| کد مطلب: ۱۱۳۳۶۷۰
لینک کوتاه کپی شد

شکایت زن ۶۰ ساله از نامادری اش!

زن میانسالی با مراجعه به پلیس برای شکایت از نامادری خود، از زندگی مشترکش گفت که سرد و بی‌عشق بود.

شکایت زن ۶۰ ساله از نامادری اش!

به گزارش آرمان ملی آنلاین، زن ۶۰ ساله که به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: دختری زیبا و بابایی بودم. با آن که پدرم ۶ دختر و پسر دیگر هم داشت، اما به من عشق می‌ورزید و من هم که آخرین فرزند خانواده بودم به همه خواسته‌های پدرم احترام می‌گذاشتم و هیچ‌گاه مخالف نظر او سخنی نمی‌گفتم. اوضاع مالی خوبی داشتیم و تازه وارد سن نوجوانی شده بودم که خواستگارها زنگ منزلمان را به صدا درآوردند، اما من فقط منتظر بودم که پدرم در این باره تصمیم بگیرد.

اگرچه اختلاف زیادی بر سر ازدواج من بین پدر و مادرم وجود داشت، ولی چون دختری بابایی بودم بیشتر به نظر پدرم اهمیت می‌دادم تا این که در ۱۶ سالگی پدرم به خواستگاری عباد پاسخ مثبت داد و مرا به عقد او درآورد. این درحالی بود که من هیچ علاقه قلبی به او نداشتم و تنها به خواست پدرم پای سفره عقد نشستم.

به زندگی مشترک با عباد ادامه دادم و در واقع دومین دخترم را فقط برای آن که به این زندگی ادامه بدهم به دنیا آوردم چراکه عباد درگیر روابط ناسالم شده بود و من از این موضوع بسیار رنج می‌بردم و می‌دانستم این زندگی فرجامی نخواهد داشت.

بالاخره در همین روزها بود که مادرم نیز به دلیل ابتلا به یک بیماری صعب‌العلاج از دنیا رفت و من در حالی که به شدت دچار ناراحتی‌های روحی و روانی بودم، تقاضای طلاق دادم و از عباد جدا شدم. اگرچه عباد بعد از طلاق درخواست بازگشت به زندگی مشترک را مطرح کرد، اما من او را دوست نداشتم و به خاطر خیانت‌هایش نمی‌توانستم با او کنار بیایم.

در این شرایط به همراه دخترانم به منزل پدرم بازگشتم و با یکدیگر به زندگی ادامه دادیم. پدرم اوضاع مالی خوبی داشت و من و دخترانم را حمایت می‌کرد، ولی تیره‌روزی‌های من از جایی بیشتر شد که پدرم با زن مطلقه‌ای ازدواج کرد و آرام‌آرام بین من و پدرم جدایی انداخت تا حدی که بعد از ازدواج دخترانم، دیگر اجازه نداد پدرم مخارج زندگی مرا پرداخت کند. در همین روزها مرا از خانه بیرون کرد و من در حالی تنها شدم که پدرم نیز در برابر خواسته همسرش سکوت کرد و چیزی نگفت.

از سوی دیگر من قصد ندارم مشکلاتم را برای دخترانم بازگو کنم چراکه آن‌ها هم درگیر مشکلات زندگی خودشان هستند. اکنون که ۶۰ سال دارم، در تنگنای مشکلات مالی گرفتار شده‌ام و دیگر نمی‌توانم زندگیم را اداره کنم. از زندگی در این شرایط خسته شده‌ام، ولی کاری از دستم ساخته نیست. این بود که به کلانتری آمدم تا شاید راهی برای گریز از این مشکلات پیدا کنم.

در پی اظهارات این زن میانسال، بررسی‌های کارشناسی و اقدامات قانونی برای معرفی وی به مراکز امدادی با دستور سرهنگ غلامعلی تیموری رئیس کلانتری امام رضا(ع) مشهد در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

منبع : خراسان

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار