داستان یک زن که در پی سریالهای ترکی، زندگیاش را به نابودی کشاند
فیلمها و سریالهای ترکی که مدتها بود مرا به خود جذب کرده بودند، تمام اوقات فراغتم را پر کرده بود.

به گزارش آرمان ملی آنلاین، داستانهای این سریالها آنچنان در ذهنم نفوذ کرده بود که دیگر از زندگی ساده و بیآلایش خودم رضایت نداشتم. همیشه خود را زنی بدبخت و عقبافتاده میدیدم که آرزوهایش هیچگاه محقق نمیشد. این احساسات به مرور زمان شدت گرفت تا جایی که به افکار منفی و حتی خودکشی فکر کردم.
در بیستمین سال زندگیام، به توصیه پدرم با مردی غریبه ازدواج کردم. در آن زمان هیچگونه علاقه یا احساس قلبی نسبت به او نداشتم، اما به هر حال زندگی مشترک خود را شروع کردم و تمام تلاش خود را کردم تا برای او یک همسر خوب باشم. زندگیمان در شهر اردبیل ساده و بیهیاهو بود، اما هرگز آن روابط عاطفی عمیق و عاشقانهای که در سریالها میدیدم، برای من وجود نداشت. به مرور با تولد دخترم، به زندگی و شوهرم علاقهمند شدم و آرزوهای جدیدی برای آینده شکل گرفت.
اما با داشتن وقت فراغت زیاد، درگیر تماشای سریالهای ترکی شدم. این سریالها به شدت روی روح و روانم تأثیر گذاشتند، بهطوریکه زندگی خود را با داستانهای خیالی مقایسه میکردم و در دل به آنچه داشتم راضی نبودم. خودم را با شخصیتهای این سریالها مقایسه میکردم و شوهرم را به دلیل عدم توانایی در برآورده کردن این آرزوهای خیالی مقصر میدانستم.
با گذشت زمان، اختلافات و مشاجرات ما بیشتر شد تا جایی که در نهایت تصمیم به طلاق گرفتم. پس از جدایی از شوهرم، به امید زندگی بهتر به مشهد رفتم. در آنجا به اشتباهات گذشتهام پی بردم اما دیگر زمان برگشتی نبود. در نهایت، در فضایی مجازی با مردی آشنا شدم و به ازدواج موقت با او وارد شدم تا از وضعیت سخت خودم رهایی یابم.
اکنون که ۱۲ سال از آن روزها میگذرد، به اشتباهات خود پی بردم و درک کردم که زندگی و آینده دخترم را به خطر انداختم. او همیشه در سایه زندگی مردی بزرگ شد که هیچگاه مهر پدری را نچشید. من نیز در این مدت، احساس حسرت و پشیمانی عمیقی را تجربه کردهام. در چندین مورد، به خودکشی فکر کردهام، اما به خاطر دخترم از این تصمیم منصرف شدم و امیدوارم که روزی راهی برای پیدا کردن امید به زندگی بیابم.
در حال حاضر، با کمک مشاوران روانشناسی و مددکاری اجتماعی، تلاشهای بسیاری برای بهبود شرایط روحی و روانی من و دخترم آغاز شده است تا بتوانیم از این شرایط سخت رهایی یابیم.
ارسال نظر