تقی آزاد ارمکی در گفتوگو با «آرمان ملی»:
مهاجرت نخبگان باعث خشونتطلبی بیشتر در جامعه میشود | جامعه ایرانی در حال فرونشست است
میزان مهاجرت از کشور در سالهای اخیر بیشتر از گذشته شده است. این در حالی است که پس از روی کارآمدن دولت ابراهیم رئیسی و جریانات پائیز1401 روند مهاجرتها شدت بیشتری پیدا کرده است. نکته مهم اینکه اغلب کسانی که اقدام به مهاجرت میکنند تحصیلکرده یا در زمینه حرفهای و صنفی دارای تخصص هستند. بدون تردید مهاجرت، حذف و حاشیهنشین کردن نخبگان در جامعه در حالگذاری مانند ایران پیامدهای منفی به همراه خواهد داشت. «آرمان ملی» برای بررسی این موضوع با دکتر تقی آزاد ارمکی جامعهشناس گفتوگو کرده است.
به گزارش آرمان ملی آنلاین دکتر آزاد ارمکی معتقد است: این نخبگان هستند که میدانند جریان تولید ثروت و سرمایه را باید به چه سمتی هدایت کرد. از سوی دیگر نخبگان فهم انتقادی و معطوف به منافع ملی دارند. به همین دلیل هنگامیکه نخبگان حذف میشوند کسانی که در پیرامون قرار دارند دلمشغول مسائل دیگر میشوند و به همین دلیل پروژه دموکراسی و توسعه رها میشود. حتی این احتمال وجود دارد که با حذف نخبگان از جامعه برای همیشه پروژه دموکراسی و توسعه نیز از تاریخ اجتماعی ایران حذف شود. در چنین شرایطی با جامعهای مواجه میشویم که دغدغه توسعه و دموکراسی ندارد. چنین جامعهای بهصورت طبیعی به سمت خشونت و خشونتطلبی حرکت خواهد کرد.” در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
چرا میزان مهاجرت در سالهای اخیر در کشور افزایش پیدا کرده است؟ چه اتفاقی رخ داده که نخبگان کشور ترجیح میدهند برای ادامه زندگی ایران را ترک کنند؟
زمانی که حزب رستاخیز تشکیل شد محمدرضا شاه در یک سخنرانی عنوان کرد کسانی که قصد ندارند به این حزب بپیوندند و به آن رأی بدهند بهتر است از ایران بروند. امروز هم با چنین ادبیاتی با نخبگان منتقد صحبت میشود. این سادهترین واکنش نسبت به کسانی است که نسبت به وضعیت موجود جامعه انتقاد و اعتراض دارند و بهنوعی ساده کردن موضوع است. غرض از بیان چنین سخنانی نیز این است که کسانی که شرایط فعلی را قبول ندارند باطل هستند و باید کشور را ترک کنند. القابی هم که به این افراد داده میشود معاند و بیدین است. نکته قابلتأمل در این زمینه این است که امروز شاهد افزایش قابلتوجه میزان مهاجرت از کشور هستیم. نخبگان کشور به این نتیجه رسیدهاند که در حوزه کار کارشناسی و تخصصی به بنبست رسیدهاند.
این در حالی است که برخی، افرادی که مدیریت فعلی جامعه را قبول ندارند در زمره منتقدان و معترضان قرار میدهد. این عده قصد ندارند با دلیل واقعی مهاجرتها مواجه شوند. شاید در مقطعی که انقلاب صورت میگیرد برخی از منتقدان و معترضان به انقلاب از کشور مهاجرت کنند. این در حالی است که در شرایط کنونی که انقلابی در کشور رخ نداده و دههها از وقوع انقلاب گذشته است. امروز کشور در مرحله سازندگی قرار دارد و به همین دلیل به مشارکت همه اقشار جامعه نیاز دارد. در چنین شرایطی اگر یک جریان اقلیت سختگیر روی کار بیاید باعث میشود که اکثریت حذف شوند. هنگامیکه اکثریت حذف میشود انتظارات کارشناسی و تخصصی که در جامعه وجود دارد خود را نشان میدهد. در این زمینه دلسوزان جامعه خواستار عدم مهاجرت نخبگان هستند. مهاجرت نخبگان پروژه توسعه و دموکراسی را در ایران به عقب میاندازد و رادیکالیسم و پوپولیسم را افزایش میدهد.
نقش مهاجرتها در عقب افتادن پروژه دموکراسی و توسعه در ایران چیست؟ چرا افزایش مهاجرتها پروژه دموکراسی و توسعه را در ایران عقب میاندازد؟
کسانی میتوانند حامل توسعه و دموکراسی باشند که فهم دقیقی از تحولات جامعه ایران و آینده آن و همچنین جامعه جهانی دارند. کارگران و کشاورزان نیروهایی هستند که بر اساس سیاستها عمل میکنند و به همین دلیل حامل توسعه و تولید ثروت نیستند. این نخبگان هستند که میدانند جریان تولید ثروت و سرمایه را باید به چه سمتی هدایت کرد. از سوی دیگر نخبگان فهم انتقادی و معطوف به منافع ملی دارند. به همین دلیل هنگامیکه نخبگان حذف میشوند کسانی که در پیرامون قرار دارند دلمشغول مسائل دیگر میشوند و به همین دلیل پروژه دموکراسی و توسعه رها میشود. حتی این احتمال وجود دارد که با حذف نخبگان از جامعه برای همیشه پروژه دموکراسی و توسعه نیز از تاریخ اجتماعی ایران حذف شود.
توسعه و حوزه تخصصی و کارشناسی برای زمانی مناسب است که مشکلات پیچیده شده است. مشکلات ساده را هرکسی میتواند حل کند درحالیکه مشکلات پیچیده چنین شرایطی ندارد. به همین دلیل ما مشاهده میکنیم که حوزه تخصصی در ایران در حال حذف شدن است. هنگامیکه حوزه تخصصی حذف میشود متخصصان به این نتیجه میرسند که از تخصص خود در جای دیگری استفاده کنند و به همین دلیل تصمیم به مهاجرت میگیرند. یکی از تفاوتهای دولت رئیسی با دولت احمدینژاد این است که رئیسی بهشدت با نخبگان برخورد نکرده است. با این وجود رئیسی از افراد متخصص در دولت خود استفاده نکرده و یا کمتر استفاده کرده است. امروز نخبگان کشور با دو رویکرد انفعال و خروج مواجه هستند. نخبگان یا باید در درون کشور حاشیهنشین باشند و یا اینکه از کشور خارج شوند و از تخصص خود در جای دیگری استفاده کنند.
هر دو این رویکرد به ضرر کشور است. چنین جامعهای بهصورت طبیعی به سمت خشونت و خشونتطلبی حرکت خواهد کرد. اگر ما به وضعیت کشور افغانستان توجه کنیم بهخوبی متوجه این نکته خواهیم شد. در این کشور با مداخله قدرتهای خارجی مسیر تحولات اجتماعی تغییر کرد و با کودتاهای مکرری که صورت گرفته و مداخلات خارجی که همواره ادامه داشت در نهایت شرایطی به وجود آمد که پروژه دموکراسی و توسعه در این کشور حذف شد و جای خود را به خشونت و رادیکالیسم داد. دلیل اینکه امروز افغانستان با رادیکالیسم مواجه شده این است که زمینههای توسعه و دموکراسی در این کشور از بین رفت و در اولویت قرار نگرفت. این وضعیت درباره عراق نیز وجود دارد. کودتاهای مکرر در عراق و حذف نخبگان باعث روی کار آمدن جنگطلبانی مانند صدام شد. بهصورت طبیعی هنگامیکه نخبگان که پروژه توسعه و دموکراسی را در یک کشور حمل میکنند کنار گذاشته و یا حذف میشوند کسانی جای آنها را میگیرند که خشونتطلب هستند و رادیکالیسم را دنبال میکنند. صدام با تشکیل حزب بعث مدافع قوم عرب در منطقه شد و پس از مدتی جنگ بزرگی به راه انداخت که پیامدهای آن تا به امروز گریبان مردم عراق را گرفته است. چنین شرایطی به جامعه عراق اجازه نمیدهد به دموکراسی و توسعه دست پیدا کند. این طبقه متوسط است که دغدغه ساختن با توجه به شرایط را دارد. طبقه متوسط توسعه معطوف به موقعیت دارد و انقلابی نیست. وضعیت طبقه متوسط به شکلی نیست که به دنبال انقلاب باشد و قصد داشته باشد جامعه را دوباره بسازد. این در حالی است که انقلابیون مخالف توسعه و دموکراسی هستند. معمولا از دل انقلابها توسعه و دموکراسی بیرون نمیآید. به همین دلیل حذف نخبگان بهصورت داوطلبانه باشد و چه غیر داوطلبانه باعث میشود که پروژه دموکراسی در ایران به تأخیر بیافتد.
چرا در جامعه ایران موضوع مهاجرت به خارج از کشور به یک فرهنگ تبدیل شده و اغلب افراد جامعه آن را تأیید میکنند؟
مشکلات امروز جامعه ایران انباشته شده از گذشته است و جنبه تاریخی پیدا کرده است و نیازمند مشارکت جمعی اصلاحطلبان و اصولگرایان و همه اقشار جامعه است. تنها در شرایطی که یک عزم ملی با مشارکت همه اقشار جامعه به وجود بیاید میتوان نسبت به حل مشکلات امیدوار بود. موضوع اصلی این است که کسی دیگر نمیتواند تشخیص بدهد مسیر تحولات در ایران به چه سمتی حرکت خواهد کرد و برخی از فهم مسائل معاصر ایران دور شده است. دلیل این وضعیت نیز این است که جامعه ایران را در قالب قدرت و دولت میبینند. این عده گمان میکنند اگر قواعد قدرت و دولت را تصحیح کنند جامعه را نجات دادهاند. درصورتیکه مسأله به این دولت و یا دولتهای گذشته نیست و موضوع اصلی کلیت حیات جامعه ایران است که نیازمند همبستگی همگانی و عزم ملی است. ما به یک آشتی و وفاق ملی نیاز داریم تا بهواسطه آن بتوانیم چالشهای اجتماعی را حل کنیم و از آنها عبور کنیم. وفاق بین اصولگرایان و اصلاحطلبان میتواند زمینههای حل مشکلات بنیادین را فراهم کند. دغدغه اصلی اصولگرایان در ایران اخلاق و دین بوده و از سوی دیگر دغدغه اصلاحطلبان روابط بینالملل و اقتصاد بوده است.
اگر قرار است جامعه همچنان به مسیر خود ادامه بدهد و زمین نخورد باید یک وحدت و آشتی ملی بین اصلاحطلبان و اصولگرایان به وجود بیاید. امروز جامعه ایرانی در حال فرونشست است. جامعه باید روی پای خود بایستد و برای این کار باید همه در صحنه حضور داشته باشند. جامعه باید برخیزد و رویکرد مثبت به خود بگیرد. جامعه باید شاد باشد و نشاط اجتماعی در آن افزایش پیدا کند. ما به چنین رویکردی نیاز داریم. این در حالی است که اصولگرایان از درک این وضعیت ناتوان هستند و همهچیز را در قدرت و دولت خلاصه میکنند. این عده گمان میکنند که به تصاحب قدرت و دولت همهچیز به پایان رسیده درحالیکه اشتباه میکنند و در واقع روند اضمحلال تازه آغاز شده است. امروز بنبستهای اجتماعی در حال تبدیلشدن به بنبستهای سیاسی است و عبور از این بنبستها امکانپذیر نیست مگر اینکه جریانهای سیاسی باهم به اجماع و وحدت برسند تا جامعه روند به رشد خود را آغاز کند.
پدیده جدیدی که برخی از جامعه شناسان به آن اشاره میکنند احساس غربت نخبگان در داخل کشور است؛ این پدیده چگونه در جامعه ایران شکل گرفته است؟
هنگامیکه مسائل جامعه ساده میشود از افراد ساده نیز استفاده میکنند. اگر امروز به اعضای دولت و نمایندگان مجلس دقت کنیم متوجه میشویم که سادهترین و کم مهارتترین افراد به کار گرفته شدهاند. این افراد دانش تخصصی لازم ندارد، انعطافپذیر نیستند و از تجربه کافی برخوردار نیستند. مهمترین دلیلی که چنین افرادی سرکار آمدهاند این است که مسائل جامعه را ساده در نظر گرفتهاند. به همین دلیل نیز از افراد ساده برای مدیریت آن استفاده میکنند. هنگامی که مسائل ساده گرفته میشود حوزه کارشناسی و تخصصی حذف میشود.
ارسال نظر