ایران؛ چالش چهارم آمریکا
ایران، چالش چهارم آمریکاست و نوع تفسیر از این موضوع خودش میتواند سودآور یا ضررآور بودن آن را نشان دهد. اگر معنایش خارج شدن برجام از دستور کار باشد یک معنا دارد و اگر معنایش تردید آمریکا در سیاست فشار حداکثری بر ایران باشد، خودش معنای دیگری دارد.
به گزارش آرمان ملی آنلاین حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده ادوار مجلس نوشت: جلسات شورای حکام و دیپلماسی بین ایران و آمریکا به گونهای پیش رفت که قابل پیشبینی بود. همه اتفاقات نشان داد که آمریکا سه چالش اصلی دارد که مقدم بر چالشش با ایران است. چالش اول، بحران داغ اوکراین است که برای آمریکاییها یک جنگ حیثیتی به حساب میآید؛ جنگی که در مرز ناتو دارد شکل میگیرد و میشود گفت برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم تمام توان لجستیکی ناتو و دیگر متحدان خودش را پشت اوکراین جمع کرده برای اینکه مانع شکست یک متحدش شود.
ناتو یک سنگر و یک خاکریز دارد. سنگر ناتو شامل اعضای ناتو هست یعنی کشورهایی که عضو ناتو به حساب میآیند و هرگونه حمله به این سنگر به معنای حمله به کل موجودیت ناتو هست و دیگر اعضا از جمله آمریکا موظف هستند که وارد جنگ شوند. اما ناتو یک خاکریز هم دارد که استحکامات جلوتر از سنگر هست و تعهدات راهبردیاش به اندازه تعهدات موجود در سنگر ناتو نیست، شامل کشورهایی است که عضو طرح مشارکت برای صلح ناتو هستند. یعنی عضو ناتو نیستند ولی عضو طرح مشارکت برای صلح ناتو هستند.
طرحی که در سال 1994 میلادی شکل گرفت و طبق آن، آن دسته از کشورهایی که حاضر هستند در قالب مقتضیات و ماموریتهای ناتو با آمریکا و ناتو همکاری کنند از یکسری حمایتهای آمریکا و متحدانش برخوردار میشوند. حمایت از اوکراین به عنوان یک عضوی در طرح مشارکت برای صلح ناتو دارد صورت میگیرد و همین دعوایی است که الان بین زلنسکی و مقامات ناتو وجود دارد. زلنسکی معتقد است که چرا اوکراین را به عنوان عضو ناتو نمیپذیرند چون میخواهد اوکراین را در داخل سنگر تحت حفاظت ناتو و آمریکا قرار دهد نه اینکه به عنوان خاکریزی که مورد تهاجم قرار میگیرد و حتی اجازه تهاجم هم ندارد و فقط اجازه دفاع دارد. پس چالش اول آمریکا اوکراین است و چالش دوم، خود روسیه است به عنوان کشوری که آمریکاییها سعی میکنند هم با جنگ و هم با تحریم مهارش کنند.
چالش سوم آمریکا، چین است که به عنوان چالش بلندمدت آنها، رقیب هژمونی به حساب میآید. تحولات اخیر نشان داد که ایران به عنوان چالش چهارم آمریکا به حساب میآید و به همین دلیل چون بخش عمده انرژی آمریکاییها و بهویژه اروپاییها مصروف به چالشهای سه گانه قبلی است لذا کاری که در قبال ایران دارند انجام میدهند عبارت است از جلوگیری از تصاعد بحران یعنی جلوگیری از اینکه بحران از این فراتر برود و به عبارتی تلاششان این است که ایران به عنوان زخم جدیدی سر باز نکند و این معنایش هم میتواند خارج شدن برجام از دستور کار باشد، هم میتواند معنایش محدودسازی تنشها با ایران باشد. معنای مصداقی این اتفاق این است که الان عملا آمریکاییها دنبال سازوکاری هستند که ضمن حفظ شاکله تحریم و ساختار محدودکننده تحریم علیه ایران، مانع از این شوند که ایران از آنچه هست پیشتر بیاید. به همین دلیل مهمترین بخش از گزارش آقای گروسی که مورد توجه قرار گرفت، بخشی بود که اعلام کرد ایرانیها در طول سه ماه گذشته یک چهارم به ذخایر سوخت هستهای خود اضافه کردهاند و بهویژه شتابی که در تولید سوخت 60 درصد شکل گرفته و این شتاب خطرناک است.
لذا آمریکاییها سعیشان بر این است که تا آنجا که به موضوع هستهای مربوط هست با حفظ ساختارهای تحریم مانع از این شوند که ایران بیش از این برنامهاش را پیش ببرد. منتها در طرف مقابل ایران مهمترین ابزارش همین پیشرفت در برنامههای هستهای است. ایران بدون یک مابه ازای جدی حاضر به فریز یا ایجاد ایستایی در برنامه هستهای خودش نیست. به همین دلیل آنچه به عنوان توافق موقت مطرح است اینجا دچار چالش میشود. چون آمریکاییها برای توافق موقت نوعی فریز برنامههای هستهای ایران و فریز تحریمها در سطح کنونی را دنبال میکنند و آن چیزی را که ادعا میکنند این است که دولت بایدن حاضر نیست زمان تحریمهای موسوم به تحریمهای فراتر از الگوی ریچارد نفیو یا تحریمهای ترامپی بازگردند در عوض ایران بیش از این برنامههای خودش را توسعه ندهد. ولی چون سوخت 60 درصد ایران از پشتوانه غنی دو نوع سوخت برخوردار است. هم سوخت زیر 5 درصد و هم سوخت 20 درصد و برنامه هستهای ایران چرخهای است که باید بگردد به همین دلیل ایرانیها حاضر نیستند که چنین توافقی را بپذیرند. یک سمت دیگر ماجرا این است که رژیم صهیونیستی هم این موضوع را به معنای شکست سیاست مقابله با ایران هستهای میداند و معتقد است که ایران حتی اگر سیاست فریز را هم بپذیرد حداکثر چند هفته تا با بمب هستهای فاصله دارد، لذا صهیونیستها ادعا میکنند که این موضوع به شدت نگران کننده است و این چالشی است که بین آمریکا و صهیونیستها شکل گرفته که آمریکاییها حاضر نشدند خودشان را درگیر این چالشها کنند. در این شرایط اتفاقی که میافتد آن است که به هیچ وجه امکان احیای برجام دیگر وجود ندارد.
یعنی به عبارتی برجام منقضی شده است فلذا آنچه به برجام ربط دارد فقط در حوزهای است که توضیح دادم و این حوزه هم مگر در شرایطی ایرانیها بپذیرند که بخش عمده و تاثیرگذاری از تحریمها برداشته شود وگرنه تا جلسات شورای حکام آینده چالشهای قابل پیش بینی خواهیم داشت. قسمت دیگری که وجود دارد به نوع رابطه ایران و آژانس برمیگردد و کسانی مثل آقای ظریف اعلام کردند همین که ایران اجازه بازرسی به آژانس داده، یعنی کار بدون مابهازاست ولی در طرف مقابل توجیه دولت این است که سعی میکند با یک نهاد رسمی بینالمللی به عنوان نهادی که نشان دهد ایران به دنبال تنش نیست، ارتباط برقرار کند که در جای خودش قابل بررسی است و تفسیری جدا میطلبد. منتها الان چه اتفاقی بین ایران و آمریکا به صورت فعال دارد شکل میگیرد؟ متن فعالی که وجود دارد مذاکرات مربوط به آزادی زندانیان آمریکایی است. یعنی تقریبا بخش اعظم مذاکراتی که ایرانیها با آمریکاییها داشتند چه باواسطه چه بیواسطه، چه مخفی چه آشکار، چه در عمان چه در واشنگنتن، مربوط به آزادی یکسری آمریکاییها دوتابعیتی در تهران در ازای دسترسی تهران به منابع مسدودشده است که به اشتباه خیلیها این موضوع را تحت عنوان مذاکرات هستهای مطرح کردند در صورتی که معتقدم برجام بماهو برجام دیگر در دستور کار نیست و میشود گفت فقط بحث آزادی زندانیان در مقابل دسترسی ایران به منابع خودش فعلا در جریان است.
ارسال نظر