آیتالله ایازی: مدیریت کشور ناکارآمد و وضعیت اقتصادی دچار فلاکت است | انتقاد علما موجب توقف اعدامها در حوادث اخیر شد
آیت الله ایازی: در قم مرجعی را نمی شناسم که درباره وضع موجود کشور راضی باشد و یا حرف و سخنی نداشته باشد. خصوصا در دو موضوع همه متفقالقول هستند، یکی اینکه مدیریت کشور ناکارآمد و معلول است و دوم اینکه وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور به شدت بحرانی و دچار فلاکت است
به گزارش آرمان ملی آنلاین، مراجع و اساسا روحانیون در بزنگاههای سیاسی همواره مورد توجه قرار گرفتهاند؛ چه آن زمان که دین وارد سیاست و حکومت شد و چه پیش از آن. در ۱۴۰۱ هم واکنشها و رفتارهای مختلفی نسبت به موضعگیریهای مراجع و یا روحانیون وجود داشت. ۱۴۰۱ بعضی از روحانیون در مورد نوع مواجهه با معترضین موضعگیری کردند، در خیابان عمامهی بعضی از روحانیون را از سرشان پرت کردند، بعضیها را تحسین کردند و بعضیها هم مورد سرزنش و یا حتی حمله قرار گرفتند. این اواخر هم چند مورد سوءقصد در چند شهر اتفاق افتاد.
همهی این اتفاقات نشاندهندهی این است که عملکرد مراجع و روحانیون در بزنگاههایی مثل ۱۴۰۱ برای مردم مورد توجه و نظارت است. برای باز کردن این مسئله انصاف نیوز با سید محمدعلی ایازی، مجتهد، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشگاه، مصاحبهای با انصاف نیوز داشته است که در ادامه میخوانید.
برداشت شما از موضعگیریهای مراجع و علما در سال ۱۴۰۱ نسبت به اعتراضات یا تحولات اقتصادی، سیاسی و دیپلماسی چیست؟
من یک بحث کلی عرض کنم؛ امروز در قم هیچکدام از مراجع را نمیشناسم که نسبت به وضع موجود کشور راضی باشند و یا حرفی و سخنی نداشته باشند. خصوصا در دو موضوع همه متفقالقول هستند، یکی اینکه مدیریت کشور ناکارآمد و معلول است و دوم اینکه وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور به شدت بحرانی و دچار فلاکت است. صحبتهای مراجع در سال ۱۴۰۱ -حتی آنهایی که وابسته به قدرت بودند هم- در این حوزهها در نقد گرانی و تورم بود و شکایت داشتند. بعضی از مراجع هم مثل آیتالله علوی بروجردی یا آیتالله بیات زنجانی رسما اعتراض به وضعیت اتفاقات اخیر کردند، به ویژه در خصوص شیوهی برخورد با معترضینی که به خیابان آمده بودند با این مضمون که اعتراض در قانون اساسی ما آمده است و اینکه این شیوهی برخورد با شخص معترض نیست. معترض حقش نیست که کشته شود، آسیب ببیند یا احکام سنگین زندان بگیرد.
اما پاسخ سوال شما، ببینید مراجع ما دو دسته هستند یک دسته از مراجع، مراجع سنتی هستند؛ اینها هم قبل از انقلاب خیلی سخنرانی و موضعی نداشتند و هم در این چهل سال جز در موارد استثنایی موضع سیاسی نگرفتهاند. سبکشان همین است؛ میگویند مردم باید خودشان حرفشان را بزنند؛ اعتراض کنند و حقشان را بگیرند. اینها حتی استدلالشان هم همین است که آن مراجعی که در بزنگاهها موضع گرفتهاند نتیجهی مثبتی نداده است.
اما گروه دوم از مراجع و علمای متشخص که در بطن اتفاقات هستند و به وضعیت مردم هم توجه دارند؛ اینها کسانی هستند که در این مدت هم انتقاد کردهاند و بیانیه و سخنرانی و موضعگیری آنان هم خیلی جدی و صریح بوده است.
نکتهی دیگری که باید بگویم این است که به نظر خود من، مراجع باید بیشتر از این فعال میبودند. مردم توقع داشتند و بارها و بارها به ما اعتراض میکردند که چرا مراجع هیچ حرفی نمیزنند؟! ما حرف میزدیم و انتقاد میکردیم؛ ولی میگفتند که خوب چرا مراجع حرفی نمیزنند؟! مصداق اکمل (کاملتر) امر به معروف و نهی از منکر میتواند همین نقد حکومت باشد که به حاکمیت گوشزد کند این شیوهی برخورد با مردم معترض درست نیست!
همانطور که دیدیم و شما هم تصدیق کردید گروهی امر به معروف و نهی از منکر را انجام دادهاند. گروهی که این کار را انجام ندادهاند چه استدلالی داشتهاند؟ یا آن گروهی که تصور میکنند اصلا نباید در امر سیاسی دخالت کنند چه توجیه دینی یا مذهبیای دارند؟ توضیحی در این مورد دارید؟
آنها استدلالشان این است که امر به معروف و نهی از منکر دایر مدار تاثیر است. از آنجا که بارها به صورت خصوصی یا عمومی گفتهایم و دیدهایم که اثری نداشته است، پس دیگر جایی برای حرف زدن و انتقاد کردن باقی نمیماند.
یعنی این استدلال یک مرجع تقلید را از وظیفه ساقط میکند؟
خیر من این استدلال را قبول ندارم. اولا به نظر من اینکه میگویند «تاثیر ندارد» اتفاقا تاثیر دارد. همین که مردم بدانند آنان مخالف این رفتارها به نام دین هستند اثر مهمی دارد. ولی به هر حال استدلالشان همین است که قبلا گفتهاند؛ تاثیر نداشته است و دیگر چرا بگوییم؟! اما گروه دیگر مراجع تقلید بر این باور بودند و هستند که اعتراضشان موثر واقع میشود. همانطورکه انتقاد علما و مراجع در مورد احکام اعدام نابهجایی که صادر میکردند اثر گذاشت.
یعنی به نظر شما این انتقادات اثر گذاشت؟ یعنی در روند این اعدامها اختلالی ایجاد شد؟
بله آن اعتراضات و نقد برخی از حقوقدانان اثر گذاشت و جلوی اعدامهای بعدی را با آن شدت و جدیت گرفت.
یعنی فکر میکنید اگر اعتراض این مراجع نبود این اعدامها در تعداد بیشتری اتفاق میافتاد؟
بله اینها یک لیست ۲۵ یا ۲۶ نفره اعلام کرده بودند که باید اعدام کنند. اما دیدید که بعد از آن دو نفر که اعدام کردند دیگر ادامه پیدا نکرد.
نظری در این مورد دارید که چه گروههایی بر موضعگیری مراجع تقلید اثر میگذارند و یا چه انتظاری از آنها دارند؟
به نظر مهمترین تاثیر را افکار عمومی دارد. افکار عمومی این فشار را میآورد که مراجع موضعگیری کنند.
به نظر عدهای از مردم، اساسا مراجع تقلید رابطهی تنگاتنگی با مردم ندارند که حالا قرار باشد تاثیری از افکار عمومی بپذیرند.
این گونه نیست و مردم زیادی هستند که با مردم و بیوت مراجع ارتباط دارند. حالا اگر هم نداشته باشند تعداد عالمان نواندیش در حوزهها که با مردم ارتباط دارند، کم نیستند؛ که اتفاقا انتقاد کردند و معترضند.
استدلال اصلی که در مورد رفتارهای بد بعضی از مردم با روحانیت، مثل «عمامهپرانی»هایی که در بحبوحهی اعتراضات اتفاق میافتاد و یا قتل این چند روحانی که در ماههای گذشته اتفاق افتاده است، این است که معترضین، روحانیت را به مدیریت کشور و گرانی و اینها ربط میدهند؛ ولی سوال من این است که آیا میتوان این رفتارها را به انتظارشان از روحانیت برای موضعگیری هم مربوط بدانیم؟ یا اینکه یک امر عجیبی که وجود دارد این است که حضور روحانیت را مجامع غیر رسمی کمتر دیدهایم. آیا اینها را هم میتوان دلیل این برخوردهای بد بعضی از مردم دانست؟
اولا همه روحانیون در اتصال به قدرت نیستند. در طبقات و اقشار دیگر جامعه نیز افرادی هستند که ساکت هستند، مگر قرار است هرکسی ساکت باشد، باید با او برخورد بشود. ببینید جدا از انتظاراتی که مردم از مراجع و روحانیت دارند و در پاسخ سوالات قبلی توضیح دادم یک نکتهی دیگری هم وجود دارد و آن هم نقش شبکههای اجتماعی است. این شبکهها گاهی نوعی از موضعگیریها را سازماندهی میکنند. به عنوان نمونه شما آقای اسماعیلیون را در نظر بگیرید. ایشان فقط از آن شورا بیرون آمد و شما دیدید که در شبکههای اجتماعی چه برخوردهائی با ایشان شد و چطور به ایشان حمله شد که چرا از آن شورای سلطنتطلب بیرون آمدهای! آقای اسماعیلیون که دیگر روحانی نبود!
یا مثال دیگر آقای زیدآبادی، از نویسندگان و منتقدان، ایشان کوچکترین انتقادی که کردند دیدید که چطور به ایشان حمله شد. ایشان که دیگر روحانی نیست! در جامعهی آزاد که بیان نظر را با فحاشی و تندروی پاسخ نمیدهند. اگر قرار باشد محلی برای بیان نظر در جامعه وجود نداشته باشد دیگر دنبال کدام آزادی هستید؟!
فحاشی، موضعگیریهای تند، تندروی و دعوت به خشونت و امثال آن دیگر قابل قبول نیست و نمیتوان برای جامعه این روشها را قابل قبول دانست. سخن من این است که ما در تحلیل مسائلی مثل عمامهپراکنی و دعوت به خشونت نباید از نقش این شبکههای اجتماعی که هدایت شده هم هستند، غافل بمانیم.
ما این مورد را نه فقط در مورد روحانیت که در مورد اسلام هم میبینیم. یک جریانی هست که حساب شده و با برنامهریزی در تخریب مستقیم و غیر مستقیم عقاید دینی عمل میکند. گاهی روش آنان برای تخریب دین به صورت سلبی است، مثلا اینها جستوجو میکنند و روحانیونی که حرفهای شاز و شگفتانگیز دارند را بولد میکنند و سر و صدا راه میاندازند. اینها را شما نمیتوانید بگویید اتفاق طبیعی است که رخ میدهند.
من حرفهایم را خلاصه میکنم؛ این مسئله که روحانیت باید نقش تاریخی خود را در قبال مردم به درستی ایفا کند و در این زمینه کوتاهی هم کرده تردیدی نیست، اما تمام مسئله این نیست. یک بخشی هم نقش شبکههای اجتماعی معاند است که حساب شده به سراغ عقاید خاص میرود و اگر زورش به حکومت نمیرسد به نقد اسلام میپردازد و لذا برنامهریزی دوطرفه دارند.
جالب این است که از افراد حکومت این کار که من آن را نفوذیهای دشمن میدانم، مسائلی را برای تخریب دین و روحانیت مطرح میکنند. نفوذی لازم نیست فقط اطلاعات کشور را در اختیار دشمن بگذارد. نفوذی لازم نیست که افراد دانشمند را ترور کند. نفوذی برای تخریب دین از این روش استفاده میکند به این ترتیب که «از دین بد دفاع کن تا دین را خراب کنی». گاهی به زعم خودشان حتی در قالب طرفداری از نظام سخنانی میگویند که مضحکه عام و خاص میشود. اشخاصی از همین گروههای نفوذی هستند که بعدا مشخص میشود جاسوس اسرائیل بودهاند. اتفاقا این گروهها قدرت و ثروت هم دارند. هر دو سوی این قضیه را نباید در تخریب دین و روحانیت نادیده گرفت.
فقط از طریق نقد و اعتراض درست و گفتوگو، مطالبهگری حق مردم ممکن است و زمینه تحول در جامعه ممکن است و گرنه فحاشی چارهساز نیست و از هر سمتی باشد غیرقابل قبول است. محور اصلی این مطالبات هم مردم داخل کشور هستند ولی در عین حال حق ایرانیان خارج از کشور را منکر نمیشویم.
عمامهپرانی در هر صورت کار بدی است، چرا که عدهی اندکی از روحانیون در ساختار قدرت هستند و عدهی بسیاری از اینها معترض بودند. این را نباید به حساب همهی روحانیون گذاشت.
ارسال نظر