| کد مطلب: ۱۱۵۴۹۴۳
لینک کوتاه کپی شد

پیشنهاد وسوسه‌انگیز که به جنایت هولناکی انجامید

روزی که پیامک وسوسه‌انگیز یکی از دوستان شوهرم را دیدم، هیچ تصوری از عواقب آن نداشتم. او در پیام خود ادعا کرده بود که می‌تواند مرا به تمام آرزوهایم برساند. بی‌دقت و در تصمیمی نادرست، با او قرار گذاشتم و از همان لحظه بود که مسیر زندگی‌ام تغییر کرد.

پیشنهاد وسوسه‌انگیز که به جنایت هولناکی انجامید

به گزارش آرمان ملی آنلاین، من، زن ۲۵ ساله‌ای که امروز در دادگاه به اتهام همدستی در یک جنایت هولناک دستگیر شده‌ام، در خانواده‌ای ضعیف و در حاشیه شهر مشهد بزرگ شدم. پدرم کارگر ساده بود و مادر خانه‌دار. با وجود تلاش‌های پدرم، خانواده ما همیشه در تأمین هزینه‌های زندگی با مشکلات روبرو بود و من که آخرین فرزند خانواده بودم، همیشه آرزوهای بزرگی داشتم. می‌دانستم که در خانه پدرم به آرزوهایم نخواهم رسید و به همین دلیل تصمیم گرفتم ازدواج کنم.

ازدواج برای فرار از فقر

مدتی پس از آشنایی با یک پسر جوان به نام «ع»، روابط پنهانی ما آغاز شد. پس از گذشت چند ماه و برقراری رابطه نزدیک‌تر، از او خواستم که به خواستگاری‌ام بیاید و این رابطه پنهانی را جدی کند. او به همراه خانواده‌اش به خانه ما آمد و من با «ع» ازدواج کردم تا از شرایط سخت زندگی در منزل پدرم خارج شوم.

شروع زندگی مشترک و مشکلات مالی

زندگی مشترک ما در طبقه پایین خانه پدر شوهرم آغاز شد و با کمک آنها توانستیم لوازم اولیه زندگی را تهیه کنیم. شوهرم در ساختمان‌های مسکونی کار می‌کرد و برای تأمین هزینه‌های زندگی گاهی گوشی‌های سرقتی خریداری می‌کرد و آنها را به مالخران می‌فروخت. همین باعث شد که رفت‌وآمد دوستانش به منزل ما زیاد شود.

پیشنهاد وسوسه‌انگیز دوست شوهرم

در این بین، یکی از دوستان نزدیک شوهرم به نام «الف» که بیشترین رفت‌وآمد را به منزل ما داشت، روزی پیشنهاد دوستی و ارتباط بیشتر به من داد. ابتدا با اخم و ترش‌رویی با او برخورد کردم، اما پس از مدتی یک پیام وسوسه‌انگیز از او دریافت کردم. او در پیام خود نوشته بود که یک خودرو سرقتی خارجی معامله کرده و پول زیادی به دست آورده است. او قول داد که تمام آرزوهایم را برآورده کرده و خودرو مورد علاقه‌ام را برایم می‌خرد. به پیشنهاد او فکر کردم و برای بررسی موضوع با او قرار گذاشتم.

ورود به دنیای فساد و جنایت

چند ماه بعد از شروع ارتباط پنهانی با «الف»، او پولی برایم آورد و بازسازی منزلمان را آغاز کرد. در این مدت به طبقه بالای خانه پدر شوهرم رفتم، اما دو هفته بعد از آن، «الف» با من تماس گرفت و خواست که برای یک معامله به منزل ما بیاید. زمانی که منتظر تماس او بودم، خبری نشد و بعد از ۲ ساعت، با او تماس گرفتم که شوهرم گوشی او را برداشت و از من خواست به طبقه پایین بروم.

دیدن صحنه هولناک و همکاری در جنایت

وقتی به طبقه پایین رفتم، پیکر خون‌آلود «الف» را روی زمین دیدم. ترس سراسر وجودم را گرفت اما شوهرم به رفتار من توجهی نکرد. در همان لحظه متوجه شدم که در گوشه‌ای از اتاق چاله‌ای حفر شده است و شوهرم از من خواست که «الف» را در آن دفن کنیم. من که در وحشت فرو رفته بودم، با او همدستی کردم و در آن لحظه دیگر نمی‌توانستم به درستی تصمیم بگیرم. پس از آن، پلیس وارد خانه ما شد و داستان ما به شکلی تلخ به پایان رسید.

پشیمانی و حسرت در دل یک زن

این زن جوان در حالی که با اشک در چشم‌هایش در حال بیان داستان زندگی‌اش بود، گفت: «خیلی در زندگی اشتباه کردم. خیانت من باعث شد که این جنایت رخ دهد. ای کاش هیچ‌گاه به آن پیشنهاد وسوسه‌انگیز پاسخ نمی‌دادم.»

منبع : خراسان

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار