| کد مطلب: ۱۱۰۵۰۸۲
لینک کوتاه کپی شد

آیا تاریخ در حال تکرار است؟ نیاز 80 ساله آمریکا به جنگ

اکنون ترامپ اظهاراتی علیه ناتو و به نفع "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه داشته است. هم چنین، به نظر می‌رسد که او مایل است آمریکا را در حالت ناامیدی کامل برای جمع آوری رای علیه بایدن نشان دهد. وضعیت ممکن است از کنترل خارج شود. به راحتی می‌توان دید که یک کشور از هم پاشیده می‌تواند یک بار دیگر بر روی یک عنصر توافق مشترک مبارزه با چین وحدت پیدا کند. ایالات متحده و جهان برای شکستن جنجال ۸۰ ساله خود به همه خردشان نیاز دارند.

آیا تاریخ در حال تکرار است؟ نیاز 80 ساله آمریکا به جنگ

به گزارش آرمان ملی آنلاین، فرانچسکو سیشی؛ سنت شناس، نویسنده و مقاله نویس ایتالیایی است که در پکن زندگی و کار می‌کند. در حال حاضر او محقق ارشد در دانشگاه رنمین چین است و با چندین نشریه و اتاق فکر در زمینه مسائل ژئوپولیتیکی همکاری می‌کند. فرارو به نقل از آسیاتایمز نوشت: در سال ۲۰۱۶ میلادی او اولین مصاحبه با پاپ را در مورد چین انجام داد. آن مصاحبه برای اولین بار در تاریخ حزب کمونیست چین بازتاب گسترده‌ای در مطبوعات چین داشت. او مفسر مسائل بین المللی در شبکه‌های تلویزیونی چینی می‌باشد.

او از سال ۱۹۹۹ میلادی مشاور ارشد وزارت محیط زیست ایتالیا در چین با هدف ایجاد چارچوب مهم‌ترین همکاری محیط زیستی میان ایتالیا و چین بوده است. سیشی هم چنین به مدت دو سال سمت مدیر موسسه فرهنگ ایتالیا در چین را بر عهده داشت. او از سال ۲۰۰۴ هماهنگ کننده بزرگترین برنامه همکاری بین ایتالیا و مدرسه حزب مرکزی (موسسه آموزش عالی که به طور خاص مقام‌های حزب کمونیست چین را آموزش می‌دهد) بوده است. سیشی در سال ۲۰۰۵ نشان لیاقت جمهوری ایتالیا را دریافت کرد. او در سال ۲۰۰۶ میلادی به عنوان استاد افتخاری آکادمی علوم اجتماعی چین انتخاب شد.

براساس این گزارش، آمریکا هر هشت دهه بحران‌های بزرگ داخلی را از طریق جنگ‌های بزرگ حل کرده است. آیا تاریخ در حال تکرار است یا می‌توان این چرخه را درهم شکست؟ آیا آمریکا به جن گیری نیاز دارد؟! در واقع یک الگوی ۸۰ ساله در تاریخ آمریکا وجود دارد که پیامد‌های جهانی داشته است. ایالات متحده هر هشت دهه با یک  بحران داخلی وجودی روبرو می‌شود که با جنگ بر آن غلبه می‌کند.

نخست سال 1781

اتحادیه خود با چنین آشفتگی‌ای آغاز شد. جنگ انقلابی ۱۷۷۶-۱۸۸۳ به عنوان تلاشی برای بیرون کشیدن ۱۳ مستعمره از آغوش انگلستان آغاز شده و سپس به یک درگیری جهانی بین قدرت‌های بزرگ اروپایی برای تسلط بر دریا‌ها و سرزمین‌های استعماری تبدیل شد.

فرانسه در کنار آمریکایی‌ها وارد جنگ شد و در اتحاد با اسپانیا و هلند به دنبال به چالش کشیدن سلطه بریتانیا و گرفتن انتقام پس از شکست در جنگ هفت ساله (۱۷۵۶-۱۷۶۳) بود. از سوی دیگر، بریتانیا توانست با به خدمت گرفتن نیرو‌های مزدور آلمانی خود را در آمریکا تقویت کند و پیوند خاصی را با پروس که قرار بود تا جنگ جهانی اول ادامه یابد تقویت نماید.

آن زمان آمریکایی‌ها همگی متحد نبودند. برخی از آنان از بریتانیا حمایت کردند و فعالانه برای تاج و تخت جنگیدند. در مورد این که مستعمرات برای استقلال بجنگند یا بخشی از امپراتوری بریتانیا باقی بمانند اختلاف نظر تلخی وجود داشت.

دوم سال ۱۸۶۱

حدود ۸۰ سال بعد در سال ۱۸۶۱ میلادی آمریکا به دلیل مشکل اجتماعی و اقتصادی برده داری از هم فروپاشید. کارخانجات مدرن در شمال با کارگران مزدبگیر بهتر از بردگان بودند. با این وجود، در جنوب برده‌ها دارایی‌هایی به ارزش تریلیون‌ها (به پول امروزی) و ابزاری اساسی در تولید پنبه و شکر محسوب می‌شدند کالا‌هایی که در آن زمان صنعتی شدن را پیش می‌بردند.

کشور به عنوان الگوی توسعه و در نتیجه نظام‌های ارزشی به دو قسمت تقسیم شد. یک بخش قادر بود از مشارکت فعال آمریکایی‌های آفریقایی تبار در اقتصاد منتفع شود. اگر سیاهان آزاد می‌شدند بخش دیگر ویران می‌شد. این یک حادثه مجزا نبود. در همان سال‌ها بریتانیا ابرقدرت آن زمان در هند برای سرکوب شورش "سپاهیان" (سپوی در زبان هندی) در سال ۱۸۵۷ و تقویت قدرت خود در شبه قاره جنگید.

در چین وضعیت به جنگ دوم تریاک (۱۸۵۶-۱۸۶۰) منجر شد که در نتیجه آن آمریکا و فرانسه امتیازات عمده‌ای را در امپراتوری چین به دست آوردند. امریکا از پیمه مونته در جنگ خود برای فتح جنوب ایتالیا (۱۸۶۱) علیه اتریش و روسیه حمایت کرد و در جنگ ۱۸۶۶ در کنار ایتالیا و پروس علیه اتریش قرار گرفت.

به طور کلی، این یک دهه از درگیری‌های جهانی بود که در آن انگلستان به اشتباه از کنفدراسیون‌های جنوبی در برابر اتحادیه‌های شمالی حمایت کرد که در نهایت در سال ۱۸۶۵ پیروز شدند. به نوعی سال ۱۸۶۱ هنوز ریشه در جنگ استقلال داشت، زیرا هنوز مشارکت قابل توجه بریتانیایی‌ها وجود داشت و به این دلیل که به یک مسئله حل نشده یعنی حقوق امریکایی‌های آفریقایی تبار برای آزادی پرداخته بود.

سوم سال ۱۹۴۱

آمریکا در سال ۱۹۴۱ به جنگ جهانی پیوست. با این وجود، بخشی بسیار فعال و تاثیرگذار از امریکا وجود داشت که فاشیست وطرفدار نازی‌ها بود. احتمالا "اِزرا پاوند" بزرگترین شاعر آمریکا یک فاشیست بود و جنگ را صرف تبلیغات ضدآمریکایی در ایتالیا کرد. "چارلز لیندبرگ" هوانورد شاید مشهورترین آمریکایی زمان خود طرفدار نازی‌ها بود و علیه جنگ با آلمان مبارزه کرده بود.

آمریکایی‌های آفریقایی تبار دیگر برده نبودند، اما مطمئنا با اکثریت سفیدپوست برابر نبودند. در پی سقوط بازار در سال ۱۹۲۹ میلادی و رکود بزرگ با نرخ بیکاری ۲۵ درصد آمریکا دوباره در آستانه یک جنگ داخلی قرار گرفت. در آن زمان شکاف در امریکا در مورد آینده آن کشور بود. آیا امریکا باید در امور اروپا مداخله می‌کرد و یک بار دیگر از بریتانیای کبیر حمایت می‌کرد یا آن که باید کنار باقی می‌ماند؟

حمله پرل هاربر بن بست را شکست و فاشیست‌ها را از تصویر حذف کرد. جنگ سرد متعاقب آن پس از سال ۱۹۴۵ میلادی جنبش سوسیالیستی را نیز تحت فشار قرار داد و از دامنه فعالیت آن کاست. جنگ جهانی دوم و جنگ سرد که در مجموع ۵۰ سال به طول انجامید همراه با یک جنبش تلخ و گاهی خشونت آمیز حقوق مدنی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی به طول انجامید تا از یک جنگ داخلی جدید جلوگیری شود.

چهارم سال ۲۰۲۱

اگر چارچوب زمانی درست باشد بحران چهارم اکنون است و حول محور جنبش  MAGA (امریکا را دوباره عظمت خواهیم بخشید) دونالد ترامپ و نامزدی او برای ریاست جمهوری می‌چرخد. مانند ۸۰ سال پیش که روزولت رئیس جمهور بود اکنون جو بایدن در جایگاه اش از سوی جناح راست و چپ افراطی تحت محاصره قرار دارد و در تلاش است تا نقطه تعادلی را بین آن دو پیدا کند.

اگر تاریخ راهنما باشد در سه بحران گذشته ایالات متحده با پیروزی دردناکی برای حزب مترقی پیش رفت البته مشخص نیست اکنون نیز چنین شود. مانند گذشته سایه‌های فزاینده‌ای از درگیری‌های جهانی وجود دارد.

ایالات متحده در دو جنگ و نیم (اوکراین علیه روسیه، اسرائیل علیه حماس و گشت زنی فعال در یمن) درگیر است. آن کشور هم چنین در رقابتی سخت با چین است که نقاط اشتعال زیادی در اطراف مرز‌های خود دارد.

آمریکا اکنون بیش از هر زمان دیگری برای تعادل جهانی اهمیت دارد و براحتی می‌توان دید که چگونه تنش‌های داخلی می‌تواند به یک جنگ مهم سرایت کند.

ترامپ اظهاراتی علیه ناتو و به نفع "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه داشته است. هم چنین، به نظر می‌رسد که او مایل است آمریکا را در حالت ناامیدی کامل برای جمع آوری رای علیه بایدن نشان دهد. وضعیت ممکن است از کنترل خارج شود.

براحتی می‌توان دید که یک کشور از هم پاشیده می‌تواند یک بار دیگر بر روی یک عنصر مورد اجماع مشترک یعنی مبارزه با چین وحدت پیدا کند. ایالات متحده و جهان برای شکستن جنجال ۸۰ ساله خود به کارگیری همه خِرَدشان نیاز دارند.

 

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار