مصطفی اقلیما: 98 درصد کودکان خیابانی عضو باندی نیستند
کودکان کار یکی از چالش های اجتماعی جامعه است که زمینه ساز چالش هایی دیگر شده است. گسترش این پدیده به حدی است که جوامع توسعه یافته و در حال توسعه را به یک اندازه به خود مشغول کرده است. این در حالی است که عواملی مانند نارسایی نهادهای اجتماعیکنندهای مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی خانوادههای کودکان خیابانی و ناتوانی آنها در انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، آلودگی و آسیبزا بودن محلات حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سازمانهای مسئول، و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی، همه دستبهدست هم دادهاند تا پدیده کودکان خیابانی که عمدتا کودکان کار در خیابان هستند، کماکان بهعنوان چالشی جدی در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور خودنمایی کند. در این زمینه و برای تحلیل و بررسی ابعاد این موضوع«آرمان ملی» با دکتر مصطفی اقلیما، جامعه شناس گفت وگو کرده است.
دکتراقلیما معتقد است؛« براساس تحقیقاتی که درباره کودکان کار در تهران صورت گرفته در بررسی پیشینه حضور کودکان خیابانی در باندها ۹۸درصد عضو باندی نبوده اند. از میان ۱۲ درصد کسانی که در باندها بیشینه داشته اند ۱۰ درصد کودکان بزهکار و ۲ درصد کودکان ولگرد بوده اند که با احتمال ۹۵ درصد میان دو گروه در این شاخص تفاوت معنادار به چشم می خورد. از لحاظ وضع تحصیلی ۴۱ درصد این کودکان بیسواد، ۳۹ درصد دارای سواد ابتدایی و ۱۲درصد دارای سوادی در حد راهنمایی هستند و تفاوتی معنادار در بررسی عوامل مؤثر در بروز پدیده کودک خیابانی میان این سه گروه در شاخص مواد مخدر دیده نمی شود. در زمینه شاخص انحراف جنسی ۹۶ درصد از کودکان خیابانی بیشینه انحراف جنسی نداشته اند و تنها ۴ درصد دارای بیشینه انحراف جنسی بوده اند.
بدین سان تفاوتی معنادار میان این گروهها وجود ندارد. در واقع مهمترین عوامل در بروز پدیده کودک خیابانی عبارت است از عوامل اقتصادی، بدرفتاری پدر، ناسازگاری با پدر و مادر، اعتیاد پدر و مادر، بدرفتاری مادر، جاذبه های شهری، فرار از تنبیه، جدایی پدر و مادر و فرار از مدرسه. بررسی ها نشان می دهد که مهاجرت از عوامل اثر گذار در بروز این پدیده است. بزرگترین مشکل خانواده های این کودکان فقر اقتصادی بوده و گرایش خانواده به ارتکاب به جرایم ارتباطی معنادار با بروز و گسترش این پدیده ندارد. همچنین گرایش به بزهکاری و رفتارهای بزهکارانه به گونه حاد و برجسته در این کودکان دیده نمی شود. بعد خانوار به گونه ای معنادار در بروز پدیده کودک خیابانی مؤثر است و بسیاری از کودکان خیابانی در خانواده های بر جمعیت زندگی می کنند.
در این سنین مهمترین دگرگونی های عاطفی، شناختی و اجتماعی در فرد رخ می دهد و شوربختانه این کودکان که سرمایه های ملی و ارزشمند جامعه اند به گژرفتاری و تباهی کشانده می شوند.از سوی دیگر نابسامانی های خانوادگی مانند جدایی پدر و مادر، اعتیاد آنان و وجود ناپدری و نامادری در خانواده از عوامل مؤثر در بروز این پدیده است. چگونگی رفتار پدر و مادر در خانواده و شیوه های تربیتی آنان نیز در بروز این پدیده مؤثر بوده و ناسازگاری با پدر و مادر از پیامدهای آن است. بدرفتاری پدر و بدرفتاری مادر و تنبیه شدن نیز می تواند اثری چشمگیر در بروز این پدیده داشته باشد به گونه ای که کودکان زندگی در خیابان را به زندگی در خانه و در میان خانواده ترجیح دهند.»
ارسال نظر