالیت می‌کنم، خود را شهروندِ آزاد جهان می‌دانم و زبان شیرین فارسی را برای نوشتن انتخاب کرده‌ام.

توجه به انسانیت و روابط انسانی از بارزه‌های اصلی آثار شما به‌شمار می‌آید. در این‌باره توضیح دهید.

قبلا گفتم که رمان، نوعی تفسیر زندگی و تامل در توالی تاریخ حیات آدمی و چگونگی زیست او است. ادبیات در تمام ارکان زندگی نفوذ دارد و به‌ خاطر حضور نامرئی ادبیات در لحظه‌به‌لحظه‌ گذر زندگی ماست که زندگی و سنگین مسائل تحمل‌پذیر می‌شود. در حقیقت بدون ادبیات، زندگی حیات و تاریخ آدمی و هستی، بی‌معنا و ناپایدار و محو می‌شد. ما دنیا را با ادبیات به‌ خاطر می‌سپاریم. نویسنده و شاعر معاصر و حال حاضر باید علاوه بر داشتن دانش و تحصیل دانشگاهی، یک روانشناس‌، جامعه‌شناس‌، زبان‌شناس و فردی آگاه و مسلط بر مسائل روز باشد و زندگی و تفکر چندبُعدی و چندساحتی داشته باشد. می‌دانید؛ دیگر دوران کتاب در شکل و فرمت کاغذی تمام شده است، چندی نخواهد گذشت که کتاب در همان فرم و شکل اما در هویت تصویری و مجازی با کد‌های مشخص عرضه شود؛ طوری که هر خریدار، کد خاص خود را خواهد داشت تا اقتصاد کتاب رعایت شود، اما در شناخت خود و تامل در روند ‌گذار زندگی از گذشته و اکنون، لطفا کمی در آثار من چه رمان و یا شعر تامل کنید! من به عنوان مثال در کتاب «اورمیای بنفش» با بیان اسطوره دختر اورمیا که نگهبان آب است و هجوم قوم آشور و کشه شدن دختر اورمیا، روییدن زنبق‌های بنفش از خاک او، به‌گونه‌ای توجه همه را به خشک شدن دریاچه اورمیه جلب کردم و در کتاب شعر «مادرم زنی زیبا بود» به وجود و حضور زن در عرصه زندگی پرداختم. در رمان «آنجا که زاده شدم» که بسیار معروف است، به زبان‌های مختلف ترجمه و در آمریکا در پنجاه هزار نسخه منتشر شده و پنج ستاره فروش بالای آمازون را کسب کرده، ورود علم و آموزش و طب نوین را به ارومبه بیان کرده‌ام. در رمان «سامانچی قیزی» (دختر کاه‌فروش» وجود زن در عرصه جامعه و جنگ و ویرانی را به تصویر کشانده‌ام. در رمان «رای و رعنا»، عشق و زندگی را در برابر جنگ قرار داده و عفریت جنگ را به تفسیر کشانده‌ام. در رمان «شکار آهوان» به شامگاه مهاجرت و در‌به‌دری را و در رمان «نجوای ناتمام ادل» مسأله ترور و تروریست و مرگ آدمی را و در رمان «باغ غبار» ایستایی جامعه و حاکمیت یک فکر و ایدولوژی تمامیت‌خواه را که باغ زندگی آدمی افسرده و گرفتار غبار می‌کند، بیان کرده‌ام. با نوشتن رمان دلباختگان بی‌نام شهر من که روایت یک شهر و آدم‌های آن در طول صد سال است، سبک رمان محض را ایرانی ارائه داده‌ام. یک نویسنده جز این چه می‌تواند بکند که تاریخ را به شهادت زندگی مردم جامعه‌اش بخواند و به شهادت بگیرد. اجازه بدهید شیرین‌ترین خاطره زندگیم را در پایان این مصاحبه نقل کنم. سال‌ها پیش با قطار از پاریس راهی آمستردام هلند بودم. در صندلی مقابل من دو دختر جوان دانشجو نشسته و مشغول مطالعه و بحث در زمینه تراژدی نوین و مدرن و ادبیات در پیوستگی جهانی بودند و ترجمه کتاب «اورمیا بنفش» مرا در دست داشتند؛ این آرزوی من و هر نویسنده در کشورش است. تا آمستردام در سکوت به بحث و صحبت آن‌ها گوش سپردم و در ایستگاه آمستردم، خودم را به آن‌ها معرفی کردم. آه چه برخورد مشوقانه‌ای با من داشتند. حرف و پیام من به همه به‌خصوص به اهل فرهنگ و کتاب این است که از ادبیات (شعر و رمان) کشورمان حمایت کنید. زیبا نیست که تیراژ کتاب به این حد ناچیز نزول کرده است. حمایت و مطالعه آثار داخلی به خصوص آثار شاعران و نویسندگان جوان باعث رونق گرفتن کتاب و ارتقای ادبیات ایران و توجه جهانیان به آن خواهد شد. ادبیات هر کشور بدون توجه مردم آن کشور، هرگز جهانی نخواهد شد. لطفا، لطفا کتاب بخوانید و از آثار شاعران و نویسندگان حمایت کنید.

تا آنجا که می‌دانم؛ اخیرا در یک جشنواره بین‌المللی ادبی نیز شرکت داشته‌اید. جریان از چه قرار بود؟

بله؛ ماه گذشته یعنی از یازده تا شانزده مهرماه (مطابق با سوم تا ششم اکتبر) در جشنواره جهانی شعر و ادبیات جهانی اسکی‌شهیر ترکیه به عنوان سخنران و یکی از مهمان‌های اصلی دعوت شده بودم. شهرداری و مقامات دانشگاهی شهر امکانات خوبی برای جشنوار فراهم کرده بودند. مدیر کنفرانس، حیدر ارگلیون شاعر معاصر ترکیه بود و با نویسندگان و شاعران ترکیه و دیگر کشورها دیدار و در خصوص مسائل ادبیات صحبت زیادی داشتیم. در پنل روز سوم کنفرانس که وقت سخنرانی من، دکتر مینا آقازاده و خانم طاهره میرزایی، شاعر و مترجم - از دیگر مدعوین جشنواره- بود، از ادبیات ایران و جهان گفتم و شاعران و نویسندگان معاصر ایران و آثارشان را معرفی کردم. همچنین بر پیش‌رو بودن شعر و رمان و ادبیات معاصر ایران با همه مشکلات تاکید کردم، نمونه‌هایی ارائه‌ دادم و با آثار هنری و ادبی کشورهای دیگر جهان مقایسه کردم. از همه شاعران و نویسندگان و ناشران حاضر در جشنواره دعوت کردم که توجه دقیق و عمیق با پرهیز از سیاست و مسائل دیگر به رمان و شعر معاصر ایران و آثار نویسندگان و شاعران معاصر ایران داشته باشندکه بسیار مورد توجه قرار گرفت و همانجا هم به کنفرانس جهانی ادبیات در مادرید و استانبول دعوت شدم.

آیا درحال حاضر مشغول نگارش یا انتشار عنوان یا عناوین تازه‌ای در بازار نشر هستید؟

در حال نوشتن سه رمان تازه هستم. باید به این نکته اشاره کنم که من دو یا سه رمان را هم زمان در طول زمان می‌نویسم؛ هر روز یا هر وقت در فضا و احساس یکی بودم، به نوشتن آن می‌پردازم. در حال حاضر مشغول نوشتن رمان متفاوت «در روسیه پرنده‌ها می‌میرند» هستم که داستان فرار و پناهندگی یک وکیل دادگستری همراه با گروهی از سیاسیون به روسیه و غربت تنهایی و در نهایت مرگ هنگام فرار از روسیه است که رمانی اجتماعی و سیاسی است. رمان دیگرم با عنوان «پل» یا «رفتگان» که رمان فلسفی در حکایت مرگ است، حکایت شهری‌ست با رودخانه و پلی که هر روز همه می‌خواهند بروند و رفتگان دیگر بر نمی‌گردند، اما همه می‌خواهند بروند. رمان دیگرم «زوال خانواده یورد» که رمانی متفاوت درباره زوال خانواده در ایران است. ضمنا همچنان مشغول تحقیق و نوشتن کتاب فلسفی و پدیدارشناختی محاکمه «دمنه» هستم و بحث بر سر اینکه ضعف و زوال قدرت‌مداران و حاکم به مرگ مشاوران و همکارانش می‌رسد. چهار کتاب تازه‌ام تجدید چاپ رمان «دختر کاه ‌فروش (سامانچی قیزی)» همراه با برگزیده اشعارم با نام «شنیدن عطر شب‌بوها» توسط انتشارات شمع‌سوزان در تبریز در دست چاپ است. رمان روانشناختی «آماده بود که برویم» توسط انتشارات مروارید در انتظار چاپ است و رمان «پایان او» با مجموعه شعر «عشق و گل سرخ» در دست انتشارات سرزمین اهورایی است و همان‌طور که گفتم رمان «زندانی جزیره آرزو» توسط نشر فرزان روز در دست آماده‌سازی و کسب مجوز برای چاپ است. همان‌طور که استادم دکتر خانلری می‌گفتند؛ نوشتن کار ناتمام ماست، و من هم چنان می‌نویسم تا به تفسیر و شناخت زندگی برسم... نمی‌دانم خواهم رسید یا نه.

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار