حسن بهشتیپور در گفتوگو با «آرمان ملی»:
روسیه و چین سیاست کج دار و مریزی را در مناقشه فلسطین دنبال میکنند
تنش بین حماس و اسرائیل همچنان ادامه دارد و ابعاد جدیدی به خود گرفته است. پس از حملات ابتدایی حماس در روزهای اخیر حملات اسرائیل به نوار غزه افزایش پیدا کرده است.
«آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی مهمترین مولفههای موثر در این تنش با حسن بهشتی پور تحلیل گر روابط بینالملل گفتوگو کرده است. بهشتی پور معتقد است: « باید دید که آینده منطقه خاورمیانه و اروپا و کلا نظام بینالملل که همگی با هم در ارتباط هستند به کدام سمت و سو پیش میرود. واقعا خیلی دشوار است که مشخص کنیم ویژگیهای نظام جدید چیست، اما قطعا آن چیزی نیست که آمریکاییها وعدهاش را میدادند. مشخصات جدیدی است که بجای همکاری بر اساس تامین امنیت الان همکاری بر اساس تحلیل است؛ یعنی تحلیل مشترک باعث شده که کشورها به همکاری روی آورند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*تحلیل و ارزیابی شما از تقابل حماس و رژیم اسرائیل چیست؟ چه عواملی را در ایجاد این تنش در منطقه خاورمیانه موثر میدانید؟
برخی تحلیلها در خصوص بازیگران اصلی تحولات فلسطین اشغالی مطرح میشود که دلیل قانعکنندهای درخصوص آن مطرح نمیشود، ازجمله این اظهارات دخالت روسیه و چین در روند کلی حمله حماس به اسرائیل است. این درحالی است که هم چین و هم روسیه ارتباطات گستردهای با اسرائیل داشته و همچنان نیز دارند. البته ممکن است به خاطر سیاستهای غلط نتانیاهو از اسراییل حمایت نکنند، اما حاضر نیستند از حماس هم در عرصه میدانی دفاع کنند. برخی افراد معتقدند که ریشه حمایت روسیه از حماس در راستای در حاشیه قرار گرفتن نبرد اوکراین و روسیه است. ضمن اینکه روسیه به دلیل اینکه اسرائیل از اوکراین حمایت کرده از سیاستهای دولت اسراییل عصبانی و ناراحت است، اما بعید است که این ناراحتی منجر به حمایت روسیه از حماس شود. در خصوص چین هم به موضوعات راهبردی اقتصادی اشاره و اعلام میشود که به دلیل سرمایهگذاریهای انبوه چینیها در پروژه جاده ابریشم و آغاز پروژهای موازی توسط آمریکا، اسرائیل و هند، چین به دنبال آن است که از طریق ناامن کردن منطقه ایده یک جاده و یک کمربند را بدون هیچ رقیبی پیش ببرد. واقعیت آن است که نه یک طرح بلکه دهها طرح در راستای انتقال انرژی و حمل و نقل جادهای، ریلی و... مطرح است. یکی از آنها طرحی است که در اجلاس جی 20 مطرح شد. این طرح مستلزم 400 تا 500 میلیارد دلار سرمایهگذاری است. از سوی دیگر این طرح بسیار زمانبر است و ممکن است بین 5 تا 10 سال زمان نیاز داشته باشد. این تصور که چین به خاطر یک چنین پروژهای، منطقه خاورمیانه را وارد آتش و آشوب کند، چندان معقول به نظر نمیرسد. هر چند من کارشناس اقتصادی نیستم اما فکر میکنم این پروژهها زمانی اجرایی میشوند که صرفه اقتصادی داشته و سپس امنیت کافی زمان اجرای آن وجود داشته باشد. وقتی هنوز نشانهای از اجرای این پروژه وجود ندارد، بعید است چین یک چنین بحرانی را استارت بزند، آنهم چینی که سیاست درگیر شدن با اسرائیل را دنبال نمیکند و همکاریهای اقتصادی، نظامی، ارتباطی و... با صهیونیستها دارد. در سیاست وقتی از بازیگران یک رخداد صحبت میشود یعنی کشوری که نقشآفرینی موثری میکند و پس از آن هم منافع بسیاری داشته باشد.
*آمریکا در این زمینه چه نقشی دارد و چه اهدافی را دنبال میکند؟
آمریکا و اسرائیل و غرب یک طرف ماجرا هستند و در نقطه دیگر، فلسطین و حماس و کشورهای حامی فلسطین قرار دارند. ایران هم که به صورت کلی اعلام کرده از حقوق فلسطینیها دفاع میکند. نباید فراموش کرد که اسرائیل حقی برای فلسطینیها قائل نیست و حتی طرح آمریکا برای شکلگیری دو کشور را بر نمیتابد. هنوز مدت زمان زیادی از حمله اسرائیل به غزه و ترور کردن یک فرمانده حماس نمیگذرد. اسرائیل تصور میکرد مشکل تمام شده اما فلسطینیها صبر کردند و زمانی به اسرائیل یورش بردند که اسرائیل تصور آن را هم نمیکرد. هم از دریا، هم از زمین و هم از هوا یورش برده و اصل غافلگیری در آن رعایت شد. اما ریشه بروز این مشکلات، سیاستهایی است که اسرائیل به کار میگیرد و در آن حداقل حقی برای فلسطینیها تصور نمیشود. از سوی دیگر، خشونت هم خشونت میآورد. وقتی مردمی سالها سرکوب میشوند، هر زمان که فرصتی ایجاد شود، طرف مظلوم جبران میکند. امروز اسرائیل در حال حملات وسیعی است اما بحران به این شکل حل نمیشود. مشکل زمانی حل میشود که حق مردم فلسطین برای زیست انسانی به رسمیت شناخته شود.
*این تصور وجود دارد که جنگ غزه ممکن است بر رقابتهای ژئوپلیتیک جهانی بهویژه شکاف میان روسیه و ایالات متحده آمریکا اثر بگذارد. آیا در واقع چنین است؟
روسیه بهشدت از ایالات متحده آمریکا به دلیل سیاستهایش در خصوص فلسطین انتقاد کرده است و وزیر خارجه چین هم اسرائیل را به دلیل عدم رعایت قواعد جنگی مورد نقد قرار داده است. موضعگیریهای چین و روسیه، مشابه رفتار همیشگی آنها در خصوص مناقشه فلسطین است و موضعگیری جدیدی محسوب نمیشود. سیاست همیشگی روسیه این بوده است که بخشهایی که از نظر سازمان ملل اشغالی است، توسط اسرائیل تخلیه شود و سیاست تشکیل دو دولت را در فلسطین اشغالی دنبال میکند. روسیه معتقد است که یک دولت فلسطینی به پایتختی قدس شرقی یا راما... و یک دولت اسرائیلی به پایتختی قدس غربی یا تلآویو باید ایجاد شود. روسیه به آمریکاییها بهعنوان یک متحد استراتژیک به اسرائیل نگاه میکند و در این قالب از آمریکاییها به دلیل حمایتهایشان از اسرائیل، مشابه حمایت از اوکراین، انتقاد میکند، در برابر خودش ترجیح میدهد که روابطش را هم با فلسطینیها و هم با اسرائیلیها حفظ کند. چینیها هم این موضع را قبول دارند و شبیه روسیه موضعگیری میکنند. به همین دلیل هم بود که در اجلاس اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد در واکنش به تحولات غزه، نهتنها قطعنامهای صادر نشد، بلکه به دلیل مخالفت روسیه و چین، بیانیهای هم که در قالب آن حماس محکوم شده باشد، به تصویب نرسید. در واقع پکن و مسکو میخواهند به اسرائیل بگویند که راهحل دو دولتی را بپذیرد، نتانیاهو اما حاضر به پذیرش این راهحل نیست. من معتقد نیستم که اختلافنظر میان روسیه و چین با غرب در خصوص اسرائیل، بهعنوان یک اختلاف جدید در رقابتهای ژئوپلیتیک شرق و غرب است. این اختلاف جدید نیست و همیشه وجود داشت. مسأله مسکو این است که آمریکا همزمان میخواهد در صحنه اوکراین مقابل روسیه ایستادگی کند و هم در این قضیه از اسرائیل در برابر فلسطینیها حمایت میکند. روسیه از موضع اسرائیل در حمایت از اوکراین دلخور است اما با اسرائیل درگیر نیست و دنبال درگیری با اسرائیل نیست. این طور نیست که مسکو به خاطر فلسطین با اسرائیل درگیر شود. روسیه و چین سیاست کج دار و مریزی را در خصوص مناقشه فلسطین دنبال میکنند و این موضوع سرفصلی برای اختلافهای آینده آنها نخواهد بود.
*با توجه به شرایط موجود چه تحولاتی در انتظار خاورمیانه قرار دارد ؟
رویکرد ایران کلا به این صورت است که نیروهایش را در مرزها سازماندهی میکند. حال اینکه این استراتژی درست است یا نه یک بحث است اما این موضوع کاملا روشن و علنی است که ایران برای خود تعریف کرده است. اینکه چقدر موفق بوده است هم بستگی به این دارد که ماجرا را چگونه ببینیم. ایران در این زمینه حتما با دیپلماسی عمومی باید بتواند افکار عمومی را با خود همراه کند. امروز یکی از مولفههای قدرت در جهان همراه شدن افکار عمومی با دولتها است. اگر شما بتوانید افکار عمومی را قانع کنید و تصویر درستی از سیاست خود ارائه دهید موفقیت خیلی بزرگی محسوب میشود که توان دولتها را بالا خواهد بود. مثلا حضور ایران در سوریه وقتی با همکاری دولت حاکم در دمشق انجام میشود آیا این مصداق مداخله است یا همکاری؟ یا در عراق هم همینگونه؛ اینها را باید تبیین کرد و توضیح داده شود. خاورمیانه از سال ۲۰۱۱ که تحولات مربوط به بهار عربی، و چیزی که تحت عنوان «بیداری اسلامی» در ایران از آن یاد میشود، اتفاق افتاد، در حال پوستاندازی برای رفتن به سمت یک خاورمیانه جدید است؛ البته نه به آن معنای مدنظر امریکاییها که طراحی کرده بودند. برخی معتقد بودند کل این بهار عربی دستپخت آمریکاییها است؛ در حالیکه شخصا معتقدم این ادعای نادرستی بود. واقعیت این است که مثلا آنچه در تونس، پس از خودسوزی یک دستفروش شکل گرفت، یک حرکت مردمی بود که بعدا به مصر تسری پیدا کرد و همچنین در لیبی و یمن و کشورهای مختلف منطقه شاهدش بودیم.
ارسال نظر