مردم امیدی به حل مشكلاتشان از طریق انتخابات ندارند/ ریشههای نارضایتی مردم به هیچ وجه از بین نرفته است
سالی که در آن قرار داریم سال انتخابات مجلس شورای اسلامی است. حضور مردم در این انتخابات یکی از چالشهایی است که هر از چند گاهی فعالان سیاسی در مورد آن سخن میگویند. بسیاری از فعالان سیاسی معتقدند نارضایتی مردم از فضای عمومی به ویژه مسائل اقتصادی باعث شده تا انتخابات در کشور اهمیت خود را از دست بدهد و مردم چندان رغبتی به حضور در آن نداشته باشند. محسن میردامادی از چهرههای شاخص اصلاحطلبان در گفتوگو با روزنامه اعتماد درباره این فضا صحبت کرده است.
آرمان ملی آنلاین بحث «حضور» یا «عدم حضور» در انتخابات، «تحریم» یا «تأیید» مشاركت و سایر دوگانههایی از این دست، سالهاست كه در فضای عمومی كشور طرفداران و مخالفانی دارد. گروهی معتقدند با توجه به ردصلاحیتهای گسترده و اینكه فرد یا جریان منتخب در انتخابات قادر نیست به وعدههایش جامه عمل بپوشاند، بنابراین مشاركت مردم در انتخابات دستاورد دندانگیری به همراه نخواهد داشت. این دسته از فعالان سیاسی دوران اصلاحات را به عنوان نماد برجسته یك چنین دورانی دانسته و مبتنی بر رخدادهای آن دوران اساس تأثیرگذاری انتخابات را زیر سؤال میبرند. در برابر این دسته از مخالفان حضور در انتخابات اما گروه دیگری هم هستند كه معتقدند بخشی از مهمترین دستاوردهای مدنی ایرانیان در زمان شكلگیری همین حاكمیتهای دوگانه در زمان پیروزی دولتهای اصلاحطلب و میانهرو شكل گرفته است. دستاوردهایی چون شكلگیری بهار مطبوعات، توسعه تشكلهای مدنی، بهبود مناسبات ارتباطی با جهان، تك نرخ شدن ارز، طرح ایده گفتوگوی تمدنها و... (در دولت اصلاحات) بخشی از دستاوردهایی است كه برآمده از رأی مردم و مشاركت بالای آنها در انتخابات است. در روزهایی كه به دلیل رخدادهای اعتراضی پاییز 1401 موضوع مشاركت بالای مردم در انتخابات 1402 و 1404 به یك خواسته جدی حاكمیت بدل شده، سراغ محسن میردامادی فعال سیاسی اصلاحطلب رفتیم تا درباره دورنمای پیش روی انتخابات 1402 گفتوگو كنیم. میردامادی با اشاره به اینكه انتخابات مشاركتی ملزوماتی دارد كه در حال حاضر نشانهای از تحقق این ملزومات مشاهده نمیشود در خصوص مشاركت یا عدم مشاركت اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو میگوید: «اگر زمانی مجلس فاقد اختیارات ذاتی خود شد به جای یك نهاد كنترلكننده و بازدارنده فساد عملا تبدیل میشود به مركز توزیع رانت و كارهایی از این قبیل. دل بستن به چنین مجلسی عدول از اصول یك جریان اصیل سیاسی است، صرفنظر از اینكه رقیب چه میكند.»
موضوع انتخابات سال 1402 به یك بحث جدی در فضای عمومی كشور بدل شده است. انتخابات سالم، با مشاركت بالا و نهایتا رقابتی بودن انتخابات بارها از سوی مقامات ارشد كشور مورد تأكید قرار گرفته است. بدون تردید انتخاباتی كه هم سالم باشد و هم رقابتی و با مشاركت بالا به بسترهایی نیاز دارد. از نظر شما مهمترین بسترها برای برگزاری یك چنین انتخاباتی چیست؟
انتخابات با مشاركت بالا و رقابتی، پیشنیازها و لوازمی دارد كه بدون تحقق آنها، انتخابات پرشور نخواهد شد. با توصیه و دعوت و من تكلیف و امثال آن، شور انتخاباتی ایجاد نمیشود. مهمترین پیشنیازها، باور مردم به تأثیرگذاری انتخابات در سرنوشت كشور و زندگی آنهاست. در حال حاضر چنین باوری در مردم وجود ندارد و طبعا با سخنرانی هم این باور به وجود نمیآید. این عدم باور در طول سالها و دههها در مردم ایجاد شده است. مردم در گذشته بارها به امید تغییر وضعیت و بهبود شرایط زندگیشان در انتخابات شركت كردند، اما انتظاراتشان برآورده نشد. لذا امروز به این نقطه رسیدهاند كه دیگر امیدی به حل مشكلاتشان از طریق صندوق رأی ندارند.
اما چرا یك چنین باوری در مردم ایجاد شده است؟
در گذشته مهمترین مشكل انتخابات، نظارت استصوابی یا اگر درستتر بخواهم بگویم دخالت استصوابی بود؛ اما مشكلی كه امروز باعث رویگردانی مردم از صندوقهای رأی شده، مشكل بیخاصیت شدن ساختارهای برآمده از انتخابات است. امروز شما درباره انتخابات مجلس 1402 از من سؤال میكنید، اما باید بگویم، مشكل انتخابات، فراتر از انتخابات مجلس است. اگر نظرسنجی مستقلی صورت بگیرد و از مردم سؤال شود، چقدر باور دارند كه از طریق انتخابات بتوانند وضعیت زندگی خود را تغییر دهند، تعداد اندكی به اثرگذاری انتخابات باور دارند.
اما نگفتید چرا یك چنین وضعیتی ایجاد شده و افكار عمومی باور خود را به اثرگذاری مجلس از دست داده است. مگر غیر از این است كه بر اساس دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی مجلس میبایست در رأس امور قرار بگیرد؟
این شرایط ناشی از آن است كه به گونههای مختلف، اختیارات مجلس سلب شده و در تصمیمگیریهای مهم، عملا مجلس، دیگر نقشی ندارد. بخشی از این اختیارات توسط شورای نگهبان سلب شده، بخشی از آن توسط مجمع تشخیص، بخشی را شورای انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی امنیت ملی و نهایتا هم اجلاس سران قوا این ظرفیتها را سلب كرده است. این در حالی است كه بر اساس قانون، وظیفه قانونگذاری انحصارا بر عهده مجلس است. اخیرا هم در جریان پلمب مراكز صنفی كه در آنها حجاب مورد نظر حكومت رعایت نمیشود، میبینیم كه بدون مصوبهای از مجلس این مراكز پلمب میشوند. در حالی كه هر نوع برخوردی در این زمینه نیازمند تصویب قانون توسط مجلس است. برخوردهای مرتبط با حجاب از جدیدترین اقداماتی است كه بدون اخذ نظر مجلس انجام میگیرد. طبیعی است كه این مجلس با این میزان نقشآفرینی، رغبتی در مردم برای آمدن در انتخابات ایجاد نكند. از سوی دیگر نحوه برخورد حكومت با مسائل اجتماعی مانند رخدادهای اعتراضی پس از فوت مهسا امینی هم مزید بر علت است كه رغبت مردم را برای مشاركت در آوردگاههای سیاسی و حاكمیتی كاهش میدهد. در واقع مردم میبینند، مجلسی كه قرار
بوده در رأس امور باشد و تنها نهاد قانونگذاری در كشور باشد، نه در رأس امور است و نه، تنها نهاد قانونگذاری رسمی كشور است. بسیاری از نهادها هستند كه بدون داشتن جایگاه قانونی، نقشه راه كشور را ترسیم میكنند. طبیعی است مردم رغبتی برای حضور در یك چنین انتخاباتی نداشته باشند. من حتی فكر میكنم نامزدهای قابل، متخصص و شایسته هم برای حضور در یك چنین مجلسی به میدان نخواهند آمد.
مردم چه زمانی راضی به حضور در انتخابات خواهند شد. به هر حال عدم مشاركت در انتخابات به كشور و مردم آسیب میزند؟
تا زمانی كه در مردم این باور ایجاد نشود كه حضورشان در انتخابات در سرنوشت آنها و آینده كشور اثرگذار خواهد بود، نمیتوان توقع داشت كه در انتخابات حضور پیدا كرده و انتخاباتی با مشاركت بالا شكل دهند. حتی اگر انتخابات آزادی هم شكل بگیرد، یعنی زمینه حضور افراد مختلف فراهم شده و نظارت استصوابی به حداقل برسد، باز هم به دلیل عدم باور مردم به اثرگذاری ساختارهای برآمده از انتخابات، این آوردگاهها، رقابتی، مشاركتی و پرشور نخواهند شد. برای مشاركت بیشتر مردم در انتخابات، باید اقدامات و اعمالی در دستور كار قرار بگیرد كه مردم احساس كنند انتخابات و ساختارهای برآمده از رأی مردم در تغییر سرنوشت آنها تأثیرگذار هستند. باید مجلس در رأس امور قرار بگیرد و هیچ نهاد و جریانی نتواند در كار مجلس دخالت كند .
در صورتی كه این گزارههای مورد اشاره محقق شوند، شاهد افزایش مشاركتها خواهیم بود؟
عینیت پیدا كردن این تغییرات، حتی اگر ارادهای در حاكمیت برای تحقق آن وجود داشته باشد، (كه در حال حاضر یك چنین ارادهای مشاهده نمیشود) زمانبر خواهد بود؛ اینطور نیست كه ظرف چند ماه این كار انجام شود. آنچه حاكمیت در خصوص انتخابات میپسندد آن است كه خروجی انتخابات همان چیزی باشد كه تا به امروز حاصل شده، اما در عین حال مردم هم در صحنه انتخابات حاضر شوند! این یك انتظار غیرمنطقی است و نمیتوان انتظار داشت كه مردم آن را قبول كنند. البته سؤال شما درباره مجلس است، تمام این گزارهها را در خصوص انتخابات ریاستجمهوری و اساسا تمام آوردگاههای انتخاباتی دیگر هم میتوان دنبال كرد.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند اساسا بخش مهمی از ریشه اعتراضات پاییز سال ۱۴۰۱ ناشی از انسداد كنشگریها در عرصههای سیاسی (انتخابات)، ارتباطی (محدودسازی فضای مجازی و اینترنت) فرهنگی (برخورد با اهالی فرهنگ و هنر و ممنوعالكاریها و...) بوده است. لطفا بفرمایید چقدر مهم است كه در انتخابات سال۱۴۰۲ زمینه كنشگری عمومی فراهم شود؟ به عبارت روشنتر، اگر زمینه كنشگری سیاسی فراهم نشود آیا باز هم احتمال بروز اعتراضات عمومی وجود دارد؟
اعتراضات سال 1401 نتیجه انباشت نارضایتیها در مردم بود. این نارضایتیها اكثریت قریب به اتفاق مردم را در بر میگرفت. البته در بسیاری از كشورها ممكن است نارضایتی از وضع مدیریت و حاكمیت كشور وجود داشته باشد، اما در كشورهای توسعهیافته سازوكارهایی در نظر گرفته میشود تا از طریق آن بتوان كاری كرد كه پتانسیل اعتراضی، دچار انباشتگی و بدل به یك انفجار اجتماعی نشود. انتخابات آزاد یكی از سازوكارهایی است كه این توانایی را دارد كه پتانسیل اعتراضی جامعه را كاهش دهد. در واقع مردم نارضایتی خود نسبت به دولت یا بخشهایی از حاكمیت را از طریق انتخابات نشان میدهند. دولتی را كنار میزنند، دولت جدیدی را روی كار میآورند و از طریق جابهجایی اصحاب قدرت، بخشی از انرژی اعتراضی را هم تخلیه میكنند. علاوه بر انتخابات، بهرهمندی از رسانههای آزاد، اعتراضات پذیرفته شده خیابانی، اعتصابات قانونمند و نهادهای مدنی و... سازوكارهایی هستند كه كشورهای توسعهیافته از طریق آن نارضایتیها را مهار كرده و مانع تبدیل آن به اعتراضات غیر قابل مهار و جدی میشوند. البته در بین این سازوكارها انتخابات آزاد و رسانه آزاد مهمترین آنها هستند كه روی سایر
موضوعات هم تأثیر میگذارند. مشكل ما در ایران این است كه تقریبا هیچكدام از این گزارهها را به كار نگرفتهایم. نتیجه فقدان این سازوكارهای كاهنده اعتراضات عمومی، انباشت نارضایتیها و بروز انفجاری آن در بزنگاههای مختلف و بدل آن به اعتراضات خیابانی است. آخرین نمونه از این نارضایتیهای عمومی، اعتراضات تابستان و پاییز 1401 است كه البته ریشههای آن به هیچوجه از بین نرفته است و در مقاطع زمانی دیگر ممكن است خود را نمایان كند.
اما چگونه میتوان این فضای منفی پیرامون انتخابات را از میان برد؟
حكومت بهطور مختلف گروههای مرجع و اقشار مختلف جامعه را زخمی كرده و میكند و به این نارضایتیها دامن میزند. امروز در جامعه ایران بخشهای قابل توجهی از گروههایی همچون زنان، هنرمندان، اصحاب رسانه، روشنفكران، دانشگاهیان، دانشجویان، معلمان و اخیرا دانشآموزان، صاحبان مشاغل اینترنتی، گروههای قومی و مذهبی و... از رفتارهای سیستم گلایهمند و ناراضی هستند. این چرخه به گونهای استمرار دارد كه به نظر میرسد برخی افراد و جریانات در حاكمیت اصرار دارند كه بر حجم اعتراضات بیفزایند و ناراضیتراشی كنند. این گروههای نامبرده اكثر از گروههای مرجع جامعه بوده و در حضور یا عدم حضور مردم در پای صندوقهای رأی اثرگذار هستند. وقتی وضعیت این گروههای مرجع اینگونه باشد، میتوان پیشبینی كرد كه سرنوشت انتخابات 1402 چگونه خواهد بود.
دوگانه تحریم انتخابات یا مشاركت بالا در انتخابات، طی سالهای اخیر بارها در آوردگاههای انتخاباتی مطرح شده و گروههای میانهرو و اصلاحطلب را درگیر خود ساخته است. درباره این دوگانه توضیح میدهید. اینكه آیا اساسا اصلاحات از تحریم انتخابات، ارزش افزودهای كسب كرده است و آیا اصلاحطلبان در آینده ممكن است دوباره از تحریم انتخابات دفاع كنند؟
شما سؤال كردهاید آیا اصلاحات از تحریم انتخابات، ارزش افزودهای كسب كرده كه در ادامه نظرم را بیان میكنم. اما در نقطه مقابل میتوان این پرسش را طرح كرد كه كسانی كه در انتخابات سالهای اخیر شركت كردهاند، چه ارزش افزودهای كسب كردهاند؟ به جز بدبینی بیشتر مردم به آنها؟ باید توجه كنیم كه مهمترین سرمایه گروهها و احزاب سیاسی، سرمایه اجتماعی آنهاست. باید تلاش شود این سرمایه حفظ و ارتقا پیدا كند. هر حزب یا جریان سیاسی برای اداره كشور ایدهها و برنامههایی دارد. در واقع احزاب بنا دارند در جهت منافع ملی و افزایش رضایتمندی مردم برنامههایی ارائه كرده و در صورت حضور در قدرت اهداف مورد نظر را محقق كنند. وقتی اصلاحطلبان به وضوح میبینند با شركت در انتخابات هیچكدام از برنامههایشان را نمیتوانند محقق كنند، اگر وعدهای دادند یا قول و قرارهایی با مردم گذاشتند، نمیتوانند آنها را محقق كنند و... تنها خروجی حضورشان در انتخابات، كاهش سرمایه اجتماعی آنها خواهد بود. این موضوع زمانی بحرانیتر میشود كه مردم هم به این نتیجه برسند كه با برگزاری یك چنین انتخاباتی گرهی از مشكلات آنها باز نمیشود و انتظارات آنها برآورده
نمیشود. در واقع گزینه عدم شركت در انتخابات گزینه مطلوبی برای یك حزب سیاسی نیست، اما در مواقعی تنها گزینه روی میز است و عملا گزینه دیگری وجود ندارد. در واقع اصلاحطلبان در انتخاباتهای اخیر با یك چنین شرایطی مواجه بودهاند. بنابراین در پاسخ به این سؤال كه عدم شركت در انتخابات چه ارزش افزودهای خواهد داشت باید پرسید كه شركت در انتخابات چه ارزش افزودهای میتواند داشته باشد؟
شخصا فكر میكنم حضور مردم در انتخابات (حتی انتخاباتهای حداقلی) دستاوردهای قابل توجهی داشته است. حفاظت از گسترش فضای مجازی و شبكههای اجتماعی به عنوان یكی از مهمترین ابزارهای توسعه مدنی در دولت میانهروی روحانی رخ داد. امروز اما جناح راست با طرح صیانت به دنبال محدودسازی این فضاست. برجام دستاورد مهم دیگری است كه در دولت روحانی محقق شد. تشكیل شوراها، شكلگیری مطبوعات مستقل، توسعه نهادهای مدنی و... بخشی از دستاوردهایی است كه در اثر حضور مردم و فعالان سیاسی در انتخابات حاصل شده است. این دستاوردها به نظر شما ارزش ندارد؟
مثالهایی كه شما میزنید بیشتر یا همه مربوط به دولتها است. فعلا بحث ما در مورد انتخابات مجلس است. ولی آنچه مشترك در آنها است فرایند تراشیده شدن اختیارات این نهادها است كه بیش از دو دهه قبل شروع شد و هرچه جلوتر آمدیم بیشتر شد. به نظر من دولت اول آقای روحانی آخرین دولتی بود كه هنوز میتوانست كارهایی انجام دهد كه برجام مهمترین آنها بود. ولی همین روحانی در دولت دوم خود میگفت اگر بگذارند من همین امروز برجام را امضا میكنم ولی نمیتوانست. فضای مجازی كه شما مثال میزنید امروز تحت سیاستهای شورایی است كه نه مجلس و نه دولت تسلطی بر آن ندارند. بنده حرفم این است كه اگر توانستیم خودمان و مردم را قانع كنیم كه شركت در انتخابات در سرنوشت كشور و زندگی آنها تأثیرگذار است حتما باید برای مشاركت بیشتر در انتخابات تلاش كنیم، ولی من چنین افقی نمیبینم.
فكر نمیكنید كه رسیدن به یك چنین شرایطی خواسته قلبی طیفهای اصولگرا و حامیان فكری آنهاست. جناح راست ایران به خوبی میداند كه تنها راه پیروزی آنها از مسیر عدم شركت در انتخابات و مشاركت پایین انتخابات میگذرد. فكر نمیكنید اصلاحطلبان در واقع با تحریم انتخابات در زمین جناح راست بازی میكنند؟
در رقابتهای سیاسی (نوعا) و در شرایط ما (بهخصوص) نظریه حاصل جمع صفر حاكم نیست. اینطور نیست كه اگر یك طرف چیزی به دست آورد رقیب او به همان اندازه چیزی از دست داده است. در رقابت سیاسی در مواردی ممكن است هر دو طرف بازنده یا برنده باشند. این بستگی دارد ما برنده بودن یا بازنده بودن را چطور تعریف كنیم. یك حزب یا جریان سیاسی باید برای خود اصولی داشته باشد و از آن تخطی نكند. اگر ما مجلسی داشته باشیم كه در رأس امور باشد و مسلوبالاختیار نباشد باید احزاب و جریانهای سیاسی برای حضور در آن مجلس تلاش كنند حتی اگر در اقلیت قرار بگیرند یا در انتخابات شكست بخورند. ولی اگر زمانی مجلس فاقد اختیارات ذاتی خود شد به جای یك نهاد كنترلكننده و بازدارنده فساد عملا تبدیل میشود به مركز توزیع رانت و كارهایی از این قبیل. دل بستن به چنین مجلسی عدول از اصول یك جریان اصیل سیاسی است، صرفنظر از اینكه رقیب چه میكند.
با این توضیحات فكر میكنید نحوه كنشگری احزاب اصلاحطلب و میانهرو در انتخابات به چه صورتی خواهد بود؟
اگر در تشكلهای اصلاحطلبان بحثی در این موضوع شده باشد از آن اطلاع ندارم. من طبعا سخنگوی اصلاحطلبان یا دیگران نیستم و نمیتوانم از طرف آنها صحبت كنم، مطالبی هم كه عرض كردم دیدگاه شخصی خودم است.
ارسال نظر