ظریف در اندیشه تئوریک کردن جهان پساقطبی
جهان فکری تازه آقای دیپلمات | وزیر امور خارجه سابق در پی مفهومسازی در عرصه بینالملل
حدود دو سال است که محمدجواد ظریف جز دانشگاه در هیچ عرصه دیگری حضور ندارد. او که نقشی محوری در یک توافقنامه چند جانبه داشت و در دوران حضورش بر وزارت خارجه، افول آن توافق را هم مشاهده کرد، اکنون دست به قلم شده و در ارتباط با نظم «جهان جدید»، عبور از نظامهای ائتلافی دائمی و قدرت گرفتن ائتلافهای موضوع محور موقت، فقدان دستاورد جنگ طلبان در جنگهای اخیر و به پایان رسیدن دورانگذار در نظام بینالملل مواردی را ذکر کرده است.
به گزارش آرمان ملی آنلاین به نظر او تلاش دارد در این عرصه یعنی مشق روابط بینالملل، تئوریهایی را بر اساس تجربه زیسته خود به رشته تحریر درآورد. ظریف اخیرا اعلام کرده است که تنها در دانشگاه در حال آموزش در حوزه تخصصی خود است. از این منظر به نظر میرسد در آینده شاهد اقداماتی از این دست از او باشیم. اقداماتی که چون علمی است البته کمتر موجبات تخریبش را فراهم میآورد.
ظریف در این ارتباط نوشت: پس از ۴۰ سال کنشگری دیپلماتیک – در کنار آموزش و نگارش در زمینه روابط بینالملل - و تأمل و آموزش تمام وقت به دور از کانون توجه سیاست جهانی در دو سال گذشته، به چند نتیجه ابتدایی در مورد نظم جهانی کنونی رسیدهام. اینک، نکاتی برای تفکر و تأمل بیشتر تقدیم میکنم: 1- دورانگذار در روابط بینالملل به پایان رسیده است؛ 2- نظم جهانیِ در حال ظهور «پسا قطبی» است؛ نه تک قطبی، نه دوقطبی، نه چند قطبی یا هر ترکیبی از آنها؛ 3- تلاش سه دههای برای ایجاد یک نظم هژمونیک تکقطبی از طریق «جنگهای بیپایان»، «امنیتیسازی» و «اجبار اقتصادی» موفق نبوده است؛ 4- «پایان تاریخ»، «برخورد تمدنها»، «برسازی دشمن» و برسازههای نظری و سیاسی مشابه نتوانستهاند بانیانشان را به مقصد مطلوب برسانند؛ 5- «جنگ» کاربرد خود را به عنوان یکی از ابزارهای سیاست خارجی بهکلی از دست داده است. تقریباً همه آغازگران جنگها در قرنهای ۲۰ و ۲۱ در جنگهایی که آغاز کردهاند شکست خوردهاند و گاهی حتی نابود شدهاند، یا در بهترین حالت نتوانستهاند به اهداف اعلامشده خود دست یابند؛ 6- در روابط بینالملل «بازیهای با حاصل جمع صفر» میسر نیست. کنشگریها یا «حاصل جمع مثبت» یا «حاصل جمع منفی» ببار خواهد آورد؛ 7- عصر اتحادهای دائمی رو به پایان است؛ 8- ائتلافهای موقت موضوعمحور به طور فزایندهای در فضای بینالمللی در حال سربرافراشتن هستند؛ 9- بسیاری از کنشگران دولتی و غیرحکومتی به طور همزمان در زمینههای مختلف «همکاری»، «رقابت» و «شبکهسازی» میکنند؛ 10- شبکهها - با اجزای دولتی و غیرحکومتی – شکل غالب رژیمهای موضوعمحور فراملی خواهند بود؛ 11- ساختارهای جهانی سیال شدهاند و دیگر نتایج را تعیین و تحمیل نمیکنند؛ 12- بهرغم همه پیشرفتهای بزرگ در زمینه فناوری و هوش مصنوعی، کنشگری انسانی عامل تعیینکننده است.
مفهوم ساز باید خود تببین کننده باشد
«آرمان ملی» در این ارتباط با حسن بهشتیپور، کارشناس روابط بینالملل به گفتوگو پرداخته است. بهشتیپور طی یادداشتی شفاهی در مورد اظهارات اخیر جواد ظریف گفت: اشخاصی که در حوزه روابط بینالملل دارای نظریه و کرسی هستند، همواره میکوشند آنچه به آن رسیدهاند را در دسترس کارشناسان دیگر قرار دهند. آقای ظریف به عنوان فردی اندیشمند که درک دقیقی از حقوق و روابط بینالملل دارند از این توان برخوردارند که در عرصه روابط بینالملل اقدام به مفهوم سازی کنند. این مفهوم سازیها از سوی آقای ظریف نیاز به تبیین دارد و چه بهتر که مفهوم ساز در ارتباط با مفاهیمی که ارائه میکند؛ خود تبیین کنند که «پسا قطبی» به چه معناست. بهشتیپور در ادامه افزود: به عنوان فردی که در حوزه روابط بینالملل به پژوهش میپردازد از این مفهوم این تفسیر را دارم که بعد از فروپاشی شوروی نظام دو قطبی در جهان از بین رفت و شرایط جهان به سوی نظام تک قطبی حرکت کرد. این موضوع بعد از سال 2001 که حادثه یازده سپتامبر اتفاق افتاد؛ با چالشهایی مواجه شد و نظریه پردازان مختلفی از جمله ریچارد هاوس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا اعلام کردند که جهان در دوران بیقطبی به سر میبرد. در این معنا که دیگر دنیا قطب قدرتمند نخواهد داشت بلکه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای هستند که با اتحادیههایی که تشکیل میدهند بلوکبندیهای قدرت در جهان را به سمت منطقهگرایی شکل میدهند.
نظریه شرق در روابط بینالملل
بهشتیپور تاکید کرد در برابر نظام تک قطبی و برخی تئوریهای دیگر بعد از فروپاشی شوروی روسها و چینیها و برخی کشورهای دیگر موضوع چند جانبه گرایی را تبیین کردند چرا که یک جانبه گرایی آمریکا را ثلمهای به صلح و امنیت جهانی میدانستند. آمریکا با لشکرکشی به عراق در سال 2003 عملا نهاد قدرتمند سازمان ملل را دور زد. از این به بعد مفهوم چند جانبه گرایی در برابر یک جانبه گرایی آمریکا مطرح شد چرا که نظریه پردازان معتقد بودند تک جانبه گرایی جهان را به سمت آنارشی و آشوب حرکت میدهد.
افول قدرت آمریکا و اثرگذاری بر مفهوم قدرت
این کارشناس روابط بینالملل با اشاره با افول قدرت آمریکا به عنوان مبدا نظام تک قطبی توضیح داد: آمریکا چون نتوانست به خواستههای مدنظر خود از جمله در آمریکای لاتین و ونزوئلا برسد و موفق نشد مادورو را در ونزوئلا سرنگون کند. همچنین آمریکا نتوانست آنچه را برای حیاط خلوت خود طراحی کرده را محقق کند. در ارتباط با ایران هم آمریکا تمایل داشت ایران را یا دچار تغییر حکومت و یا تغییر رفتار کند که عملا کاری را در این زمینه پیش نبرد؛ از دیدگاه جهانیان قدرت خود را از دست داده است.
دوران پسا قطبی
بهشتیپور با اشاره به اینکه بعد از فروپاشی شوروی آمریکا به دنبال نظریه تک قطبی بود و این نظریه با شکست روبهرو شد گفت: وقتی سطح قدرت آمریکا را در نظر میگیریم، به این نتیجه میرسیم که نه آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری آنقدر توان ندارد که کل دنیا را اداره کند. آمریکا هم از نظر اقتصادی هم از نظر سیاسی هنوز قدرت اول جهان است با این وجود همگان معتقدند که آمریکا نتوانسته است نظام تک قطبی را پیادهسازی کند و برخی نیز معتقدند در 2030 و یا حتی 2040 چین میتواند در برخی زمینهها جایگاه اول قدرت آمریکا را به خود اختصاص دهد.
حمله روسیه به اوکراین
حسن بهشتیپور در ارتباط با حمله روسها با اوکراین و اثرگذاری آن بر نظم جهانی گفت: با این حمله بسیاری از اندیشمندان اعلام کردند که دنیا وارد نظم جدید شده و دیگر خبری از نظمی که آمریکا در 1990 در آستانه فروپاشی شوروی مطرح کرد و به دنبال اجرای نظم نوین جهانی بود، محقق نشد و در برابر نظم جدیدی در حال شکل گیری است که کشورهایی مانند چین، هند، ایران و روسیه در آن نظم جدید نقشآفرین هستند. البته باید دید این تئوری در عمل هم کارایی دارد یا خیر. جنگها دیگر نمیتوانند تثبیت کننده قدرت در جهان باشد چرا که بعد از جنگ جهانی دوم قدرتهای برتر جهانی نظام دو قطبی را شکل دادند. از این رو جنگ اوکراین را در سطحی نمیبینند که نظم جدیدی بخواهد از آن برای اداره جهان خروجی حاصل شود. از همین جهت است که در برابر نظریه پساقطبی آقای ظریف دیگرانی هم در ایران و خارج از کشور وجود دارندکه معتقدند دنیا در حال تولد نظم جدیدی است و اختلاف آنها بر سر مختصات این نظم است و معتقدند که هر نظمی ناظمی میخواهد و این سوال را مطرح میکنند که آیا یک کشور و یک قدرت میتواند ناظم این نظم باشد؟ همه پاسخ منفی به این سوال میدهند. بنابراین یک نظم چند جانبه شکل خواهد گرفت؛ نظمی که شاید یک طرفش چین، ایران و روسیه باشند. طرف دیگر آن اتحادیه اروپا وآمریکا و طرف دیگر کانادا و کشورهای پیرامونی. تمام این نظریه پردازان در حال تئوری پردازی در مورد نظم آینده جهان هستند و نمیتوان تحلیل دقیقی از شکل تقسیمات قدرت در آینده جهان داشت.
ارسال نظر