کمالالدین پیرموذن در گفتوگو با «آرمان ملی»:
دستاورد اقتصادی جبهه پایداری برای مردم چه بوده است؟ | به صحنه کشاندن مردم برای انتخابات کار دشواری شده است
«برخی ضعفها در مورد تعاملات خارجی، فوران تورم و نقدینگی و فقر و آثار آن در جامعه مشهود است. امروز مردم با این سوال مواجه هستند که چرا در همین جامعه فقیر، عدهای اندک، از بالاترین درآمدهای رانتی و بادآورده برخوردار میشوند و برخی مدیرانی که حقوق ماهانه بیش از یکصد میلیون تومانی دارند و در مقابل بخش عظیمی از مردم جامعه با چالش معیشتی و اقتصادی مواجه هستند. به نظر من به همین دلیل پایگاه اجتماعی اصولگرایان این جریان را در انتخابات آینده همراهی نخواهد کرد. جبهه پایداری که حمایت درصد پایینی از جمعیت کشور را در پشت خود دارد، باید فقط و فقط به سهم و نقششان در چرخۀ قدرت همان میزان قانع باشند، نه بیش و نه کم.»
به گزارش آرمان ملی آنلاین جملات ذکر شده اظهارات کمالالدین پیرموذن، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «آرمان ملی» است. درباره چشمانداز پیشرو برای انتخابات مجلس است. جایی که به نظر میرسد برخی اعضای جبهه پایداری روی مشارکت پایین برای پیروزی در انتخابات حساب باز کردهاند. در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
یکی از طیفهای سیاسی که از هم اکنون خود را برای انتخابات مجلس دوازدهم آماده کرده جبهه پایداری است که با توجه به یکدستی قدرت و ناتوانی طیفهای دیگر جریان اصولگرایی در سالهای اخیر سکان هدایت اصولگرایان را به دست گرفته است. به نظر شما استراتژی جبهه پایداری برای انتخابات مجلس آینده چه خواهد بود؟
واقعیت این است که حضور جبهه پایداری و همفکران حاکم آنان در قدرت دستاوردی جز افزایش کمرشکن تورم و کاهش فاحش ارزش پول ملی برای مردم نداشته است. بنده چند سوال از اعضای جبهه پایداری دارم. در شرایطی که مردم با مشکلات و چالشهای جدی اقتصادی مواجه هستند عمل مثبت آنها در زمینۀ اقتصاد تاکنون چه بوده است؟ مگر با این منش تجاری میتوانند زمینۀ اشتغال و تولید گسترده ملی را در جامعه فراهم آورند. قانونمندی اجتماعات و سنت الهی چنین است که اگر جریانهای اجتماعی در درون خود، دارای ساز و کارهای اصلاح تدریجی و مستمر باشند، و هر از گاهی در پی بروز و ظهور برخی کاستیها و فسادها، یا بحرانها در درون سیستم از پیش آماده اصلاح و تغییر باشند به این جریانها، امکان بقا و ادامه حیات و بالندگی میدهد. با این وجود اگر فاقد این ساز و کار باشند، خصلت فساد این است که خود به خود اوج میگیرد تا تمام جریان را متلاشی سازد.
در ادبیات توسعه اقتصادی و انسانی، شاخصی وجود دارد که با آن توسعه یافتگی یا عقب ماندگی جوامع را میسنجند. این شاخص، که امید به زندگی نام دارد، عبارت است از متوسط عمری که یک کودک، در یک محیط اجتماعی، میتواند داشته باشد. این یک شاخص عینی است. در واقع از طریق آزمونههای روانشناسی، امید به زندگی فرد را استخراج نمیکنند، بلکه آن را از روی دادههای واقعی جامعه و اوضاع اجتماعی و زیستی و رفاهی محاسبه مینمایند. این شاخص معرف آن است که محیط زیست اجتماعی و جغرافیایی، چند سال از طول عمر طبیعی یک انسان را که در شرایط متعارف باید بین 85 تا 100 سال و بالاتر از آن باشد، از او دریغ نموده است. در عین حال این شاخص میتواند تا حدودی اوضاع و شرایط مادی زیست شهروندان یک جامعه را منعکس نماید
اصولگرایان با چه سرمایه اجتماعی چشم به انتخابات آینده دوختهاند؟ آیا پایگاه اجتماعی این جریان اصولگرایان را در انتخابات آینده همراهی خواهد کرد؟
برخی ضعفها در مورد تعاملات خارجی، فوران تورم و نقدینگی و فقر و آثار آن در جامعه مشهود است. امروز مردم با این سوال مواجه هستند که چرا در همین جامعه فقیر، عدهای اندک، از بالاترین درآمدهای رانتی و بادآورده برخوردار میشوند و برخی مدیرانی که حقوق ماهانۀ بیش از یکصد میلیون تومانی دارند و در مقابل بخش عظیمی از مردم جامعه با چالش معیشتی و اقتصادی مواجه هستند. به نظر من به همین دلیل پایگاه اجتماعی اصولگرایان این جریان را در انتخابات آینده همراهی نخواهد کرد.
جبهه پایداری که درصد پایینی از حمایت جمعیت کشور را در پشت خود دارد، باید فقط و فقط به سهم و نقششان در چرخۀ قدرت به همان میزان قانع باشند، نه بیش و نه کم. نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد بیانگیزگی بخشی از جامعه نسبت به آینده است. برخی بیانگیزه، بیتحرک و تلاش و فاقد حالت خود انگیختگی هستند. انسان بر حسب ذات خود چنان است که اگر از تمام مواهب مادی و نیازهای غریزی برخوردار باشد، اما راه پیشرفت و بالندگی طبیعی را به روی خود بسته ببیند، یا نتواند سطحی از حقوق شهروندی و مقام و منزلت اجتماعی را با تلاش و برنامه ریزی شخصی، احراز نماید، قطعاً نمیتواند برای خود آیندهای تصویر کند و در نتیجه امید به زندگیاش را از دست میدهد.
چنین حالتی اگر در درون یک فرد یا جامعه پیدا شود، تأثیرات ناخوشایندی روی روحیات و افکار و اخلاقیات و کلا رفتار اجتماعی مردم میگذارد که روزمرگی، بیتفکر و تلاش زیستن، نگرانی و اضطراب داشتن و ناامید بودن از نتایج و پیامدهای آن است. به دنبال آن شاهد ترک علایق اجتماعی و تقلیل اعتماد به دولتها و سرمایۀ اجتماعی و بیگانگی با همنوعان و هموطنان و غرقه شدن در بازیها و سرگرمیهای غیر مفید یا مضر به حال خود و جامعه، دلخوش بودن به ارضای غرایز و سرانجام بحرانآفرینی و کینهجویی و انتقام گیری از جامعه و خسرانهای زیانباری عدیدۀ دیگر خواهیم بود. پس آینده نداری و فقدان امید به آینده، خروج نخبهها و سرمایههای نفیس جامعه و موجبات آسیبپذیری یک جامعه را فراهم سازد و این امری است که تجربه تاریخی و آموزههای قرآنی و توصیههای علوی نیز بر آن صحه مینهد.
در چنین شرایطی صحنه انتخابات آینده را چگونه ترسیم میکنید؟ آیا اصولگرایان همچنان مانند دو انتخابات اخیر روی پیروزی حساب میکنند؟
این موضوع بستگی به رویکرد نهادهای نظارتی برای حضور نخبگان و دلسوزان در فضای انتخابات دارد. اگر فضا برای حضور دلسوزان و نخبگان وجود نداشته باشد این احتمال وجود دارد که اصولگرایان همچنان از همان رویکرد گذشته استفاده کنند. با این وجود به صحنه کشاندن مردم برای انتخابات آینده کار دشواری شده است. در ادبیات توسعۀ اقتصادی و انسانی، شاخصی وجود دارد که با آن توسعه یافتگی یا عقب ماندگی جوامع را میسنجند. این شاخص، که امید به زندگی نام دارد، عبارت است از متوسط عمری که یک کودک، در یک محیط اجتماعی، میتواند داشته باشد. این یک شاخص عینی است.
در واقع از طریق آزمونههای روانشناسی، امید به زندگی فرد را استخراج نمیکنند، بلکه آن را از روی دادههای واقعی جامعه و اوضاع اجتماعی و زیستی و رفاهی محاسبه مینمایند. این شاخص معرف آن است که محیط زیست اجتماعی و جغرافیایی، چند سال از طول عمر طبیعی یک انسان را، که در شرایط متعارف باید بین 85 تا 100 سال و بالاتر از آن باشد، از او دریغ نموده است. در عین حال این شاخص میتواند تا حدودی اوضاع و شرایط مادی زیست شهروندان یک جامعه را منعکس نماید. در شرایط کنونی سوال مهم این است که این شاخص به ما میگوید مردم جامعه چقدر فعال و سرزندهاند؟ چقدر به کارهای مفید میپردازند؟ میزان تولید و خلاقیت آنها چقدر است؟ کارآمدی و بهره وری آنها چیست یا رفتار اجتماعی آنها بر چه اساسی است؟
حقوق شهروندی و عدالت در جامعه چقدر جایگاه دارد؟ اخلاق چه نقشی دارد؟ جامعه از چه سطحی از امنیت و آرامش برخوردار است و فضای اجتماعی آنها چه اندازه از تنش و اضطراب خالی است و روی هم رفته ثبات و انسجام نظام اجتماعیشان چگونه است؟در پاسخ به این سوالات باید عنوان کرد جامعه ایران در وضعیت خوبی قرار ندارد. در عالم واقع و حوزۀ عمل سیاسی و اجتماعی کشور، جناحهای درگیر و رقبای قدرت بهویژه با تندروهای برخی جریانها که در عمل تمام هم و غمشان صرف شناخت و مراقبت رقیبان یا مخالفان قرار گرفته است، از اینکه کل جامعه و انقلاب و کشور و نظام و حاکمیت در کدام مسیر پیش میرود، آگاهانه یا غیر آگاهانه غافلاند. زمانی هوشیار میشوند که کار از کار گذشته و ظرفیتها و فرصتها و توانمندیهای بسیاری را از دست رفته است.
قانونمندی اجتماعات و سنت الهی چنین است که اگر جریانهای اجتماعی در درون خود، دارای ساز و کارهای اصلاح تدریجی و مستمر باشند و هر از گاهی در پی بروز و ظهور برخی کاستیها و فسادها، یا بحرانها در درون سیستم از پیش آمادۀ اصلاح و تغییر باشند به این جریانها، امکان بقا و ادامۀ حیات و بالندگی میدهد. با این وجود اگر فاقد این ساز و کار باشند، خصلت فساد این است که خود به خود اوج میگیرد تا تمام جریان را متلاشی سازد
در چنین شرایطی چه چشماندازی برای آینده متصور هستید؟
به عنوان یک شخص انقلابی و میهندوست که در انقلاب همگی عهد بستیم که همواره پشتیبان و مدافع حقوق هموطنان و حامی منافع مُلک و ملت باشم به عموم مسئولان، متواضعانه عرض میکنم که در حول و حوش خود و در محتوای حوادث و اتفاقات و جریانات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که با بارگذاری منفی آنان، ایجاد محدودیتها و دخالت، دستورات و مصوبات آنان صورت میگیرد، نظر کنند. اگر دو عامل تعیین کننده و سرنوشتساز، یعنی نظارت و تصحیح مستمر، سالم سازی و عدالت اجتماعی و اعطای حقوق شهروندی عموم اقوام، بانوان و جوانان و... را در بطن این جریانات موجود و حاضر میبینند، میتوانند به آینده و اقتدار خود امید داشته باشند.
مردم و شهروندان نیز میتوانند از اطمینان و دلخوشی برخوردار باشند، اما مطمئن باشید که اگر چنین نیست سنن و قانون مندیهای جهان هستی که دو عامل فوق، از آن جملهاند، کار خود را خواهد کرد. برخی جناحهای سیاسی که به هر بهانهای، عوامل فوق را زیر پا مینهند، نمیدانند از این طریق آینده خود را در تاریکی فرو میبرند. پر واضح است که هرگونه تغییر و تحول و تصحیح در بینشها و روشها، هرگز نباید موجب تفرقه در وحدت ملی و تعمیق شکافهای طبقاتی وتضعیف سرمایههای اجتماعی و اعتماد سوزیها و ناامیدیها و خروج نخبگان و سرمایههای کشور و هم میهنان گردیده و گسترش امتیازات گروهی و نفی اشتراک اقشار مفید به استقلال و تمامیت و توسعه کشور و هویت ملی گردد. ورود این خصال زیانبار در هر جامعه یا تحریم و گاردگیری جریانات سیاسی با ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران، آن را آسیبپذیر خواهد ساخت.
ارسال نظر