۴ روایت تکاندهنده از قتل عام خانواده لارستانی!
بر اساس اخبار منتشر شده، در جریان یک جنایت دلخراش در شهرستان لار، سه عضو یک خانواده پنج نفره به طرز فجیعی به قتل رسیدند و فرزند پسر این خانواده نیز ربوده شد.
به گزارش آرمان ملی آنلاین، جزئیات جدید از قتل عام خانوادگی در شهرستان لار در روایت های مختلف نشان از این دارد که قاتلین این خانواده مستاجران عموی خانواده بودند.
بر اساس اخبار منتشر شده، در جریان یک جنایت دلخراش در شهرستان لار، سه عضو یک خانواده پنج نفره به طرز فجیعی به قتل رسیدند و فرزند پسر این خانواده نیز ربوده شد. تحقیقات اولیه نشان میدهد که انگیزه اصلی این جنایت، سرقت طلا و جواهرات بوده است.
روایت اول :
در این حادثه دلخراش ۴ عضو یک خانواده پنج نفره به طرز فجیعی به قتل رسیدهاند. این جنایت که به نظر میرسد با انگیزه سرقت طلاجات صورت گرفته است، جامعه را شوکه کرده است.
طبق اطلاعات اولیه، این خانواده در شهر بیرم ساکن بودند. سارقان که همسایه و مستاجر برادر پدر خانواده بودند، در غیاب پدر، اقدام به قتل مادر خانواده به نام رباب حاجیپور و سه دختر خردسال او به نامهای آوا، آرام و جانان کردهاند. همچنین، پسر کوچک خانواده را ربوده و در صندوق عقب خودروی سرقتی قرار دادهاند.
پس از سرقت خودرو، سارقان در تعقیب و گریز پلیس قرار گرفتند. در جریان این تعقیب و گریز، خودروی سارقان واژگون شد و سارقان موفق به فرار شدند اما خوشبختانه، پلیس توانست پسر ربوده شده را سالم از صندوق عقب خودرو خارج کند.
با توجه به اظهارات پسر بچه، سارقان همسایگان آنها بودهاند. وی بیان کرده است که سارقان با تهدید، طلاهای خانواده را سرقت کرده و او را ربودهاند.
روایت دوم
در ادامه پیگیریهای انجام شده از شهروندان، به اطلاعات جدیدی دست یافتیم.
ماموران پاسگاه فداق جزئیات تازهای را در این خصوص فاش کردند.
یکی از ماموران پلیس گفت: وقتی پلیس متوجه خودروی مسروقهای شد که پلاک آن پوشانده شده بود، بلافاصله به آن دستور ایست داد. اما راننده بدون توجه به فرمان پلیس، سرعت خودرو را افزایش داد و متواری شد.
همکاران من با بستن جاده در زیر گردنه بالنگستان، موفق شدند خودرو را متوقف کنند. راننده که یک خانم جوان بود، از ترس بیهوش شده بود.
در حین جستجوی خودرو، فریادهای پسر بچهای از صندوق عقب به گوش رسید. با باز کردن صندوق، پسر بچه حدود ۱۰ تا ۱۲ سالهای را پیدا کردیم که دست و پایش بسته شده بود و از نظر جسمی در وضعیت نامناسبی قرار داشت. بلافاصله او را به یک مرکز درمانی منتقل کردیم.
پسر بچه در هنگام انتقال به درمانگاه گفت: این افراد همسایه ما و مستأجر عمویم هستند. بعدازظهر امروز، این خانم از مادرم خواست تا به خانهشان برود و برایشان رنگینک درست کند.مادرم به همراه سه خواهرم به خانهشان رفتند و من تنها در خانه ماندم.حدود نیم ساعت بعد، شوهر این زن با صورت پوشیده وارد خانه ما شد. من او را شناختم و پرسیدم چرا صورتت را پوشاندهای؟ او گفت که نترسم و آمده تا بازی دزد و پلیس کنیم.
سپس از من پرسید گاوصندوقتان کجاست و طلاهای مادرت کجاست؟ او در حین بازی، دست و پایم را بست و داخل صندوق عقب ماشین گذاشت و حرکت کرد.
مامور پاسگاه افزود: شماره تلفن پدر پسر بچه را از او گرفتیم و با او تماس گرفتیم. پدر او گفت که سر کار بوده و در حال بازگشت به خانه بوده است.
روایت سوم
پدر خانواده نیز گفته است : در حال رسیدن به خانه بودم که پلیس با من تماس گرفت.از من پرسید شما الان کجا هستید؟ من هم گفتم رسیدم به منزل.به منزل که رسیدم متوجه باز بودن در خانه و نبودن ماشینم شدم.با صدای بلند همسر و فرزندانم را صدا کردم اما آنها جواب ندادند.
با تلفن همسرم تماس گرفتم اما جواب نمی داد با سفارش مامور پاسگاه فداغ، به منزل همسایه ام رفتم گفتم شاید آنجا باشند.بی خبر از همه جا وارد خانه شدم ،اما با در بسته مواجه شدم.
مامور پاسگاه فداغ به من گفت از دیوار بالا رود و داخل منزل شوم اگر هم درها قفل بودند قفلها را بشکنم تلفن در دستم بود که صدای فریادم به آسمان رفتجسد زن با دخترانم در خانه همسایه بود.
روایت چهارم
پدر خانواده مقتولان که در این لحظه با جسد خانواده اش روبرو شده بود متوجه وارد شدن مرد همسایه به خانه اش می شود .
این مرد داغدیده گفت : در این گیر و دار بود که مرد همسایه(قاتل) که فکر میکرد کسی هنوز متوجه جنایت نشده است برای جمعآوری اجساد و احتمالاً پنهان کردن آنها وارد منزل شد من و او با هم درگیر شدیم و با سروصدای ما همسایهها سر رسیدند و قاتل را دستگیر کردند.
ارسال نظر