گر به سخن کار میسر شدی...
داشتم مخزن الاسرار نظامی گنجهای را نگاه میکردم به حکایت زیبایی رسیدم که مخصوص هر زمان و هر مکانی است. حکایت نوشیروان با وزیر دانشمند و روشن ضمیرش بزرگمهر. این وزیر، خرد و دانش بی نظیر داشت.میگویند رئیس مشاوران ویژه دربار و پاسبان شخصی او بود. هرچند این وزیر دانشمند هم مورد بیمهری و آزار شاه قرار گرفت و سرگذشت تلخی داشت.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، فریبا خانی، نویسنده و روزنامهنگار نوشت: فردوسی در شاهنامه بخش مهمی به نوشیروان و بزرگمهر اختصاص داده است. در مخزن الاسرار نظامی هم حکایت جذابی از این وزیر و شاه را میخوانیم. ماجرا این گونه بود که یک بار نوشیروان و بزرگمهر و جمعی از سپاهیان شاه برای شکار به دشتی رفته بودند. یک جایی شاه و وزیر از بقیه دور میشوند و جایی میرسند که جز شاه و بزرگمهر کس دیگری نبود. سر از روستایی درمیآورند ویرانه. نظامی میگوید:
« صیدکنان مرکب نوشیروان/ دور شد از کوکبه خسروان
مونس خسرو شده دستور و بس/ خسرو و دستور و دگر هیچکس»
دستور این جا به معنی وزیر است. آنجا دو مرغی روی شاخه میبینند که با هم در حال گفتوگو بودند. برات زنجانی پژوهشگر که روی آثار نظامی خوب کار کرده است؛ میگوید: «که این دو مرغ جغد بودند. چون جغدها در ویرانه سکنی دارند.» نوشیروان که مدام در حال به چالش کشیدن وزیر خردمندش بود به او گفت که تو که از هر علمی با خبری به من بگو این دو مرغ با هم چه میگویند؟
«گفت به دستور چه دم میزنند/ چیست صفیری که به هم میزنند»
وزیر کمی فکر کرد و گفت: «این دو مرغ در حال قول و قرار ازدواج بچههای شان هستند. دختر مرغ و پسر آن یکی قرار است ازدواج کنند و بحث آنها سر شیربهاست.
«دختری این مرغ بدان مرغ داد / شیربها خواهد از او بامداد
کاین ده ویران بگذاری به ما/ نیز چنین چند سپاری به ما
آن دگرش گفت کزین درگذر/جور ملک بین و برو غم مخور
گر ملک اینست نه بس روزگار/زین ده ویران دهمت صد هزار»
گفت این ده ویران را به عنوان شیربها به دختر ما میدهی یا نه؟ دیگر مرغ پاسخ داد: «اگر ایشان پادشاه و ملک باشد، صدهزار ده ویران به دخترت میدهم!»
البته بزرگمهر از قول مرغان انتقاد خویش را به پادشاه گفت و صد البته پادشاه هم در این داستان متاثر شد و پند گرفت.
«در ملک این لفظ چنان در گرفت/کاه برآورد و فغان در گرفت»
نوشیروان از این حرف به فکر فرو رفت و اندیشمند شد و گریست و خودش میگوید: «حاصل بیداد به جز گریه نیست!»
البته این جا نوشیروان تصمیم میگیرد که روشش را عوض کند و باج و خراج بیحد و حصر که از روستاییان میگرفت را نگیرد و بجز آبادی نکوشد...
علی رضاقلی نویسنده کتاب نخبهکشی درباره شاهنامه سخنرانی داشت. او درباره ادبیات کهن ایران میگفت: «تاریخ ادبیات ما خیلی قویتر از تاریخ وقایع نگاری ایران است و اطلاعات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دقیقی را میشود از شعر سعدی و شاهنامه و... یافت. در ادبیات ما مناسبات اجتماعی شرح داده شده است که در تاریخ نگاری ما جایش خالی است.» کاش این درسها را میخواندیم و پند میگرفتیم. البته نظامی هم برای نصیحت پادشاهان و حاکمان خود در خلال داستانهای افسونگرش حتی در عاشقانهترین داستانها، پند و اندرزها و انتقادهایی به حاکمان وقت میکند.
البته و صد البته خودش از این انتقادها نا امید است و میگوید:
«گر به سخن کار میسر شدی/ کار نظامی به فلک بر شدی»
ارسال نظر