ساره خسروی، مترجم در گفتوگو با «آرمان ملی»:
چرا کتابهای ایرانی در آمازون و گوگلبوک پیدا نمیشود؟
در اینکه ادبیات داستانی در جهان، پیشینه دور و درازتری از ایران دارد و این سبقه تاریخی، آبستن تولد نویسندگان بزرگی از اقصینقاط جهان بوده، شکی نیست. اما با بررسی بسیاری از کتابهای ترجمهای که در سالهای اخیر در بازار کتاب ایران خودنمایی میکنند و بهکرات بازنشر میشوند، درمییابیم دستکم بخشی از آثار تالیفی نویسندگان هموطنمان نیز شایسته جهانی شدن هستند و پتانسیلهای چهبسا بیشتری نسبت به آثار پرفروش خارجی دارند، اما بهراستی راه ورود به بازار مطالعات جهانی چیست و آثار ایرانی برای رسیدن به این هدف، چه موانعی را پیشرو دارند؟ ساره خسروی، مترجم فعال در سالهای اخیر معتقد است گستره این موانع از خلأ ترجمه معکوس شروع میشود و تا موانع تحریمی که از تبلیغ و ترویج آثار ایرانی جلوگیری میکند، ادامه دارد. مشروح سخنان این مترجم را در ادامه میخوانید.
آرمان ملی آنلاین: با وجود آثار متعددی که هرساله در حوزه ادبیات تالیفی وارد چرخه بازار کتاب ایران میشود، نویسندگان و آثار انگشتشماری به اقبال فروش جهانی دست یافتهاند. به نظر شما چرا این مساله تا این اندازه دور از دسترس به نظر میآید؟
وقتی صحبت از آثار تالیفی داخل کشور میشود باید بدانیم که با حجم زیادی از آثار طرف هستیم که همگی از لحاظ کیفی در یک دسته قرار نمیگیرند. آن دسته که از کیفیت خوبی برخوردار نیستند باید بدانند که بازار کتاب جهانی بسیار بزرگ و پویاست و رقابت در آن بسیار شدید است. بنابراین برای رسیدن به اقبال فروش جهانی، نویسندگان باید نوآورانه و خلاقانه عمل کرده و آثاری بسیار جذاب و باکیفیت تولید کنند.
میزان مطالعه و دقیق شدن در آثار قوی و حتی ضعیف جهان و استخراج قوت و ضعف درکنار هم و نیز به دست آوردن تکنیکهای نوشتن، دانش زبانی و عناصر دخیل در خلق اثر، در خلق یک داستان موثر است. نویسنده باید خوب ببیند، خوب بشنود، خوب حس کند و قوای لمس آنچه در پیرامون ابژه روی میدهد را از دست ندهد. اما آن دسته از آثار فارسی که حقیقتاً کیفیتی قابل قبول و چه بسا بهتر از بسیاری از آثار جهانی دارند، با چالشهای دیگری روبهرو هستند. مشکلاتی مانند تحریمها و محدودیتهای بانکی و ارزی، باعث میشود که انتشار کتابهای ایرانی در خارج از کشور مشکل شود و بسیاری از نویسندگان و ناشران نتوانند آثار خود را به بازار جهانی معرفی کنند. مشکلاتی مانند ابزارهای تبلیغاتی و بازاریابی، هم میتواند باعث شود که یک آثار خوب در بازار کتاب جهانی شناخته نشود. همچنین، استفاده از نرمافزارهای مانند آمازون و گوگلبوک، باعث میشود که کتابهایی که در این پلتفرمها موجود هستند، بهراحتی در دسترس قرار گیرند. در میان این نرمافزارها، بسیاری از کتابهای فارسی وجود ندارند و این باعث میشود که شناخت این کتابها توسط خوانندگان جهانی کاهش یابد.
بیشتر بخوانید: زندگینامه ابوتراب خسروی | نویسنده رویاهای وهمانگیز
برخی از منتقدان و نویسندگان در آسیبشناسی این مساله به سطح کیفی آثار تالیفی در مقایسه با آثار خارجی اشاره دارند و عدهای کمبود ترجمههای مناسب به زبانهای دیگر را ملاک قرار میدهند. نظر شما در این باره چیست؟
همانطور که اشاره کردم، تنها بخشی از مشکل کیفیت آثار است و اگر آن آثار بیکیفیت را نادیده بگیریم، با آثار خیلی خوبی روبهرو هستیم که پتانسیل درخشش در بازارهای جهانی را دارند. پس من موافق نیستم که به طور کلی آثار داخل کشور از کیفیت کمتری برخوردار هستند. اینجاست که بحث ترجمه مطرح میشود. از یکسو عدم تمایل مترجمان به این کار و از سوی دیگر ترجمههای ضعیف. البته بهترین حالت این است که خود نویسنده اثرش را به زبان دیگر ترجمه کند که در مورد الیف شافاک این اتفاق افتاد. در چنین حالتی امکان سوء برداشت از جانب نویسنده و مترجم وجود ندارد. به طور کلی، برای توسعه صنعت کتاب و فرهنگ نویسی در ایران، نیاز به توجه به هر دو جنبه، یعنی آثار تالیفی جهانی و ترجمه کتابهای خارجی به فارسی است. به علاوه، برای ساختن یک صنعت نوآوری و تالیفی قوی در ایران، نیاز به توسعه محیطهای علمی و فرهنگی مناسب، تواناییهای نوشتاری و تالیفی قوی در سیستم آموزشی و همچنین ارتباطات بینالمللی قوی است.
با توجه به فعالیتهایتان در این حوزه، چرا ترجمه معکوس اغلب از سوی مترجمان ما مورد استقبال قرار نمیگیرد؟
سوال خوبی است. خود بنده تنها یک مورد تجربه ترجمه معکوس داشتم و آن هم کتاب شعر گیلکی مادرم بود که به صورت سه زبانه (گیلکی، فارسی، انگلیسی) منتشر شد و اخیرا یک پیشنهاد ترجمه شعر گیلکی به انگلیسی هم داشتهام که واقعاً مورد استقبال من است. البته این کتابهایی که عرض میکنم در ایران چاپ شدند و اگر قرار باشد یک کتاب در خارج از کشور چاپ شود، قطعاً مشکلاتی جلوی پای متقاضیان است و خب شاید بخشی از دلیل وجه مادی آن باشد، چون بازار ایران پذیرای ترجمه آثار انگلیسی به فارسی است اما چنین شرایطی در بازار جهانی فراهم نیست.
با توجه به اینکه انگلیسی زبان جهانی است و تعداد زیادی از خوانندگان در دنیا زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم یا خارجی خود انتخاب کردهاند، برای مترجمان فارسی زبان، بازار برای ترجمه آثار فارسی به انگلیسی کمتر است. بنابراین، ممکن است مترجمان در تلاش برای به دست آوردن درآمد بیشتر، تمرکز خود را روی ترجمه آثار انگلیسی به فارسی قرار دهند. یک مسأله دیگر هم این است که برای اینکه یک اثر فارسی مثلاً به انگلیسی برگردانده شود دو راه وجود دارد. یکی اینکه یک ایرانی این کار را انجام دهد که در این صورت باید تسلط خیلی زیادی روی زبان مقصد داشته باشد. ترجمه آثار ادبی به یک زبان خارجی، نیازمند داشتن دانش کافی در زبان هدف است. مترجمان فارسی زبان ممکن است با مشکلاتی مانند عدم دسترسی به منابع مناسب برای یادگیری زبان انگلیسی یا عدم امکان سفر به کشورهای انگلیسی زبان برای تجربه زبان و فرهنگ آن، مواجه باشند.
این مشکلات میتوانند باعث کاهش میل مترجمان فارسی زبان به ترجمه آثار فارسی به انگلیسی شود. راه دوم این است که یک مترجم خارجی که با فرهنگ و زبان فارسی آشنایی کامل دارد این کار را انجام دهد. ترجمه از سوی مترجمان خارجی مستلزم این است که اثر فارسی به طرز گستردهای دیده شده باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد. شاید یک عاملی که باعث شود یک اثر فارسی به چشم بیاید این باشد که تقلیدی نباشد. اگر قرار باشد نویسنده تکنیکها و فنون و محتوایی که در داستانهای غربی با آنها روبهرو هستیم را به تصویر بکشد، باید بدانیم خود غربیها این کار را چه بسا بهتر انجام دادهاند، لذا تمرکز یک نویسنده ایرانی باید روی فرهنگ و تکنیکهای خلاقانه بومی باشد تا مورد استقبال جهانی قرار بگیرد. در گذشته که ایران در زمینه شعر و شاعری آوازه بسیار داشت، میدیدیم که مترجمانی همچون ادوارد فیتزجرالد و ویلیام جونز آثار خیام و حافظ را به انگلیسی برگرداندند.
بخش دیگری از مشکل هم مربوط میشود به جو حاکم در کشور که شدیداً تمایل دارد آثار برتر جهان که عمدتاً غربی هستند را به مردم معرفی کند. من گاهی واقعاً افسوس میخورم از اینکه سر ترجمه ضعیفترین آثار آمریکایی دعواست اما با کیفیتترین آثار فارسی هنوز که هنوزه به انگلیسی ترجمه نشدهاند. این دلیلش این نیست که آثار فارسی چیزی برای عرضه به جهان ندارد بلکه از معضل به مراتب عمیقتری ناشی میشود که اینجا جای بحثش نیست.
ترجمه آثار تالیفی داخلی به زبانهای دیگر چه چالشهایی برای مترجم به همراه دارد؟
تفاوتهای زبانی و فرهنگی: زبان فارسی و انگلیسی تفاوتهای زیادی در ساختار و گرامر دارند و فرهنگ هر دو کشور نیز با یکدیگر متفاوت است. این تفاوتها میتواند به چالشهایی مانند ترجمه اصطلاحات، ضربالمثلها، اشتباهات فرهنگی و غیره انجامد.
معنای شناور: برخی از کلمات و عبارات در زبان فارسی، معنای شناوری دارند که برای ترجمه دقیق آنها به انگلیسی، نیاز به رویکرد خلاقانه و تفسیری داریم.
دشواری در انتقال شعر: شعر فارسی دارای سبکی خاص و مفهومی عمیق است که برای ترجمه به انگلیسی، ممکن است به دشواری بیشتری برخورد کنیم. ترجمه شعر به انگلیسی نیازمند توجه به نحوه استفاده از واژگان، ریتم و ساختار شعری است در مورد تجربهای که خودم در برگردان کتاب شعر گیلکی داشتم باید بگویم که در خیلی از موارد وقتی یک شعر گیلکی را به فارسی برمیگردانیم بخش زیادی از زیبایی شعر کاسته میشود، چراکه بازیهای زبانی دو زبان با هم متفاوت است. تازه، این در حالی است که فارسی و گیلکی پیوندهای زیادی دارند. حال تصور کنید ترجمه این اشعار به انگلیسی چه چالشهایی داشت. البته من سعی کردم زیبایی شعر را حفظ کنم ولی باز هم در خیلی از موارد به دلیل تفاوتهای فرهنگی و زبانی با چالش های زیادی روبهرو شدم.
شیوه نویسندگی: برخی از نویسندگان فارسی زبان شیوه نوشتاری خود را به گونهای انتخاب میکنند که برای خوانندگان خارجی نیز قابل درک باشد. به عنوان مثال، استفاده از زبان ساده و قابل فهم در کتابهای فارسی، میتواند باعث شود که ترجمه آنها به زبانهای دیگر به راحتی انجام شود.
به نظر شما کدامیک از آثار تالیفی معاصر ما بیشتر قابلیت ترجمه معکوس را دارد؟
به طور کلی کتبی که محتوای فرهنگی و تاریخی دارند قابلیت بالاتری برای ترجمه به زبانهای دیگر دارند. بسیاری از کتابهای فارسی دارای محتوای فرهنگی و تاریخی غنی هستند که در جامعه بینالمللی نیز قابل تقدیر هستند. به عنوان مثال، کتابهایی که درباره تاریخ و فرهنگ ایران و شرق نوشته شدهاند، میتوانند به دلیل محتوایشان جذابیت بیشتری برای خوانندگان خارجی داشته باشند. ما نباید اجازه بدهیم که غیر ایرانیان در مورد ایران کتاب بنویسند و بازتاب اشتباهی از ایران ارائه دهند. بهتر است خودمان در این مورد بکوشیم.
البته یک بحث دیگر هم مطرح هست که فکر کنم اینجا فرصت خوبی برای مطرح کردنش باشد. من برای پایان نامهام روی مفهوم پساقومیت کار میکنم و فکر میکنم ارتباط تنگاتنگی با بحث حاضر داشته باشد. این مفهوم به طور ساده، بدان معناست که قومیت دیگر اهمیتی ندارد و تمرکز روی مشخصههای جهانی است. از نظر حامیان این مفهوم، چنین چیزی باعث همبستگی بیشتر و جهان شمولی میشود. مثلاً شاید عدهای بر این باور باشند که آثاری قابلیت ترجمه به زبانهای دیگر را دارند که موضوعاتی جهانی دارند و در سراسر جهان مورد توجه هستند. به عنوان مثال، داستانهایی که درباره عشق، خانواده، دوستی و مسائل اجتماعی نوشته شدهاند، میتوانند برای خوانندگان خارجی جذاب باشند و باعث شوند تا این کتابها به زبانهای دیگر ترجمه شوند. اما من خیلی با این دیدگاه موافق نیستم. به نظر من هر کشوری یک وجه تمایز برای خودش دارد که باید در شناساندن آن به مردم کل دنیا بکوشد. اینکه بگوییم آثاری مناسب ترجمه به زبانهای دیگر هستند که جنبههای قابل درک جهانی داشته باشند، در شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان کمکی نمیکند.
در کل، قابلیت ترجمه برای هر کتابی به دلیل متنوع بودن موضوعات و شیوه نویسندگیها، نیازمند ارزیابی دقیق و حرفهای است. با این حال، هر کتابی که محتوای با کیفیت و جذاب داشته باشد، میتواند در جامعه بینالمللی مورد توجه قرار گیرد و قابلیت ترجمه به زبانهای دیگر را داشته باشد.
آیا کتاب تالیفی هست که علاقهمند به ترجمه آن باشید؟
شاید نتوانم به اثر خاصی اشاره کنم اما قطعاً دلم میخواهد اثر پر چالشی باشد. ببینید مثلا ترجمه اثری مثل کلیدر که فولکلور است دشوارهایی فراوانی دارد و شاید کسی که از ایران و فضایش چیزی نمیداند نتواند با آن به خوبی ارتباط برقرار کند اما از نظر من اگر قرار باشد فرهنگ ایرانی به کشورهای دیگر منتقل شود باید چنین آثاری ترجمه شود. اینکه ما دست بگذاریم روی ترجمه آثاری که مفاهیم جهانی را به تصویر میکشند، هرچند درک مفهوم را برای خواننده مقصد راحتتر میکند، اما مفهوم چندجهانی را به خوبی منتقل نمیکند. آثار فولکلور علاوهبر اینکه مفاهیم جهانی مثل عشق، نفرت، انسانیت و مهربانی را در خود دارند، از لحاظ فرهنگی هم غنی هستند و میتوانند گزینههای خوبی برای آشنایی فرهنگهای دیگر با ایران باشند.
ارسال نظر