ماجرای شکلگیری ۸۰ موسسهی خاص در قم
سید محمدعلی ایازی، عضو مجمع مدرسین حوزه علمیه قم و استاد حوزه و دانشگاه در گفت و گویی به ۸۰ موسسه که ظاهرا برای روحانیت و دین کار میکنند اما تحت حمایت ویژهی امنیتی هستند اشاره کرد. او همچنین به رسانههای خاصی در این شهر اشاره کرد که به نام دین فعالیت میکنند ولی اخبار جعلی منتشر میکنند یا محتواهایی منتشر میکنند که «باعث شرم و خجالت اساتید حوزه است».
این استاد حوزه در این مصاحبه نیز به احکام اعدام سال گذشته اشاره کرد و گفت که بیش از ۱۵ نفر از علما در کاهش تعداد لیست حدودا ۲۷ نفره اعدامها موثر بودهاند. او همچنین به برخوردهایی که در حوزه حجاب صورت میگیرد اشاره کرد و آن را خلاف آنچه در متون فقهی هست و عملکرد پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و خلفای دیگر دانست. چرا که در زمان هیچکدام اینها اجبار حجاب وجود نداشته است. به گفته این مجتهد این جریان در میان روحانیت سنتی و بخشهای دیگر اثرگذاری داشته و در بحرانهای سیاسی کشور علیرغم بیخبری مردم مفید و مؤثر بوده است. ایازی سخنش را اینطور ادامه داد: پیش از این مردم تصور میکردند روحانیون همانهایی هستند که در رسانههای رسمی و حکومتی مطرح میشوند. اما با فحاشی، سخنان شاذ و عجیب این گروه دانستند که روحانیون دیگری در کشور هستند که معترض به وضع موجودند و مانند این خشونتطلبان و غوغاسالاران (عوام زورمند) فکر نمیکنند. از این جهت خداوند را شاکریم که به دست دیگران زمینه طرح مباحث نواندیشی فراهم می شود.
بخش هایی از گفت و گوی ایازی را در ادامه می خوانید:
در حاکمیت رفتارهایی وجود داشته که به نام دین و روحانیت انجام شده. همان دستگاههایی که در بخشهای کلان کشور هستند در قم هم حدود ۷۰ یا ۸۰ موسسه ساختهاند. موسسات امنیتی هم از آنان حمایت میکنند، ولی در قالب روحانیت و به اسم حوزه و مدیریت فعالیت میکنند. رسانههایی وجود دارند که از جای دیگری تغذیه میشوند اما اسم حوزوی و دینی دارند. کارشان ساختن خبرهای جعلی، کلیپهای عجق وجق و محتواهایی از این دست است که ما خودمان خجالت میکشیم بگوییم اینها اسمش دین و حوزه و مروجان اخلاق است! ما خجالت میکشیم وقتی کسی عمامه به سر است و از خشونت، تهدید، رواج خرافه، بدعت و آنچه ضد مردم است میگوید. این نگرانی پیش میآید که آیا واقعا اینها قرار است حافظ دین مردم باشند و از خدا و پیامبر دفاع کنند؟! این نگرانی مختص ما هم نیست و در میان علما، مراجع سنتی و تمام گروههای نواندیش دینی کشور نیز وجود دارد. در جریان اتفاقات سال گذشته احکام اعدامی سنگینی داده شد. این احکام در سطح حوزه شگفتانگیز و ناسازگار با فقه بود. مثلا در احکام محاربه منظور جنگ با مردم است و نه با حکومت. آنچه اتفاق افتاده بود جنگ هم نبود؛ اعتراض و حداکثر اغتشاش بود. سلاح خطرناک هم حتی وجود نداشت. این بود که عدهای صدایشان بلند شد. دست کم حدود ۱۵ نفر از علمای حوزه موضع جدی گرفتند. واقعا من بعضی شبها خوابم نمیبرد. فکر میکردم چه باید کنیم برای این جوانانی که به هیچ جایی دسترسی ندارند و در معرض اعدام هستند. خانوادهها نمیدانستند به چه دستگاهی پناه ببرند که پاسخگو باشد. اتفاق غریبی بود. عجیب آنکه این احکام نه در دادگاهی با حضور وکلای مستقل صادر شده بود و نه محاکمهی علنی و نه در حضور هیئت منصفه. هیچ مسیر قانونی، عقلی و شرعیای را هم طی نکرده بود. در فرصت بسیار کوتاهی حکم صادر کرده بودند. نمیدانستیم این ناراحتی را به کی و کجا بیان کنیم. وقتی نظام دادرسی در کشور معیوب باشد و پناهگاهی هم نباشد مردم اگر دادی همدر هیچ جای کتابهای تفسیری و فقهی وجود ندارد که حکم حجاب برای حفظ عفت عمومی است. عفت شخصی بحثی دیگر است. هرچند که قرآن به صراحت مسئله شخصیت و کرامت زن را در آیه ۵۹ سوره احزاب مطرح میکند. معلوم نیست این همه خشونت و تندی را با کدام مبنای فقهی توجیه میکنند. نهی از منکر که این نیست. من مقالهای دو، سه سال پیش در مجلهی قرآن و روشنگران نوشتم و حدود ۷۰ کتاب فقهی را بررسی کردم. دریغ از یک کتاب که بگوید این مسئلهی حجاب، مسئلهی عفت عمومیست. اگر کسی میخواست بگوید عفت عمومی است باید درباره کنیزان، اهل کتاب و زنان غیر اهل مبالات که در زمان پیامبر، امیر مؤمنان و خلفا بیرون میآمدند برخورد میشد که نشده. همین دلیل است که امر به حجاب ربطی به عفت عمومی ندارد.بدتر از این امر، شیوه برخورد و خشونت آزاردهنده با این زنان است که نتیجه نمیدهد و به تندی و ایستادگی هم منجر میشود. طوری شده که یک فرد محجبه یا چادری هم از این نوع برخوردها ناراحت و به آن معترض است.این مقاله را نوشتم که بگویم از صدر اسلام تا به حال یک فقیه و یک مفسر از برخوردهای این چنینی سخن نگفته است و فقط با اسلام داعشی مطابقت دارد. شرایطی که در این دو سال اتفاق افتاد برای گروهی از دوستان ما انگیزه شد که کاری درباره معرفی اسلام از نگاهی دیگر بکنیم. «اندیشه ما» را به همین جهت راهاندازی کردیم. در این راستا مجموعهای تشکیل شد به نام «اسلام رحمانی» که میخواهد تعریفی از اسلام ارائه دهد براساس همان آیهای که خدا به پیامبر میفرماید: «ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ». در این آیه خدا خطاب به پیامبر میگوید اگر میخواهی مردم را به دین دعوت کنی راهش استدلال و حکمت است. نه حکمتی که آمرانه باشد بلکه حکمت و موعظهی حسنه. حتی جدال هم باید جدال به شکل احسن باشد. ما گفتیم اسلام رحمانی این است. دین یک امر قلبیست. امر قلبی را با زور و خشونت نمیشود کاری کرد. بر این اساس آمدهایم سایت «اندیشه ما» را در برابر اندیشههای دیگر راهاندازی کردهایم. تمام این مقدمه را به این جهت گفتم که بگویم جامعه ما یک جامعه فرهنگی و دینیست. باید این فرهنگ بومی و ملی را در جامعهمان حفظ و تقویت کنیم. توجه به واقعیت جامعه دینی و اکثریت آن مهم است. البته دیگرانی هم هستند که دیگرگونه میاندیشند؛ ما وجودشان را نفی نمیکنیم بلکه معتقدیم که حقوق آنها هم باید رعایت شود. نقطه ثقل سخن من این است که اگر در جامعه دین گریزی وجود دارد و به نام دین رفتارهای غلط انجام میگیرد نباید ارزشهای درست دینی را فراموش کنیم. باید سرمان را بلند نگه داریم و با افتخار از اسلامی سخن بگوییم که در عین حال که این رفتارهای زشت و خشن را محکوم میکند؛ همسو با اسلام سیاسی نیست و رحمة للعالمین است. دین اسلام، دین رأفت و مهربانی است و قرآنش (سورهی ممتحنه) درباره دگراندیشان میگوید باید با آنان به نیکی و عدالت رفتار کنید چون خدا عدالت را دوست دارد. ما نباید فرهنگ بومی و اسلامی خود را دست کم بگیریم. اگر نقدی به دینداری امروز یا سواستفادههایی که از دین میشود داریم باید از بخش ایجابی به قضیه نگاه کنیم. به نظر من امروز اولویت در حوزهی اسلام مسائل اخلاقی جامعه است. هنر به گفتوگو و رواج تلطیف روحی گفتوگو کمک بسیار میکند و در قالبهای مختلف به گفتوگو دامن میزند. در غرب این هنر، مقام و قرب جدی دارد. از طریق داستان، رمان، نمایشنامه، فیلم، حتی نقاشی و مجسمهسازی صحنههائی از گفتگو را تجربه میکنند، اما ما نقش هنر را دست کم گرفتهایم. خیلی هم در این مورد کم کار کردهایم. متاسفانه بعد از انقلاب در امر گفتوگو خیلی مشکل داشتهایم و به جای ترویج گفتوگو فضای دوقطبی تشدید شده است. قرآن در سورهی انفال آیهای دارد که میگوید به کسانی که غیر خدای شما را میپرستند دشنام ندهید؛ چون آنها نیز به شما دشنام میدهند. این آیه به معنی برحذر داشتن از همان دوقطبی شدن جامعه به دو قطب دینی و غیر دینیست. بعد از انقلاب ما دائما به این دوقطبی شدن و دشمنتراشی از شیعه و سنی، موافق و مخالف، انقلابی و غیر انقلابی دامن زدهایم. دائما به بهانههای مختلف افرادی را از قطار انقلاب پیاده کردهایم. جلسهای با همین موضوع گفتوگو در موسسه رحمان وجود داشت که من هم حضور داشتم. در آن جلسه آقای ملکیان بر این باور بود که گفتوگو اساسا در جامعه ما منتفیست. خانم شریعتی میگفتند که مشکل گفتوگو در کشور ما یکسری مشکلات جامعهشناسانه دارد که ابتدا آنها را باید حل کرد. من در آن جلسه نظرم بر این بود که ما برای گفتوگو اول نیاز به تنازل با دگراندیشان و به رسمیت شناختن مخالف داریم. در قم چنین تلاشهایی در این چند سال اخیر داشتهایم. از جمله دغدغههایی که داشتهام در زمینهی حقوق زنان بوده است. در این مورد چندین مقاله هم منتشر کردهام. مقالهی «قلمرو اجرای شریعت» را در سال ۸۱ یعنی ۲۱ سال پیش و در سال ۸۶ مقاله «نقد ادله الزام به حجاب» را در مجله فقه اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی منتشر کردم. بعدها این حرکت در تساوی دیه زن و مرد و یکساننگری در حقوق زن و مرد ادامه داشت. در این راستا مجموعهای تحت عنوان «چالشهای حقوق زنان» تنظیم کردم. در این مجموعه تعدادی از آرای مختلف از جمله مخالفین نظریات حقوق زنان حتی از بخش سنتی قم به نشستها دعوت شدند و نظرات مختلف در قالب گفتوگو و مجموعهی مقالات منتشر شد. باور دارم یکی از راههای شکل گرفتن گفتوگو همین شروع عملی از مسائل عینی جامعه و به ویژه مسائل چالش برانگیز فقهی است. یکی از مشکلات امروز یأس و ناامیدی است اما تجربه نشان داده که وقتی بحثی چالشی پیش میآید نظرات مختلف هم مطرح میشود. بحث من در سال ۸۶ در کتاب «آزادی در قرآن» درباره ارتداد و انکار جهاد ابتدائی موجب نگارش مقالات و کتابهایی شد و آثار بسیار خوبی هم برجای گذاشت. فکر میکنم از آن تعدادی که نقد نوشتهاند حداقل الان موضع دیگری دارند و تغییر موضع دادهاند. این نشان میدهد که این تلاشها بی اثر نبوده است. البته باید کار کرد در عین رعایت آداب گفتوگو یعنی اخلاق، ادب و رعایت حقوق طرفین. نتایج گفتوگو کوتاه مدت نیست، فرهنگ در درازمدت ساخته میشود. امروز مشکل ما سرخوردگی و یأس در جامعه به ویژه در بخش فرهیخته و طبقات متوسط است که در جامعهی فراگیر شده و به انفعال رسیده است. اما این انفعال ادامه پیدا نخواهد کرد.
ارسال نظر