| کد مطلب: ۱۰۵۶۶۰۵
لینک کوتاه کپی شد

تضاد، تعادل می‌آفریند

زیست فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه امروز ایران به عنوان یک واقعیت بدیهی نباید با تصویر و تصور مسئولان متفاوت باشد. اگر مسئولان تحلیل و تفسیر دقیقی از ادبیات اقتصادی، سیاسی و فرهنگیِ غالب زیر پوست جامعه نداشته باشند در نقطه‌ای از زمان و مکان دچار حیرانی خواهند شد. سوال مهم این‌که در سیستم موجود، دولت یا دولت‌ها در خصوص عدم پاسخ‌گویی صریح و شفاف‌شان به ملت، چه ضرر و زیان‌هایی دیده‌اند؟ چرا که در جوامع توسعه‌یافته، وقتی دولتی نتواند از جنبه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، نظرات جامعه را جلب کند از سوی نهادهای قانونی که نماینده واقعی جامعه هستند، مورد سوال جدی قرار می‌گیرند و حتی ممکن است کار آن دولت به استیضاح یا استعفا بکشد.

تضاد، تعادل می‌آفریند

 امید فراغت/ روزنامه‌نگار

بر همین اساس دولت‌ها خود را موظف می‌دانند تحت هر شرایطی پاسخگوی جامعه باشند. متاسفانه یک‌دست شدن ارکان قدرت در فرآیند زمان به دلیل اینکه نباید خدشه‌ای به تئوری نظری‌شان بخورد، ارزش افزوده‌ای تولید نمی‌کند! در دنیای امروز، تضاد، تعادل می‌آفریند چرا که آدم‌های به اصطلاح یک شکل و هم نظر، تامین کننده ذائقه‌های تکثرگرای جامعه امروز نیستند.

بنابراین تا زمانی که ذائقه‌های متفاوت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، نماینده‌ای در ساختار قدرت نداشته باشند، آن جامعه در مسیر رشد و توسعه قرار نمی‌گیرد. بنابراین ادبیات غالب زیر پوست جامعه، واقعیت‌های جامعه امروز ایران به حساب می‌آید. هر قدر هم مسئولان، ساز خودشان را کوک و بنوازند و با تبلیغات ، آن ساز را به عنوان خوش‌صدا‌ترین آهنگ، نشر و انتشار دهند اما تا زمانی که آن ساز، متناسب با ادبیات غالب زیر پوست جامعه نباشد، فاصله ملت- دولت به معنی و مفهوم عام آن، زیاد می‌شود. 

مدیران و مسئولان نباید مصداق ضرب‌المثل خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی شوند! چرا که جوامع امروز، به دلیل دسترسی آسان به اطلاعات محلی و جهانی و همچنین اتصال با واقعیت‌های جهانی، درک و شناخت صحیحی نسبت به واقعیت‌های محلی، منطقه‌ای و جهانی دارند. جامعه امروز ایران نیز از این قاعده جهانشمول، مستثنی نیست. جامعه امروز وقتی می‌بیند درآمد و هزینه در تناسب هم نیست، وقتی اقتصاد و معیشت جامعه در فضای ثبات و تعادل نیست، وقتی قدرت خرید جامعه، کاهش پیدا می‌کند معلوم است که متوجه می‌شوند یک جای کار می‌لنگد!

بر همین اساس حکم‌رانان و دولت‌ها باید مبنای اقدام و عمل‌های‌شان را بر اساس ادبیات غالب زیر پوست  جامعه بنا کنند. اگر می‌خواهند بدانند رضایت یا عدم رضایت عمومی نسبت به عملکردشان وجود دارد باید به بطن جامعه مراجعه کنند. چرا که آن‌جا، تنها جایی‌ست که جریان زندگی طبیعی، معنی و مفهوم صحیحی دارد. برای مثال کارگری که از پسِ اجاره خانه برنمی‌آید، خانواده‌ای که نمی‌تواند جهیزیه دخترشان را تامین کند، خانواده‌ای که قدرت تامین هزینه‌های دندانپزشکی و بیماری‌های دیگر را ندارند، پدر و مادری که در مقابل چشم‌شان، فرزند بیکار دارند و به تعبیری از این دست مشکلات و گرفتاری‌ها، جریان زندگی طبیعی این روزهای جامعه است. بنابراین لازم است که حکم‌رانان و دولت‌ها تحلیل و تفسیر دقیقی از چنین ادبیاتی داشته باشند تا بتوانند سیاست‌های خرد و کلان را تغییر و تبدیل بدهند.

نویسنده : امید فراغت

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار