| کد مطلب: ۱۰۶۶۷۱۹
لینک کوتاه کپی شد

مهدی مطهرنیا در گفت‌وگو با «آرمان ملی»: واشنگتن در حال قبض و بسط تئوری‌های خود در منطقه است

آرمان ملی : نگاه ایالات متحده آمریکا به خاورمیانه به یک باره به تقویت حضور خود در پایگاه‌ها و خلیج فارس تغییر یافته است.

مهدی مطهرنیا در گفت‌وگو با «آرمان ملی»: واشنگتن در حال قبض و بسط تئوری‌های خود در منطقه است

ایالات متحده‌ای که تمایل خود را برای برون رفت از خاورمیانه نشان داده بود از چندی قبل به این سو با توسل به مانور رسانه‌ای به منطقه بازگشته و حالا حتی بحث استقرار تفنگداران آمریکایی بر روی کشتی‌های تجاری در خلیج فارس مطرح است. از سوی دیگر آمریکایی‌ها در زمانی این تصمیم را علنی کردند که بنا بر اظهار مقامات ایران و عربستان دو طرف به بهبود روابط منطقه می‌اندیشند و البته پای چین به منطقه هم بیش از گذشته باز شده است. به همین خاطر به نظر می‌رسد تغییراتی در منطقه در حال شکل گیری است.

در همین راستا، «آرمان ملی» با مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و کارشناس روابط بین‌الملل به گفت‌وگو پرداخته که در ادامه می‌خوانید.

*بارها تحلیلگران حوزه بین‌الملل در طول دهه‌های گذشته اعلام کرده‌اند که آمریکا از منطقه خواهد رفت و بر روی محاصره چین متمرکز خواهد شد. چه شده که اکنون شاهد حضور مجدد نیروهای نظامی آمریکا خصوصا در خلیج فارس هستیم؟

از دهه هفتاد به این سو در پرتوی تحولات منطقه‌ای گفته شد که اولویت استراتژیک ایالات متحده آمریکا، ایران و پس از آن، شرق آسیا است. بر همین اساس در استراتژی ایالات متحده چیرگی بر منطقه عدن، دریای سرخ و خلیج فارس مطرح شده است. آمریکا به عنوان ابر قدرت باقیمانده از جنگ جهانی دوم به نوعی درصدد آن است که نقطه‌گذاری‌های خود در تنگه باب‌المندب، تنگه هرمز و خلیج عدن را به صورت علنی مشخص کند و بر همین اساس ما شاهد خلق فضایی جدید هستیم که با افزایش ورود نظامیان در منطقه، برگ دیگری از استراتژی پیش گفته آمریکا با آن در منطقه در حال رویت است.

*پس باید گفت که آمریکا هیچگاه از حضور نظامی خود در منطقه نکاسته بود؟

موقعیت ژئواستراتژیک منطقه برای ایالات متحده همچنان اهمیت دارد. باید دانست که ایالات متحده به هیچ وجه خاورمیانه را رها نکرده بود و در آینده نیز با وجود داشتن استراتژی‌های دیگر در نقاط دیگر جهان منطقه ما را رها نخواهد کرد. البته آمریکا نگاه خود را به منطقه دچار تحولاتی کرده است. به گونه‌ای که می‌توان مدعی شد اسرائیل هم برای واشنگتن دیگر یک شریک حیاتی به حساب نمی‌آید، بلکه حالا تلاویو صرفاً یک شریک کلیدی برای آمریکاست. از زمان ریاست‌جمهوری بوش پدر و پس از آن به روی کار آمدن بوش پسر و سپس اوباما و حالا هم بایدن این استراتژی به صورت علنی دنبال می‌شود و به باور من واشنگتن در حال قبض و بسط دادن این تئوری است.

*نگاه آمریکا به مساله انرژی و نفت در منطقه چیست؟ آیا حال که نفت برای آمریکا کالایی استراتژیک نیست، ایالات متحده به گلوگاه مهم نفت در خاورمیانه از منظر انرژی برای جهان نظر ندارد؟ 

ایالات متحده به دنبال کنترل گلوگاه‌های انرژی و به خصوص معابر تردد صادرات انرژی به چین است. بر همین اساس شاهدیم که سه هزار سرباز به ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین پیوستند و اعلام هم شده این تعداد نیرو در منطقه به صورت دائم باقی خواهند ماند. از این منظر نگاه آمریکا به مسیر انرژی جهان و انتقال انرژی به پکن یک نگاه کاملا کلیدی است.

*بازگشت یا فعال شدن آمریکا در منطقه فقط برای مقابله با چین است یا این موضع از سوی آمریکا بخشی از پازلی است که برای خود در منطقه چیده است؟

پنتاگون بعد از حضور ناوها و نیروهای آمریکایی در منطقه، مطرح کرده نظامیان ایالات متحده، کشتی‌های تجاری را اسکورت خواهند کرد. این نشان می‌دهد خاورمیانه برای ایالات متحده نه تنها کم‌ارزش نیست، بلکه به رغم تحلیل‌های اشتباه منطقه به اولویت سطح بالای واشنگتن تبدیل شده است.

معتقدم یکی دیگر از پلن‌های آمریکا برای حضور در منطقه، کنترل ایران است و آن را به صورت مشخص و هدفمند دنبال می‌کند و پشت این تحولات در آینده تئوری‌های جدید نظامی و امنیتی ایالات متحده در منطقه نمایان خواهد شد. در اینجا مساله چین برای آمریکا در منطقه بار دیگر نمایان می‌شود و اگر آمریکا نتواند منطقه خاورمیانه را تحت کنترل خود درآورد، بدون تردید ‌نمی‌تواند علیه چین و سیاست‌های منطقه‌ای پکن اقدام کند. به یاد داریم که همین چند وقت پیش برخی‌ها با صدای بلند فریاد می‌زدند که آمریکا از منطقه اخراج شده است، اما حالا می‌بینیم که واشنگتن مجدداً با صبر استراتژیک خود به گونه‌ای دیگر وارد منطقه شده که مفهوم‌های عینی و عملی آن به زودی آشکار می‌شود.

*حالا که می‌گویید آمریکا در برابر قدرت نفوذ چین در منطقه نقشه‌هایی دارد آیا ممکن است باتلاقی که اکنون روسیه در آن فرو رفته نیز بخشی از استراتژی ایالات متحده باشد؟ 

اساسا آمریکا درگیر جنگ اوکراین شده تا روسیه مانند گذشته به اروپا چسبندگی پیدا نکند و شاهدیم که روسیه و اروپا در پرتوی نبرد اوکراین چقدر هم از یکدیگر دور شده‌اند. این دوری مطابق خواست آمریکایی‌هاست.

*استراتژی ایالات متحده در این سال‌ها و خصوصا در پاسکاری قدرت در بین دو دولت جمهوری‌خواه و دموکرات نسبت به منطقه چه تغییری کرده است؟

آنچه در باب عملکرد بایدن و دولت او باید گفت این است که دولت بایدن در متن و بطن ایالات متحده آمریکا در قرن 21 میلادی در حال عمل کردن است. به این معنا که دولت بایدن در چارچوب پارادایم‌های حاکم بر حوزه امنیت ملی ایالات متحده آمریکا کار می‌کند. بایدن رئیس‌جمهور دولت فدرال آمریکاست و دولت فدرال آمریکا اگرچه در راس خود رئیس‌جمهور دارد، اما روسای جمهور در یک سیستم پیچیده و در عین حال ساختارمند سیاسی اقدام می‌کنند. به بیان دیگر رئیس‌جمهور نماینده قدرت دولت فدرال در آمریکاست نه شخص اول دولت فدرال که تصمیم‌گیری مبتنی بر تصمیم‌سازی‌های دولت را نادیده انگارد. به هر روی اگرچه چندین حزب در آمریکا وجود دارد اما اکثریت روسای جمهور آمریکا در پرتوی برنده شدن یکی از دو حزب اصلی بر سر کار می‌آیند و در همین حال که با رقابت با یکدیگر پیروز می‌شوند، می‌توانند در چارچوب پارادایم‌های تعیین شده و در همان دکترین و سیاست‌های کلان معین شده در دولت فدرال به عنوان یک اصل ماندگار در آمریکا به بیان سخن رفتار و کنش سیاسی بپردازند. آنها نمی‌توانند به واسطه پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و کسب قدرت برای ورود به کاخ سفید بدون در نظر داشتن پارادایم‌های حاکم، دکترین‌های ناشی از آن و سیاست‌های تبیین شده در چارچوب استقرار دولت فدرال از زمان جرج واشنگتن تاکنون اقدامی به عمل آورند. از این رو باید گفت آنچه روسای جمهور آمریکا می‌توانند در نهایت بر آن اثر داشته باشند، تعیین استراتژی‌ها و خط و مشی‌های اجرایی تحت عنوان تاکتیک‌ها و تکنیک‌هاست که با دولت حاکم بر حکومت فدرال در آمریکا شاهد ایجاد نوعی تحرک بر مبنای تغییر اربابان و بزرگان کاخ سفید هستیم.

*اما به نظر می‌رسد این تغییر حداقل در دولت ترامپ وجود داشت!

زمانی که ترامپ بر قدرت بود، در ایالات متحده آمریکا پارادایم آشوب، دکترین بازیگر دیوانه، سیاست کلان ابهام و پیچیدگی، استراتژی جوجیتسو، تاکتیک، تحریک جاخالی و ضربه و نهایتا تکنیک دیپلماسی رسانه‌ای حاکم بود و زمانی که بایدن سر کار آمد پارادایم قدرت هوشمندتر آمریکایی که در زمان اوباما کلید خورده بود فعال شد. دکترین بازیگر والد بالغ، سیاست کلان شفافیت و اقدام؛ یعنی شفافیت در دیپلماسی و اثرگذاری در کنش، استراتژی مذاکره و مقابله، تاکتیک نزدیکی با متحدان، همراهی با رقبا و گفت‌وگو با دشمنان و تکنیک مذاکره رسمی مورد توجه قرار گرفت. من همان زمان که بایدن در قدرت قرار گرفت در پستی این دو را با یکدیگر مقایسه کردم و بر مبنای آنچه در مقدمه گفتم آمریکایی‌ها برای تعیین استراتژی خود ریز پارادایمی را شکل می‌دهند که بتوانند استراتژی‌های خود را در چارچوب آنچه که در نظام حاکم بر ایالات متحده در آن مقطع زمانی نیاز می‌دانند را با توجه به اهداف تعیین شده و وضعیت حادث در آن به انجام برسانند. لذا باید گفت یک متن ثابت با اهداف معین وجود دارد که فرا پارادایم‌های ایالات متحده را به نمایش می‌گذارد و سپس در درون آن پارادایم روسای جمهور بر حسب نیاز و سیاست‌های حزبی و خط و مشی‌گذاری‌های دولتی زمینه‌ساز ایجاد فضایی می‌شوند که بتوانند در پرتوی آن قدرت آمریکا و همچنین استعداد و توانمندی حزبی خود را برای پیروزی و در دست نگه داشتن قدرت افزایش دهند.

*به نظر می‌رسد که در دولت کنونی آمریکا دیپلماسی مستقیم و گفت‌وگو با حتی دشمنانش در دستور کار است. ایران و آمریکا نیز از دیرباز با یکدیگر دشمنند و حالا برخی رسانه‌ها از ماه‌ها مذاکره نیابتی بین ایران و آمریکا در یکی از کشورهای عربی اطلاعاتی را منتشر کرده‌اند. آیا ممکن است غیر از مذاکره برای تبادل زندانیان و در دسترس قرار گرفتن پول‌های ایران مذاکرات هسته‌ای هم در جریان باشد؟ 

در سال 1399 اعلام کردم که سیاست کلان یا مگاپالسی آمریکا در دوران بایدن شفافیت و اقدام است. یعنی در دیپلماسی بسیار شفاف و در کنش، بسیار اثرگذار عمل می‌کند. همین معنا در پرونده هسته‌ای نیز هست، اما من از مذاکره مستقیم سخن نگفتم. منظور من این بود که تکنیک مذاکره رسمی را به کار می‌برند. مذاکره رسمی می‌تواند مستقیم و غیرمستقیم باشد. آمریکایی‌ها رسما اعلام کرده‌اند که با ایران در حال مذاکره در باب تبادل زندانیان هستند و هیچگونه مذاکره‌ای در باب برجام با هدف عقب نشینی از مواضع آمریکا در برابر ایران انجام نخواهند داد.

ایران در آخرین دوره مذاکرات هسته‌ای در دولت رئیسی با توپ پُر به وین رفت و پیشنهادهایی را روی میز گذاشت اما در چارچوب سیاست اثر‌گذاری در کنش، آمریکا هیچ گونه عقب‌نشینی انجام نداد و تهران به آن بسنده کرده که آژانس چند پرونده باقی مانده در این نهاد را با اراده سیاسی مختومه اعلام کند. تاکنون از منظر اراده سیاسی این فعل انجام نشده و این در حالی است که ایران از منظر قوه مقننه دارای مصوبه‌ای است که آن نیز فعلا به کنار رفته است. البته دولت و وزیر خارجه ایران مستمرا اعلام می‌کنند که به دنبال مذاکره برای بستن پرونده هسته‌ای هستند.

 آمریکا تکنیک مذاکره رسمی را به کار می‌برد، تاکتیک آن بالاتر از تکنیک نزدیکی با متحدان است و اکنون با متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی خود نزدیک شده و با رقبای خود همکاری می‌کند و نمونه بارز آن همراهی با چین است. کاخ سفید سپس گفت‌وگو با دشمنان را در نظر دارد. در تاکتیک زمانی که گفت‌وگو با دشمنان اعلام می‌شود، یعنی مذاکره رسمی حال اینکه این مذاکره که می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد، رسمی است. برای همین رسما اعلام می‌کند هدف آن مذاکرات، تبادل زندانیان است. این حرکت و شگردی است که متکی بر استراتژی مذاکره و مقابله است. این معنا در سیاست‌ها و در تیم بایدن برای انجام حرکت در دوران ریاست جمهوری از همان آغاز مشخص بود. آمدن بلنز در سازمان سی‌ای‌ای، آمدن بلینکن در وزارت خارجه، سالیوان مشاور امنیت ملی و غیر نشان دهنده آن بود که آمریکا استراتژی مذاکره و مقابله را برگزیده است. مذاکره می‌کند و در عین حال به دنبال تنگ‌تر کردن حلقه مذاکره تهران است. از زمانی که بایدن آمده این سیاست در حال اعمال است.

آنچه اهمیت دارد تیمی است که بایدن به عنوان یک رئیسش در آمریکا رای آورده و آن تیم اکنون در راس دولت فدرال آمریکا در حال اعمال قدرت است. اگرچه بایدن با کهولت سن و وضعیتی که دارد به صورت مسخره‌ای در ایالات متحده آمریکا تحت فشار تبلیغات مخالفان و حتی بخش مهمی از مردم آمریکا قرار گرفته ولی معاونش جدیدا آمادگی خود را برای قبول کردن وظایف بایدن اعلام کرده است. البته این به آن معنا نیست که دولت در آمریکا وابسته به یک شخص باشد و با وضعیت شخصی مانند بایدن آنچه در کشور می‌گذرد، فلج شود. برای همین، سیاست مذاکره و مقابله در ارتباط با تهران وجود خواهد داشت.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار