لرزهخیزترین جای ایران بندرعباس و گسل هرمزگان است
استاد پژوهشکده زلزلهشناسی میگوید: «درباره سوانح طبیعی در ایران ما مسئلهای مهمتر از زلزله تهران نداریم. یعنی اگر مسایل مهم را ترتیببندی کنیم و انواع آنها را بنویسیم، به عنوان سانحه، وقوع زلزله شدید در تهران در اولین درجه اهمیت قرار میگیرد.»
زلزله قطعا یکی از ترسناکترین حوادث غیرمترقبهای است که بشر تجربه کرده، ترسی که با همه پیشرفتهای گسترده هنوز راهی برای گریز از آن پیدا نشده است. نقاط مختلفی از ایران بارها با زلزله دچار آسیبهای جدی شده است این وسط اما کابوس بزرگ همچنان زلزله تهران است.
زلزلهای که تا ۷ ریشتر پیشبینی شده، آن هم برای شهری با جمعیت میلیونی که اسیر ساخت و سازهای بیرویه هم بوده است، حتما به همین خاطر است که استاد پژوهشکده زلزلهشناسی میگوید: «درباره سوانح طبیعی در ایران ما مسئلهای مهمتر از زلزله تهران نداریم. یعنی اگر مسایل مهم را ترتیببندی کنیم و انواع آنها را بنویسیم، به عنوان سانحه، وقوع زلزله شدید در تهران در اولین درجه اهمیت قرار میگیرد.»
مهدی زارع همچنان بر اساس کارهای پژوهشی خطر زلزله بزرگ در تهران را رد نمیکند. او در گفتوگویی مفصل درباره مناطق پرزلزله در ایران، بیتوجهی دولتها، عوامل زلزلهساز و تحقیقات انجام شده مفصل توضیح میدهد.
در ادامه گفتگو با این استاد شناخته شده زلزله شناسی را میخوانید:
وقتی حرف از زلزله میشود، هر کسی چیزی در ذهنش متبادر میشود. در ذهن شما با شنیدن این کلمه چه مفهومی نقش میبندد؟
اگر این کلمه همراه با این باشد که بگوید زلزله بزرگی است، اولین چیز که به ذهنم میرسد این است که کجا اتفاق افتاده و منجر به خرابی شده یا نه. ولی آنطور که اکثر خبرها میگوید وقوع یک زلزله کوچک ۴ یا ۳.۹ ریشتر رخ داده است، ذهن از سمت خرابی به سمت این میرود که در منطقه چه خبر است. مثلا امروز صبح یک زلزله ۲.۴ نزدیکی خوی در شمال دریاچه ارومیه اتفاق افتاد. این زلزله در دنباله سلسله زمینلرزههای ۱۳ ماه اخیر در آن منطقه است. توجه مرا این جلب کرد که ادامه کدام روند است، این اتفاق در کدام توالی رخدادها قرار می گیرد، آیا مربوط به روند زلزلههای شمال خوی است یا به دریاچه ارومیه مربوط میشود؟
به خاطر اهمیت پایتخت بودن و بحث تراکم جمعیت، صحبت درباره زلزله احتمالی تهران اهمیت بیشتری از وقوع زلزله در بعضی مناطق ایران دارد. بزرگترین ترس و دغدغه شما از زلزله تهران چیست؟
ترس به معنی وحشت شخصی، باید بگویم خیلی با آن روبهرو نیستم چون به صورت دائمی در این مفهوم حضور دارم. به عنوان نگرانی عمده، دو موضوع مطرح است. این که ابعاد موضوع چیست. اخیرا مطرح شد که نباید انتظار زلزله بزرگ در تهران داشته باشیم.
آقای زاکانی این را گفتند؟
آقای زاکانی این حرف را از صحبت یکی از اعضای هیات علمی برداشت کردند. آقای دکتر زاکانی برداشت اشتباهی نکردند چون آن همکار هیات علمی این حرف را زده بود. موضوع این است که درباره سوانح طبیعی در ایران ما مسئلهای مهمتر از زلزله تهران نداریم. یعنی اگر مسایل مهم را ترتیببندی کنیم و انواع آنها را بنویسیم، به عنوان سانحه، وقوع زلزله شدید در تهران در اولین درجه اهمیت قرار میگیرد.
وقتی میگویید شدید، یعنی چند ریشتر؟
زلزله شدید استاندارد دارد که بالاتر از ۶ است.
زلزله بین ۵ تا ۶ ریشتر برای تهران خطر ندارد؟
چرا خطر دارد و میتواند موجب آسیب شود اما به نظر نمیرسد خیلی آسیب بزرگی میزند. زلزله بزرگتر از ۶ در محدوده شهر یا پیرامون محدوده شهری را زلزله بزرگ میگوییم. وقتی شما با مسئله بزرگی مانند زلزله تهران مواجهید، این مسئله شخصی نیست. مسئله افراد نیست. یک مسئله اجتماعی است و بخش مهمی از اجتماع را درگیر میکند.
با درک درست مسئله زلزله تهران، یک همکاری و تداوم همکاری باید ایجاد شود. توجه به سوانح در کشورهایی مانند ما، فصلی و نوبهای و مربوط به زمان حادثه است. در ترکیه و مراکش و الجزایر و کشورهای در حال توسعه همینطور است. حتی کشورهایی که توانمندی مالی بالایی مانند عربستان و مالزی دارند، از لحاظ فرهنگی همینطور هستند.
شما برای جلسات مسئولان درباره زلزله تهران دعوت می کنند؟
این جلسات شکل میگیرد و از ما هم دعوت میکنند. این اتفاق تبدیل به موضوع گفتگو در جامعه کارشناسی شده و باعث خوشحالی است. یک نسلی عمر گذاشت تا این موضوع تبدیل به گفتگوی جدی در عرصه کارشناسی و تخصصی شود. اجتماع علمی در حول زلزله تهران شکل گرفته است.
نتیجه عملی هم داشته است؟
این مسئله باید در عرصه عمومی هم حضور پیدا کند. یعنی ارتباطات باید برقرار شود تا بحث کارشناسی و مقالات در عرصه عمومی مطرح شود. یعنی کاری که شما می کنید، باید عرصه عمومی دغدغهمند شود و به طور جدی به این مسئله بپردازد. برنامههای مدونی در ایران داریم، باید مدام به این برنامهها توجه و بودجه صرف شود. این قسمت تا حد زیادی بستگی دارد به اینکه اگر حادثهای باشد، توجه بودجهای به آن زیاد می شود ولی چند ماه پس از حادثه، باز هم بیتوجهی می شود. این در همه دولتها بوده است.
دولتی نبوده که به موضوع زلزله بیشتر توجه کند؟
وقتی زلزله بم در سال ۸۲ اتفاق افتاد، سالهای ۸۳ و ۸۴ دولت تحت تاثیر زلزله بم به موضوع پرداخت. در سالهای ادامه آن تا سال ۹۰ تحت تاثیر این که وضع رشد اقتصادی و منابع مالی خوب بود، همان فضای بعد از سال ۸۲ تا سال ۹۰ بود. از سال ۹۱ به بعد و با گسترش تحریمها که در اواخر دولت احمدی نژاد بود و در دولتهای آقای روحانی تا امروز با یک عدم توجه به صورت کلان مواجهیم.
شما ممکن است بگویید زلزله سرپل ذهاب در ۲۱ آبان ۹۶ با ۷.۳ ریشتر و با بیش از ۶۰۰ نفر مرگ و میر اتفاق افتاد و بعد از آن هم ۲۹ آذر همان سال زلزله ملارد نیمه شب اتفاق افتاد و جمعیت زیادی از خانه بیرون ریختند و زلزله تهران تبدیل به مساله عمومی و حتی حاکمیتی شد. همین اتفاقات هم در همان پنجره ۱۲ ساله بیتوجهی اتفاق افتاد. غیر از پرداختهای مقطعی به موضوع، در این ۱۲ سال اتفاق مهمی نداشتیم. بعد از سال ۹۶، ترامپ در اردیبهشت ۹۷ از برجام خارج شد و اولویتها به طور کلی از موضوع سوانح دور شد. مسئله کرونا هم اجتماع علمی پیرامون زلزله را کمتر کرد. الان در کشور یک بدنه کارشناسی و نسل تحصیل کرده خیلی خوب داریم. این نسل تحصیل کرده با ایدههای جدید جلو میآیند. اگر میدان مشارکت و همکاری داشته باشند، آنها هم مشارکت میکنند. اگر هم میدان نداشته باشند، این نسل کشور را ترک می کنند و میروند.
با این تعبیر باید حتما زلزلهای بیاید تا مسئولان متوجه شوند. شما الان چه صحبتی دارید که مسئولان را به فکر وادارد زلزله تهران چیزی نیست که پشت گوش انداخت؟
من با آمار لرزهخیزی مدام کار میکنم. آخرین آنالیزی که داشتم این است که به نوعی نگاه کردن کاتالوگ تاریخی در محدوده تهران، رسیدم. سال ۳۲۰ قبل از میلاد، زلزله تاریخی در ری اتفاق افتاد که ثبت شده است. تا امروز این زلزلهها را نگاه کردم و نتیجه جالبی حاصل شد. این نتیجه ادامه آن کنجکاوی است که آیا زلزله ۷ ریشتری در تهران خواهیم داشت یا نه.
در سال ۷۴۳ میلادی یک گزارش زلزله در تهران داریم و بعد در ۹۵۵ میلادی هم گزارش زلزله دیگری داریم. آن زمان که ریشتر را نمی شناختند که سنجش بزرگای زلزله کنند و فقط گزارش می دادند.
چرا اینقدر زلزله در تهران میآید؟ دلیلش میزانی از تغییر شکل پوسته زمین است که بخشی از انرژی آن به صورت لرزهای آزاد میشود. این خیلی طبیعی است و هیچ دلیل و علت جانبی در آن نیست. بخش مداخله انسانی بحث دیگری است. یک تغییر شکل طبیعی در زمین عامل زلزله است. یک قطعه چوب را خم کنید، بعد از مدتی خرده شکستگی در چوب می بینید که صدا می کند. اگر نشنوید، تعجب میکنید. ماهیت فیزیکی چوب اقتضا میکند بشکند. زمین همینطور است. به آن فشارهایی وارد می شود که زلزله از کوچک تا بزرگ از ۴ تا بزرگتر از ۷ ریشتر به وجود میآید. این رخدادها با هم توازن دارد. به نسبت بزرگای ۴ اگر ۲۰ زلزله در طی ۱۰ سال در اطراف تهران داشته باشید، انتظار دارید متناسب با آن زلزلههایی با بزرگای ۵ و ۶ و ۷ رخ بدهد. البته بازههای طولانیتری دارد. یک توازن برقرار است و حساب و کتابی دارد.
این توازن در حساب و کتاب تهران به کجا رسید؟
از حدود ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون، ما ثبت تاریخی زلزلهها را در تهران داریم. تمدن در این منطقه پیوسته بوده است. تا امروز این زلزلهها دارای توازن است. حاصل بررسیهای من میگوید نمیتوانیم بگوییم در تهران و اطراف آن زلزله با بزرگای ۷ نخواهیم داشت. یک حساب و کتابی برقرار است که بر اساس آن، باید زلزله رخ دهد. بحث دوست داشتن یا نداشتن ما نیست. متناسب با تغییر شکل پوسته زمین، تعدادی زلزله ۴ ریشتری داریم و متناسب با آن زلزلههای ۵ ریشتری هم داریم. در محدوده شهر تهران، این تناسب برقرار است. آخرین زلزله تهران ۱۸۳۰ میلادی بوده است. محدوده دوره بازگشت را تا ۲۰۰ کیلومتری تهران بررسی کردهاند. بر اساس آن مثلا میگویند در این شعاع، هر ۲۰۰ سال یک زمین لرزه ۷ باید اتفاق بیفتد. این شعاع یعنی تا ۱۰۰ کیلومتری پیرامون مناطق شهری تهران.
پس نیمی از مسیر تهران به قزوین در این محدوده است؟
بله، در این پنجره نظم و توازن لرزه خیزی برقرار است و برای تعدادی از زلزله های کوچک، زلزله بزرگ داریم.
این نظم دوره زمانی دارد؟
بله، این نظم چیز محرمانهای نیست. بعضی وقتها این اتفاقات میافتد. در هر ۵۰ سال یک زلزله ۶ ریشتری میتوانید انتظار داشته باشید در این شعاع اتفاق بیفتد. هر ۱۰۰۰ سال نیز در این پنجره، دو زلزله ۷ ریشتری باید بیاید. آن زلزله ۱۸۳۰ هم در این هزاره قرار می گیرد. تقریبا به طور منظم، این ۲ زلزله ۷ ریشتری آمده است.
قطعا ما نمیخواهیم در مخاطب ترس ایجاد کنیم ولی این موضوع باعث ترس میشود.
میتوانیم جز ترس نگاه دیگری هم به این موضوع داشته باشیم، یعنی میتواند برعکس هم باشد، ما بگوییم هر ۱۰۰۰ سال دو زلزله اصلی داریم. برای ۵۰۰ سال یک زلزله آمده در ۱۸۳۰ و تا ۳۰۰ سال دیگر زلزله نمیآید و در نتیجه مردم موضوع را رها میکنند. باید تکرار کنیم این ریتم را داریم. در هر قرن یک زلزله با بزرگای ۶ تا ۷ باید تجربه کنیم. ممکن است بگویید آخرین زلزله ۶ ریشتری در اینجا کی بوده است؟ آخری، زلزله فیروزآباد کجور در ۸ خرداد ۱۳۸۳ در فاصله ۷۰ کیلومتری شمال غرب تهران با شدت ۶.۵ ریشتر بود. آیا معنای این آن است که در این ۳۰ سال، هیچ زلزله بزرگای ۶ نخواهیم داشت؟ نه اینطور نیست. ممکن است زلزله ۶ تا ۷ بعدی در فاصله نزدیکتری رخ دهد. اینطور نیست که هر ۵۰ سال انتظار یک زلزله داشته باشیم. ولی میتوانیم بگوییم هر ۱۰۰ سال در این پنجره مکانی ۲ زلزله بزرگ داریم. همه حساب و کتابها به طرز واضحی این ریتم را تایید میکند. با همین دیدگاه، و با نگاه به زلزلههای تاریخی، انتظار زلزله ۷ ریشتری در داخل شهر تهران را هم باید داشته باشیم.
اگر می خواهیم فکری کنیم باید الان به فکر باشیم که خودمان را به بیحسی نزنیم. درد آنقدر زیاد است که گاهی با بیدردی یکی میشود. واقعیت این است که حتی در داخل مناطق ۲۲ گانه شهر تهران میتوانیم کانون زمین لرزه به استناد گسلهای فعال داشته باشیم که میتوانند گسیخته شوند و زلزلههای بزرگی درست کنند. هر قدر درگذر زمان به این موضع بیشتر بپردازیم میتوانیم برای نسل خود و نسلهای بعدی میزان آسیب را کمتر کنیم. هر قدر هم این موضوع را کنار بگذاریم خطر بیشتر میشود.
وضعیت شهر تهران و ساخت و سازهای سالهای اخیر را چطور ارزیابی میکنید؟
در سالهای ۴۲ تا ۴۸ مهندسین جامع گراین- فرمانفرمایان طرح جامع تهران را ترسیم کردند و تهران را به سمت یک شهر بیضی شکل بردند. ایدههایی برای ساختن مرکز شهر داشتند که city center در محدوده تپههای عباس آباد تا مصلی کنونی بود. گفتند وزارتخانهها را به آنجا میبریم. بخشی از این طرح در آن محدوده اتفاق افتاد. آنها در محل کنونی ایستگاه مترو حقانی، ایستگاه مرکزی مترو را ساختند و ۵ کیلومتر هم تونل کشیدند.
انتقاد مهم من به گراین- فرمانفرمایان که مهندسین بزرگی از شیکاگو و تهران بودند، این است که اگر بخواهیم به تهران بپردازیم، شرقی-غربی شدن شهر عملا موجب توسعه شهر در امتداد گسلها میشود. اتوبانهای شرقی-غربی مانند بزرگراه همت، نیایش، صدر و پل طبقه آن، تماما به موازات گسلهای شرقی-غربی مانند گسل شمال تهران و پردیسان است. توسعه وقتی شرقی-غربی باشد، یک آسیب پذیری عمود بر گسل ایجاد میکنید. یعنی هر قدر پل و اتوبان در راستای شرقی-غربی شهر بسازید کل طول این پروژه را در معرض خطر قرار دادید. آن معماران به این موضوع بیتوجه بودند. آنها متوجه نبودند چرا شهر اینطور توسعه یافته است. توسعه شهر بر اساس گسلها بود. وقتی شما شرقی-غربی دارید شهر را توسعه میدهید روی تمام درهها و ۷ روددره را میگیرید و ساخت و ساز میکنید. الان فقط رودخانه کن باز است. شما دارید با توسعه شرقی-غربی خطر سیل را هم گسترش میدهید. اینها باعث می شود شما آسیب زمین لغزش و سیل را افزایش میدهید.
شما میگویید با شنیدن نام زلزله اول خرابی به ذهنتان میرود. تهران امروز چقدر در برابر زلزله و خرابی ایمن است؟
معمولا به این سوال اینطور جواب میدهم که به کارهای خودمان رجوع کنیم. ببینید چقدر مقاله و تز دکترا در این زمینه داریم. یک طنزی هست که میگویند در زمان جنگ تحمیلی رادیو عراق از اسرای ایران گزارش میگرفت و میپرسید به شما رسیدگی میکنند و اوضاع چطور است؟ یکی از اسرا گفته بود اوضاع خیلی «سه» است. آن موقع معنیدار بود. گزارشگر پرسیده بود سه یعنی چه؟ گفته بود یعنی خیلی خوب است. الان هم باید گفت اوضاع خیلی سه است.
هوش مصنوعی چطور میتواند به کاهش آسیب از زلزله کمک کند؟
واقعیت این است که هوش مصنوعی همین الان هم برای پیش بینی زلزله کمک میکند. منتهی این که هوش مصنوعی پیش بینی کند، چنین چیزی نیست. مانند آن که بگوییم اینترنت تحقیق میکند، اینترنت تحقیق نمیکند، بلکه ابراز تحقیق است. هوش مصنوعی هم به مرور نقش مهمی در پیشبینی زلزله پیدا می کند.
عوامل انسانی مانند حفر تونل و فعالیتهای انسانی چقدر در وقوع زلزله موثر است؟
عوامل انسانی در وقوع زلزلههای بزرگ، هم ممکن است. مواردی مانند دخالتهای بزرگ انسان در طبیعت داریم. سد تریگورجس چین را داریم که ۲۰۰۵ آبیگیری شد و در ونچوان در سال ۲۰۰۸ زلزله ۷.۸ ریشتر با ۷۰ هزار نفر کشته آمد. این بحث مطرح است که آبگیری سد باعث تحریک وقوع زلزله شد. تحقیقاتی هم علیه این نظر مطرح شد. مداخله غیرمستقیم جهت گرم شدن زمین و ذوب شدن یخها و باربرداری از گسلها هم مطرح است. برای زلزله ۷.۸ ریشتر با تلفات ۹هزار نفر در ۲۰۱۵ نپال برخی گفتند این عامل انسانی داشته که باعث یخ شدن آبها شده است.
در واقع تخلیه آبخوانها و حذف آبهای زیرزمینی هم مطرح است. مقالهای درباره دشت شمال دهلی در هندوستان مطرح است که میگوید تخلیه آب زیرزمینی از روی آن دشت باعث باربرداری و تحریک گسل شده است. یعنی آب برداری عامل محرکی است که باعث تحریک زلزله میشود.
درباره زلزله ۲۹ آذر ۹۶ در ملارد، نظر ما این است که با توجه به برداشت آب زیرزمینی، فرونشست زمین باعث تحریک گسل شده است. یکی از دانشجویان دکتری ما دارد روی این موضوع کار میکند. این بسیار بحث مهمی است. به نظرم به طور خاص باید در ایران به مسئله خشکسالی، خشک کردن دریاچهها مانند ارومیه، حذف آبخوانها و برداشت وسیع آبهای زیرزمینی اشاره کنیم. جاهایی که این تغییرات خیلی وسیع و برداشت آب بسیار زیاد بوده مانند شرق و غرب تهران و ورامین، ما تحریک گسلهای فعال را میبینیم. به عبارتی ما مستقیم در وقوع زلزله دخالت نداریم. ما غیرمستقیم باعث تحریک زلزله میشویم.
درباره زلزله ۲۰۲۳ ترکیه، با توجه به زلزلههای ۳۰ سال اخیر، به نظر میآید ایجاد سد آتاتورک با ۴۸ میلیارد متر مکعب آب موجب شد گسلهای فرعی تحریک شده باشد و آب گیری سد، عامل اصلی برهم زننده تعادل در منطقه اصلی گسل آناتولی شرقی بوده است. این به عنوان یک ایده اولیه مطرح است تا کار جدی روی آن انجام دهیم.
شما سوابق زلزلههای همه مناطق ایران را دارید؟
درباره بسیاری از جاها بر اساس نوع کارم، بله اینطور است. به خصوص جایی که سوابق زیادی از زلزله های آن در دسترس است.
این اطلاعات را از کجا میآورید؟
معمولا اولین خبرهایی که به من میرسد از طریق گوشیام و از طریق یکی از اپلیکیشنها است یا پیامکی که از طریق پژوهشگاه خودمان میرسد. در واقع اولین خبر برای من از نوتیفها میآید و به دنبال آن شروع به گردآوری دادهها میکنم.
امروزه منابع زیادی از صفحات پژوهشگاه زلزله یا منابع خارجی، ابتدا بر پایه وب منتشر میشود. جزییات بیشتر را اگر در داخل پژوهشگاه باشم در اتاق لرزهنگاری دنبال میکنم.
این اطلاعات و نوتیفیکیشنها شامل مراکز دیگر هم هست؟
بله، این هشدارها از ابزارهایی میآید که وب را جارو میکنند. هر کدام زودتر هشدار را بگیرند، میفرستند و خیلی وقتها زودتر از NEIC که مرکز ملی اطلاعات زلزله سازمان زمین شناسی آمریکاست، میفرستند. مراکزی هست که زودتر از مراکز علمی هشدار وقوع زلزله را میدهد. مراکزی درست شده است که حتی از مراجعه مردم به گوشیهایشان یا اینترنت که کلمه زلزله را سرچ میکنند، میفهمند که جایی زلزله آمده است.
با این تفاسیر جاهایی وجود دارد که مراکز زلزلهشناسی پوشش ندهند؟ مثلا در ایران، ممکن است مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران یا پژوهشگاه شما اطلاعات برخی مکانها را پوشش ندهد؟
نه، در کل کره زمین همه جا پوشش داده میشود اما بعضی جاها پوشش کمتر است. مثلا در شرق و جنوب شرق ایران، موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران، ایستگاه ندارد. ولی پژوهشگاه زلزله ایستگاه دارد. در چابهار و زاهدان و آن مناطق، پژوهشگاه زلزله ایستگاه دارد.
آنجا گسل کمتر است که ایستگاه ندارد؟
نه، مسئله توسعه نیافتن در جنوب شرق و شرق ایران است. در افغانستان دو ایستگاه زلزله نگاری در کابل و ۶ ایستگاه در کل کشور است. فرض کنید همه ایستگاهها را خاموش کنند. از یک حدی که معمولا ۴ ریشتر به بالاست، تمام ایستگاههای جهانی میتوانند آنها را پوشش دهند.
چرا بین اعلامها، تفاوتهایی است. مثلا در ایران، یک زلزله ۴.۳ عنوان میشود ولی مرکز زلزلهنگاری در آمریکا، همان زلزله را ۴.۶ عنوان میکند؟
هر نوع سنجش فیزیکی با عدم قطعیت و خطا مواجه است. این علم بر اساس پایش اتفاق میافتد. پایشهای متفاوت، عدمقطعیتهای متفاوت را به دنبال دارد. انسان و ماشین در حال پایش است. یک زلزله میآید و اعداد ۴.۸ و ۴.۶ را میبینیم. این یعنی خطا و عدم قطعیت است. ولی اگر یک زلزله را همه در حدود ۴.۳ تا ۴.۸ اعلام کنند ولی یک مرکز بگوید این زلزله ۵.۹ ریشتر بود، این نتیجه آخری یعنی کاملا غلط است.
الان چنین چیزی داریم؟
به ندرت این اتفاق میافتد. مخصوصا اگر در حاشیه شبکههای ملی زلزله اتفاق بیفتد، شاید از این خطاها در محل و چه در اندازه زلزله، اتفاق بیفتد.
اگر شاخص ما خبرها باشد، در برخی از مناطق ایران، اخبار زلزله را بیشتر میشناسیم. کدام استانهای ما زلزله خیزترند؟
لرزهخیزترین جای ایران بندرعباس و گسل هرمزگان است. تقریبا همیشه بیشترین گزارشها را از آنجا داریم. دلیلش هم تغییر بیشتر در آن منطقه است. جزیره قشم، بندر چارک، شمال بندرعباس، بندرعباس، بندر لنگ و آن منطقه است. در برخی جاها زلزله خیلی کمتر داریم. گزارش زلزله در آبادان و خرمشهر کمتر داریم. آبادان و بندرعباس در جنوب ایران هستند ولی خبر زلزله از بندرعباس را خیلی میشنوید ولی از آبادان کمتر میشنوید. برخی جاها زلزله زیادی ندارند ولی اخبار زلزله در آنجا پوشش و پایش گستردهای دارد. مثلا در تهران چون پرجمعیتترین منطقه کشور است و مرکز ایران شمرده میشود، پایش و رصد گستردهای اتفاق میافتد. بنابراین زلزلههای کوچک در تهران گزارش و به سرعت اعلام میشوند. برخی مناطق در همسایگی شبکههای گسترده هستند، مانند خوی در استان آذربایجان غربی، در جوار شبکه گسترده ترکیه است که از ۲۰ سال پیش شبکه گستردهای را ایجاد کرده است. این منطقه ترکیب شبکه ایران و ترکیه را دارد و پایش را بیشتر میکند.
مثلا اگر زلزلهای به بزرگای ۲ ریشتر در هر جای ایران اتفاق بیفتد، اگر ایستگاه لرزهنگاری نباشد، شما اخبار آن را دریافت نمیکنید. ولی در خوی، این زلزلهها هم ثبت میشود.
همچنین یک پروتکل داریم که میگوید باید لرزه توسط ۳ تا ۵ ایستگاه ثبت شود تا خبر آن به صورت عمومی منتشر شود. حالا فرض کنیم در یک ایستگاه زلزله ثبت شد ولی ایستگاههای دیگر دور هستند و مثلا ۲۰۰ کیلومتر فاصله دارند. حالا یک زلزله آمده و مردم حس کردهاند ولی فقط یک ایستگاه در محل بوده و آن را ثبت کرده است. تراکم جمعیتی زلزله ۲.۹ را ثبت کرده است و در یک ایستگاه ثبت شده ولی گزارش نشده است. این ابهام را ایجاد میکند که چرا مردم زلزله را حس کردند ولی گزارش نشده است.
در واقع وجود مردم و «در معرض قرار گرفتن» بالاتر احساس زلزله هم عامل دیگری است. مثلا در فاصله ۵۰۰ کیلومتری بین بندرعباس و کرمان، یک نقطه مهم جمعیتی وجود دارد که آن هم «بم» است. در ۵ دی ماه ۱۳۸۲ که امثال بیستمین سالگرد آن واقعه است، زلزله در همان نقطه رخ داد. از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، یک سوم از بین رفتند. اگر فرض کنید آن زلزله ۲۰ کیلومتر آن طرفتر اتفاق افتاده بود، شاید ۱۰۰ نفر هم کشته نمیشدند.
ما استان یا منطقهای در ایران داریم که گسل فعال نداشته باشد؟
گسلهایی داریم که در عهد حاضر زمینشناسی فعالیت زیادی نشان ندادند. از طرفی تقسیمبندی استانی هم ربطی به زمین ندارد. در یک منطقه نسبتا با وسعت کمی از زنجان تا سمنان که جنوبش به قم میرسد، ۶ استان داریم. همین وسعت را به جنوب شرق ایران ببرید، این محدوده در بخشی از استان سیستان و بلوچستان جا میشود. استانهای البرز و قم ما بسیار کم وسعت هستند ولی کرمان و سیستان و بلوچستان بسیار وسیع هستند. بنابراین بعضی جاها با گسلهای فعال بیشتری مشخص میشوند ولی بعضی جاها گسلهای فعال کمتر است. مثلا در منطقه اصفهان، گسلهای فعال قابل مشاهده با رخ نمودن در سطح، کمتر هستند از گسلهای منطقه تبریز. ولی همان منطقه اصفهان هم بیلرزه نیست.
درباره مهاجرت متخصصان، این روزها بیشتر میشنویم. در حوزه کاری و تخصص شما، مهاجرت چطور است؟
متاسفانه زیاد هستند. از همکار جوان تا سابقه ۲۰ ساله، تا جوانهایی که مساله معمول شده، مهاجرت را میبینیم که چالش کلان ملی شده است. یکی از دانشجویان دکتری من میگفت همه دارند می روند. گفتم یک عده به هر دلیل هستند. آنهایی که هستند نمیتوانند بگویند همه دارند میروند. خب ما که هستیم. باید شرایط را خودشان برای خودشان و البته حاکمیت برای گروهی که هستند قابل زیست کند. حاکمیت اگر به فکر امروز و آینده است باید هر کاری از دستش برمی آید انجام دهد.
مساله نخبه گان و طبقات تحصیل کرده مسئله حیاتی و بنیادین ملی است. هر ایده ای که بتواند به قابل زیست بودن کشور کمک کند باید اجرا شود. اگر بقیه هم این کار را نمی کند آن افراد باید خودشان این کار را انجام دهند. به قول استاد یوسف ثبوتی، نباید اصلا کلمه «متاسفانه» را به کار ببرید.
ارسال نظر