جبار آذین منتقد سینما در گفتوگو با «آرمان ملی»:
چیزی در سینما تغییر نمیکند
آرمان ملی- احسان انصاری: در شرایطی که کشور بیش از همیشه درگیر تنشهای سیاسی و منطقهای است گویی مسائل فرهنگی مورد غفلت قرار گرفته و کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
این در حالی است که وزیر فرهنگ و ارشاد مدیران برخی مدیران فرهنگی مانند رئیس سازمان سینمایی را انتخاب کرده است. از سوی دیگر فعلا هیچ تغییری در روند سینمای ایران رخ نداده و همچنان فیلمهای کمدی به اعتقاد برخی کارشناسان مبتذل به عنوان تولیدات فرهنگی در حوزه سینما روی پرده میرود. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی انتصابات و چالشهای مهم دولت چهاردهم در زمینه سینما و فرهنگ با جبار آذین، منتقد سینما گفتوگو کرده است. آذین معتقد است: « شنوا نبودن گوش برخی مدیران که به اشتباه بر صندلیهای مدیریت فرهنگی و هنری تکیه زدهاند سینمای بیمار کشور را به سوی هرج ومرج و آشفتگی سوق میدهد و برخی با باندبازی همخطهای حزبی را در راس امور گماشته و تولید و اکران فیلم را به خودیها و نخودیها سپردهاند.در چنین شرایطی درهای سینما را به روی اکثر سینماگران کشور بستند و اکران سینما را به زیرسلطه فیلمهای سطحی و بدون ارزش شبه کمدی درآوردند. برخی افراد به دلیل تعلل مجال یافتند تا آنجا که میتوانند اوضاع را آشفتهتر کنند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*پس از گمانهزنیهای متعدد درباره نامهای مختلف در نهایت رائد فریدزاده به عنوان رئیس سازمان سینمایی انتخاب شد. به نظر شما این انتخاب به چه میزان در راستای دغدغههای اهالی سینماست؟
سیاست وفاق ملی که در واقع وفاق همنشینی افراد، گروهها و جریانهای سیاسی در این مقطع زمانی به ظاهر با هدف جلوگیری تفرقههای سیاسی و فرهنگی است، اما گویی به انزوای بیشتر اهالی هنر و قلم منجر شده است. واقعیت این است که رئیس جدید سینما کارنامه موفقی در گذشته نداشته است. نکته مهم اینکه در حوزههای هنری و فرهنگی همه چیز براساس سیاستهای دولتی اجرا میشود و به همین دلیل نباید به تغییر و تحول بنیادین و درمان بیماریهای سینما و فرهنگ و هنر امید داشت. خطر چنین گزینشهایی را هم بارها متذکر شدهایم به همین دلیل آنچه همچنان در بازار مکاره سینما حاکم خواهد بود، تفرقه و سیاست و تجارت و گرایشهای سیاسی و تجاری خواهد بود. در چنین شرایطی نباید منتظر بازگشت هنر و هنرمندی و اعتبار اهالی هنر و قلم بود. حقیقت تلخ این است که در دوران نبود سینما و هنر و فرهنگ ملی و مردمی، این کاسبی، بیسوادی وبی هنری و دشمنی با هنرآفرینی است که در عرصههای هنر، سینما و فرهنگ، جولان خواهد داد. به نظر میرسد باز هم سیاست، ثروت و قدرت، فرهنگ و هنر و هنرمندان را شکست دادند. ریاست رائد فریدزاده بر سینمای ایران که ربطی به سینما ندارد پیامدهای منفی برای سینما خواهد داشت. من این انتخاب را در راستای سیاستهای اشتباه وزیر فرهنگ و ارشاد قلمداد میکنم.
سیاستهای وزیر فرهنگ و ارشاد در چه زمینههایی صحیح نبوده است؟
به رغم توصیهها، تذکرات، هشدارهای کارشناسی و تشویق وزیر ارشاد مبتنی بر تعیین و گزینش و انتصاب معاونان سینمایی و هنری و نجات سازمان مستعمل سینمایی و حوزههای تئاتر و موسیقی و... اما این اتفاق تاکنون رخ نداده است. شنوا نبودن گوش برخی مدیران که به اشتباه بر صندلیهای مدیریت فرهنگی و هنری تکیه زدهاند سینمای بیمار کشور را به سوی هرج ومرج و آشفتگی سوق میدهد و برخی با باندبازی همخطهای حزبی را در راس امور گماشته و تولید و اکران فیلم را به خودیها سپردهاند.در چنین شرایطی درهای سینما را به روی اکثر سینماگران کشور بستند و اکران سینما را به زیر سلطه فیلمهای سطحی و بدون ارزش شبه کمدی درآوردند. برخی افراد به دلیل تعلل مجال یافتند تا آنجا که میتوانند اوضاع را آشفتهتر کنند آنها که چمدانها را بسته بودند، در فرصتی که سکوت صالحی در اختیار آنها قرار داد توانستند برخی از عوامل خود را در سازمان سینمایی، فارابی و دیگر زیرمجموعههای سینمای بدحال کشور جاسازی کنند و با آزادسازی هدفمند سیاسی تعدادی از فیلمهای توقیفی که خود و یاران و روسایشان در توقیف آنها نقشآفرین بودند، شرایط کار را برای رئیس بعدی سینما سخت و دشوار نمایند. این عده همچنین موفق شدند فیلمنامه خودیها را تصویب کنند، و به فیلمهای خودیها مجوز اکران بدهند. در چنین شرایطی هنوز وزیر محترم ارشاد در سکوت به سرمی برد. گرچه با رفتن تیم کنونی و آمدن تیم بعدی، چیزی در سینما تغییر نمیکند و تنها یکسری جابه جایی صورت میگیرد، اما دست کم گزینش و معرفی بهنگام رئیس جدید سازمان سینمایی و یارانش میتوانست، مانعی برای تخریب بیشتر سینما وسازمان سینمایی باشد و این مجال را به تیم کنونی حاکم بر این سازمان ندهد که هرچه میخواهند انجام دهند.
*یکی از شعارهای مهم پزشکیان تحول در مدیریت فرهنگی و استفاده از افراد متخصص و شایسته بود. با شرایطی که شما توصیف میکنید این شعار به چه میزان در عمل محقق شده است؟
آقای پزشکیان به تازگی در جایی جملهای گفتند که شعاری درست و دلنشین و بنیادین و شاخص است. ایشان گفتند تا آموزش و پرورش درست نشود، مملکت درست نمیشود. با سپاس از رئیسجمهور ارجمند، من یک کلمه زیبا که امروز نازیبا و محقر شده را به جمله خوشایند و دلربای او اضافه کرده و میگویم تا آموزش و پرورش و فرهنگ اصلاح نشود، مملکت درست نمیشود. به طور حتم جناب رئیسجمهور میدانند و دست کم، یک، دوتن از اطرافیان او میدانند که آموزش و پرورش هم مانند فرهنگ و هنر کشور با هزاران مشکل و معضل درگیر است و انواع باندها و دلالها و محتکران، جاعلان و قاچاقچیان کتاب و کاغذ و برخی مضامین و محتواهای کتابهای درسی، دایرکنندگان بعضی مراکز به ظاهر آموزشی و کمک آموزشی و... آن را محاصره کردهاند. برخی از این باندها و افراد به جاهایی وصل هستند که سر از سیاست و اقتصاد و... در میآورند. این وضعیت در مورد حال بد فرهنگ و هنر نیز به صورت حادتر صدق میکند. از همین رو، چنانچه به راستی اگر قرار شود که اوضاع مملکت درست شود و این نوع اصلاحات از مسیر اصلاح اوضاع آموزش و پرورش و فرهنگ زخمی و سینمای بیمار کشور عبور کند پزشکیان و یارانش با لشکری از جاهلان و پول پرستان روبهرو خواهند بود که تمام نیروها و حامیان و قدرتهای خود را بسبج میکنند تا چنین رخداد بزرگی اجرایی نشود و اگر در این راه پافشاری نمایید، شما را نخست ترور شخصیت کرده و سپس از ادامه خدمت بازخواهند داشت. به همین دلایل رئیسجمهور هم باید برای مقاومت و مقابله با آنها و رفقایشان و پیشبرد اهداف آموزشی، پرورشی، فرهنگی و هنری به یاری وزرای آموزش و پرورش و ارشاد، با تشکیل سپاهی از نیروهای متخصص و کاربلد و متعهد غیر حزبی و مستقل برای تحقق شعار خوبی که مطرح کرده اقدام کند. در غیر این صورت کلام رئیسجمهور نیز مانند کلام فریبای دیگران در حد شعار باقی میماند تا تحویل میراث فرهنگی شود. البته اگر وزرای دولت واقعا اهل کار و فعالیت، دانش و تخصص و شهامت اجرا و شجاعت مقابله باشند امکان تحقق این شعار وجود خواهد داشت. توصیه ما این است که اگر رئیسجمهور و دولت خواستند به ملت خدمت کنند و آموزش و پرورش و فرهنگ را در حد مقدورات اصلاح نمایند باید به مردم و کارشناسان دلسوز و کارآمد تکیه و به خدا توکل کنند.
*در چنین شرایطی مهمترین چالشهای دولت چهاردهم را در زمینه فرهنگی و به خصوص سینما در چه مسائلی میدانید؟
سینمای دولتی، نهادی، سیاسی، تجاری و بیمار ایران به لطف نگاه حزبی خودی نواز نامدیران سینما، چهارچرخ پنجر آن در گل مانده است. شرایط به شکلی است که حتی توان هل دادن و خارج کردن آن از گل و لای نیز وجود ندارد و تفرقه سینماگران نیز اجازه هل دادن مشترک سینما را نمیدهد. به دلیل حاکمیت دولتی، نهادی و عدهای که راه سفره نشینی با اربابان سینما را جهت کاسبی یافتهاند، پیوسته حامی سینماگران و فیلمهایی بوده وهست که مجری اهداف و برنامهها وسیاستهای حاکمیتی باشند.
نوع سینماگران و فیلمها از دیدگاه این مدیران سیاسی سینما و همچنین هنر و فرهنگ، هنرمندان و فیلمهایی مطلوب هستند که در این راستا حرکت کنند. از اینها نزدیکتر و مطبوعتر فیلمسازانی هستند که با فروش هنر، استعداد خود، با هدف کاسبی و کسب مقام و موقعیت و امتیاز بر مبنای سلیقه نامدیران سیاسی، فیلمهای سطحی و شعاری و تبلیغاتی میسازند. این عده و فیلمهایشان، همانها هستند که در جشنوارههای تشریفاتی امتیاز و جوایز و... به دست میآورند و سینماگران و فیلمهای مطلوب و مرغوب و مطبوع تلقی میشوند، اما آنها که این گونه سیاسی نیستند و برای دل خود و ملت فیلم میسازند، از نظر این عده، نامطلوب و نامرغوب و نامطبوعاند. به همین دلیل هم اغلب دچار محدودیت و محرومیت بوده و مورد بیاعتنایی قرار دارند. سرنوشت و سرگذشت گروه دوم یعنی نامطلوبها ونامطبوعها در کشور هنرپرور ما سه گونه رقم میخورد. نخست؛ مانند بیضاییها و فرهادیها مهاجرت میکنند. دوم کارشان از سر نا امیدی، استیصال مانند پوراحمدها به انتحار میکشد. و سوم مانند کیمیاییها، جوزانیها، عیاریها بیکار و منزوی به زندگی خود ادامه میدهند.
ارسال نظر