| کد مطلب: ۱۰۶۷۰۱۸
لینک کوتاه کپی شد

چراغی روشن بر راه تاریک ما

آرمان ملی : نویسنده‌ها دو دسته‌اند.

چراغی روشن بر راه تاریک ما

نویسنده‌های تک واحدی، یا نویسنده برای خود و نویسنده‌ کثرت‌گرا. مراعات دیگری از شاخصه‌های رفتاری نویسنده‌های کثرت‌گراست. این گروه از نویسندگان انسان‌گرایند. محمد محمدعلی از این دسته است. اگر سیر زندگی و آثار و مشغله‌های ادبی تعداد اندکی از نویسندگان معاصر، چون محمدعلی را پیگیری کنیم به بخشی از ادبیات داستانی چند دهه‌ گذشته می‌رسیم. انگار این‌ها هر کدام گوشه‌ای از تاریخ داستان‌نویسی ما را با خود دارند. او می‌دانست عرصه‌ ادبیات و فرهنگ جای کار است و همین باعث می‌شد در کانون نویسندگان فعال باشد. دست‌اندکار چند جنگ ادبی بشود. کتاب گفت‌وگو با احمد شاملو، محمود دولت‌آبادی و اخوان‌‌ثالث را دربیاورد. چند سالی دبیر داستان مجله آدینه و در نشر سه ویژه نامه شعر و داستان آدینه، دبیر داستان باشد و با مجله‌ها و جنگ‌های ادبی همکاری کند. آثار ارزنده و شاخصی چون رمان‌های «نقش پنهان» (1370)، «باورهای خیس یک مرده»(1376)، «برهنه در باد»(1379) و «جهان زندگان»(1394) و مجموعه داستان‌های «بازنشستگی»(1366)، «چشم دوم»(1373)«دریغ از روبه رو»(1378) و... آخرین اثرش «خطابه‌های راه راه، داستان ناتمام» را بنویسد. به سراغ اساطیر برود و حاصل کارش «آدم و حوا»(1382)، «جمشید و جمک»(1383) و «مشی و مشیانه»(1386) باشد.

مقاله‌ او ‌به نام فراخوان فرزانگان در مجله تکاپو در سال 1373یکی از عوامل بحث و نظر درباره‌ کانون نویسندگان و نوشتن نامه‌ 134 نفر شد. در بیشتر عرصه‌های ادبی چند دهه‌ گذشته حضور داشت.

محمدعلی نویسنده‌ای شاخص، شریف و مهربان و به دور از حب و بغض‌های جمعی از اهل قلم بود که پای بلندی برای گذاشتن جلو پای دیگران داشتند. او پلی می‌شد برای عبور نویسنده‌های جوان‌تر، بی‌آنکه بپرسد اهل کدام شهر و مال کدام دیار‌ند. در ارتباط با نویسندگان تازه‌کار، رابطه‌ دوستی را به جای شیوه‌ مرید مراد بازی می‌نشاند. در دو دوره نمایشگاه کتاب، چند ساعتی را که در کنارش بودم، مهربانی و رفتار خودمانی‌اش را فراموش نمی‌کنم.

داستان «استخر» من به همت محمد محمدعلی در گردون شماره 2 (1369) چاپ شد. او باعث شد نشر ققنوس رمان کوتاه «شب طولانی موسا» را چاپ کند.

محمدعلی این مهر را نسبت به همه داشت. این حرفش یادم نرفته که گفت: «عده‌ای می‌گویند چرا به شهرستانی‌ها کمک می‌کنی.»

آن‌ها معترض او بودند، چون رقیب نمی‌خواستند. کاسب‌هایی بودند که نمی‌خواستند به قول بازاری‌ها دست زیاد بشود، اما محمدعلی راه خودش را که می‌دانست درست است می‌رفت و حرفشان را از این گوش می‌شنید و از آن گوش بیرون می‌کرد.

عده‌ای از انسان‌ها انگار وجودشان چراغی‌ است در تاریکی این روزگار کج‌ مدار تا مسیر دیگران را روشن کنند. محمدعلی یکی از این چراغ‌هاست. منش او، آثارش و کارهایش همچنان راه ما را روشن خواهد کرد. یادش گرامی باد.

فرهاد کشوری

 نویسنده و منتقد

 

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار