روزگار خوش نیروهای طالبان در لوکسترین هتل کابل+عکس
زمانی که طالبان برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ حکومت کردند تنها یکی از افراد خود را در راس هتل قرار دادند. این بار، اما آنان جنگجویان خود را در هر دفتری قرار داده اند که در چندین سطح سلسله مراتبی ادغام شده اند: طالب و غیر طالب مجبور به همکاری با یکدیگر هستند. همه کارمندان زن هتل به خانه فرستاده شده اند. قرار است آنان دستمزد خود را دریافت کنند، اما اجازه ندارند در محل کارشان حاضر شوند.
کسانی که اسلحه کلاشنیکف خود را به صندوق امانات اینجا بسپارند برای خروج از هتل شماره صندوق خود را اعلام کرده و اسلحه شان را بازپس میگیرند. برای ورود به اینجا در ابتدا بازرسی بدنی صورت میگیرد سپس در پشت یک دروازه فلزی مسیر ورودی به هتل نمایان میشود. هتل اینترکانتیننتال مانند یک قلعه بر فراز شهر جنگ زده کابل پایتخت افغانستان است. اینجا دیگر صدای بوق خودروها شنیده نمیشود.
هتل اینترکانتیننتال اولین هتل لوکس افغانستان است که در سال ۱۹۶۹ میلادی افتتاح شد. آن هتل در طول تاریخ افغانستان پابرجا باقی ماند. افغانستان بیش از ۴۰ سال در جنگ بود. حاکمان آمدند و رفتند و همه آنان به این هتل آمده بودند. از تجمل هتل اینترکانتیننتال به مرور زمان کاسته شده، اما کماکان به عنوان یک نماد باقی مانده است: کسانی که کابل را اداره میکنند بر افغانستان حکومت میکنند و کسانی که بر کابل حکومت میکنند بر این هتل نیز حکمرانی میکنند.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، امروزه این هتل توسط طالبان اداره میشود. آنان در تاریخ ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ وارد کابل شدند. اگرچه دو سال است که در قدرت هستند، اما ظهور دوباره شان کماکان در هالهای از ابهام و به شکل یک معما باقی مانده است. اینترکانتیننتال از مهمانان خود در یک پیشخوان مرمری عظیم پذیرایی میکند. پشت آنجا دیواری با پنلهای چوبی با چهار ساعت به وقت کابل، نیویورک، لندن، دبی دیده میشود: جهان وطنی در یک کشور بسته به روی جهان.
اینترکانتیننتال کارتهای اعتباری را نمیپذیرد، زیرا ارتباط افغانستان با نظام بانکداری بین المللی تا حد زیادی قطع شده است. کمی دورتر یک مسافر با یک کیسه پلاستیکی مملو از پول نقد وارد هتل میشود. تنها چراغهای دو لوستر در لابی هتل روشن است. "سمیع الله فقیری" میگوید: "ما در مصرف برق صرفه جویی میکنیم". فقیری مسئولیت بخش بازاریابی هتل اینترکانتیننتال را برعهده دارد. او با حضور خبرنگار "گاردین" بلافاصله مشتاق شد به او به عنوان یک خبرنگار خارجی اجازه دهد چند روزی به پشت صحنه هتل نگاهی بیندازد.
فقیری ۲۸ ساله است و ریش دارد. او از زمان روی کار آمدن طالبان دو سال است که در این هتل کار میکند. او به شکلی روان به زبان انگلیسی صحبت میکند و میگوید:"من دیوانه وار بازاریابی کرده ام". او میگوید شعار این هتل را نیز ابداع کرده است: "اینترکانتیننتال برای همه". این شعار بر روی بیلبوردهایی در سراسر کابل نقش بسته است.
البته فقیری میداند که در حال حاضر تنها تعداد کمی از افغانها میتوانند هزینه یک وعده غذایی یا یک شب اقامت در یک هتل مجلل را بپردازند. بر اساس گزارش سازمان ملل از هر ۱۰ خانواده افغان ۹ خانواده نمیتوانند به اندازه کافی غذا بخورند. یک شب اقامت در ارزانترین اتاق اینترکانتیننتال ۸۰ پوند هزینه دارد که برای بسیاری از شهروندان افغان معادل دستمزد یک ماه شان میباشد. با این وجود، فقیری از نظر میزان سودی که باید به آن دست پیدا کند هدفی دارد.
هتل متعلق به دولت است. تمام سود به دولت میرسد و طالبان پس از آن پول را برای پرداخت دستمزد کارکنان، تعمیر و نگهداری و نوسازی هتل آزاد میکند. علیرغم آن که فقیری برای طالبان کار میکند، اما خودش یکی از آنان نیست. زمانی که او درباره طالبان صحبت میکند میگوید "آنان". او با خنده میگوید: "اگر به هدف ام دست پیدا نکنم آنان مرا نخواهند کشت".
فقیری از خانوادهای است که چیزی کم ندارد. پدرش استاد دانشگاه است. تمام اعضای خانواده او در کنار یکدیگر در خانهای در نزدیکی هتل زندگی میکنند. فقیری در رشته مدیریت بازرگانی در هند تحصیل کرده است. او پیش از قدرت گرفتن طالبان دوست داشت لباس بسکتبال بپوشد، اما امروز تقریبا همگان در افغانستان لباسهای سنتی افغانی را میپوشند.
فقیری برای رسیدن به هدف خود نیاز به پر شدن اتاقهای بیش تری در هتل از مسافر دارد. اینترکانتیننتال در مجموع ۱۹۸ اتاق دارد. فقیری میگوید حدود یک پنجم اتاقهای هتل در حال استفاده هستند. تا زمانی که هیچ کشوری در جهان طالبان را به رسمیت نشناسد اتوبوسی از گردشگران راهی آن هتل نخواهند شد. زماین که کانادا قصد تخلیه افغانهای در معرض خطر از افغانستان را داشت فقیری با آژانس سازماندهی پروازها به توافق رسید. اینترکانتیننتال به نقطه ملاقات تخلیه شدگانی که از افغانستان میگریختند تبدیل شد.
فقیری ۱۲۰ اتاق را در اختیار افرادی که از دست طالبان فرار کرده بودند قرار داد تا پیش از خروج شان از کشور در آنجا اقامت داشته باشند. فقیری تا اوایل بعدازظهر کار میکند. یک طالب جوان در لابی هتل ایستاده و به سنگ مرمر سیاه تکیه داده است. نام او "محمد الیاس نیازَی" است. فقیری او را شیفت شب هتل معرفی میکند. فقیری و نیازی بخشی از این آزمایش بزرگ در اینترکانتیننتال هستند یک مرد عادی افغان و یک طالب دو مرد جوان که قرار است تحت این طرح بزرگ با یکدیگر همکاری کنند.
بارها شخصی با گوشی تلفن همراه نیازی تماس میگیرد. فرد تماس گیرنده از پلیس مخفی طالبان است. از او میپرسند که چرا یک خبرنگار در هتل پرسه میزند؟ هیچ چیز بدون توجه نمیماند. آنان در جایی پنهان شده اند و تماشا میکنند. در راهروها دوربین وجود دارد، اما ظاهرا در اتاقهای هتل دوربینی وجود ندارد.
نیازی در ۱۶ سالگی به طالبان پیوست. یک یگان ویژه ارتش عمو و پسر عموی او را کشته بود و ظاهرا سربازان خارجی در آن نقش داشتند. جهاد نیازی علیه آنان زاده انتقام بود. او در یکی از دانشگاههای کابل تحصیل کرد. او ادعا میکند که در آن زمان انگلیسی را به خوبی صحبت میکرد، اما اکنون تا حد زیادی زبان خارجی را فراموش کرده است. نیازی در گوشی تلفن همراه هوشمندش عکسهایی از آن دوران را به ما نشان میدهد. نیازی از طرف طالبان از همکلاسی هایش جاسوسی میکرد. زمانی که وقت آزاد داشت بیرون از کابل با نیروهای ناتو و ارتش افغانستان جنگید. او ادعا میکند که میتواند با یک بطری پلاستیکی و ۲ دلار بمب بسازد.
همه این داستانها مربوط به سالهای پیش از سقوط کابل بود. پایتخت افغانستان قلب آن کشور قرار بود جایی باشد که آمریکاییها و متحدان شان با میلیاردها دلار کمکهای جهانی در طول ۲۰ سال چهره اش را تغییر دادند. با این وجود، وفاداریها در این شهر هرگز آنقدر واضح نبود که برخی دوست داشتند باور کنند.
کابل در تاریخ ۱۵ آگوست با مقاومت اندکی به دست طالبان افتاد. اواخر آن شب اعضای طالبان با وانت بارهای خود به سوی اینترکانتیننتال حرکت کردند. طالبان جنگجویان خود را در هتل مستقر کردند و کارکنان را به خانه فرستادند. دو روز بعد با کارکنان هتل تماس گرفتند و گفتند که بازگردند و گفتند اینترکانتیننتال دوباره باز است. نیازی میگوید: "در ابتدا کارکنان هتل از ما میترسیدند، اما به ما دستور داده شده بود با آنان مهربان باشیم".
آسانسور طلایی در طبقه پنجم توقف میکند جایی که کل تاریخ هتل گردهم میآیند. در سمت چپ آنجا در کنار آسانسور مهمانیهای مجلل برگزار میشد. اولین نوازندگان پاپ افغانستان با موهای بلند و گیتار در آنجا اجرا داشتند. در سال ۱۹۶۹ میلادی افغانستان هنوز یک پادشاه داشت: محمد ظاهر شاه. او در سال ۱۹۷۳ میلادی توسط شاهزاده محد داوود خان پسر عمویش در جریان یک کودتا از قدرت خلع شد. داوود پنج سال بعد توسط کمونیستها ترور شد. مهمانیها ادامه یافت. ماهها پس از قتل او اینترکانتیننتال مهمانان را به یک فستیوال باواریا دعوت کرد که اسپانسر آن شرکت هواپیمایی لوفت هانزا بود.
سالها بعد زمانی که افغانستان وارد جنگ داخلی شد هتل اینترکانتیننتال به عنوان یک دنیای جدا از جهان واقعی باقی ماند. زمانی که روسها در سال ۱۹۸۹ آنجا را ترک کردند "محمد نجیب الله" رئیس جمهور افغانستان، با مرسدس بنز مشکی خود مقابل ورودی اینترکانتیننتال ایستاد. پس از آن در سال ۱۹۹۲ میلادی مجاهدین به کابل رفتند گروههایی از جنگجویان اسلامگرا که توسط ایالات متحده برای مبارزه با کمونیستها مجهز شده و آموزش دیده بودند. اعضای مجاهدین در اینترکانتیننتال مجانی غذا میخوردند و چند ساعت بعد در پایتخت با یکدیگر میجنگیدند.
در طبقه پنجم در سمت راست در انتهای راهروی طولانی سوئیت پنت هاوس اینترکانتیننتال قرار دارد. بالکن موجود در آن سوئیت به مهمانان چشم اندازی از سراسر کابل را ارائه میدهد. در سال ۱۹۹۶ میلادی پس از فتح کابل توسط طالبان آنان نجیب الله رئیس جمهوروقت را اعدام کرده و جسدش را در شهر کشیده و در ملاء عام به دار آویختند. طالبان صندلیهای بار هتل را برداشتند و روی فرشها نشستند. در راهروی طولانی طبقه پنجم هیچ پنجرهای وجود ندارد. نورهای نئونی روی دیوارها از خود در برابر تاریکی محافظت میکنند. فرش بوی خاک میدهد. کارکنان هتل دوست ندارند در طبقه پنجم هتل باشند و میگویند آنجا جن زده است.
دو روز پس از حملات به مرکز تجارت جهانی در نیویورک طالبان یک کنفرانس مطبوعاتی در اینترکانتیننتال برگزار کردند. وزیر خارجه طالبان گفت که آنان نمیدانند اسامه بن لادن کجاست. او گفت: "فقط میدانم که او اینجا نیست". البته او دروغ میگفت چرا که بن لادن مهمان طالبان بود. چند ماه پس از آن آمریکاییها به افغانستان حمله کردند.
پس از تهاجم، اینترکانتیننتال بار دیگر به محل ملاقات دیپلماتهای خارجی، صاحبان مشاغل و نخبگان ثروتمند تبدیل شد. دولت جدید این مکان را با کمک پیمانکاران بازسازی کرد، اما در واقع این طور نبود. یکی از شرکتها بالکن بخش غذاخوری را بست جایی که مهمانان میتوانستند نسیم کوهستانی را در حین لذت بردن از نوشیدن قهوه خود احساس کنند.
یک شرکت دیگر یک اتاق غذاخوری دیگر اضافه کرد. یک شرکت دیگر دیگری سنگ مرمر هتل را فروخت. کارمندان هتل میگویند که مقامهای فاسد فقط آن چه را که میخواستند از اینترکانتیننتال گرفتند همان طور که در افغانستان نیز چنین کردند. یگ گارسن قدیمی در هتل میگوید:"آن نفرین شدگان همه چیز را نابود کردند. تنها چیزی که باقی مانده نام هتل است. جدای از آن چیزی از روزگار قدیم باقی نمانده است".
طالبان سالها به صورت زیرزمینی جنگیدند. آنان با وجود حضور هزاران سرباز ناتو در کشور قدرت گرفتند. در سال ۲۰۱۱ میلادی آنان به هتل حمله کردند. ۹ بمب گذار انتحاری ۱۲ نفر و خودشان را کشتند. آخرین مهاجم بمب خود را در طبقه پنجم در اتاق ۵۲۳ منفجر کرد. اتاق از آن زمان بازسازی شده است.
حمام اکنون با کاشیهای صورتی تزئین شده است. سپس در سال ۲۰۱۸ میلادی یک حمله دیگر انجام شد و ۱۲ ساعت چندین عضو طالبان هتل را اشغال کرده و ۴۰ نفر را به قتل رساندند. مهمانان در اتاقهای شان حبس شدند و در وان حمام اتاقهای شان پنهان شده بودند. در سال ۲۰۲۱ میلادی تنها سه سال بعد طالبان برای دومین بار کابل را تصرف کردند. یکی از نگهبانان بیرون هتل تعدادی از بمب گذاران انتحاری را میشناخت.
او میگوید: "آنان فوق العاده شجاع بودند". سراج الدین حقانی که این حملات را سازماندهی کرد اکنون وزیر امور داخله است. او در سالن رقص اینترکانتیننتال سخنرانی کرده بود.
فقیری مدیر بازاریابی در آشپزخانه هتل به یک قابلمه بزرگ اشاره میکند که داخل آن یک بره در حال جوشیدن است. دو خانواده یک اتاق کنفرانس اجاره را کرده اند و مردان خانواده قبل از عروسی فرزندان شان در حال مذاکره بر سر قیمت هستند. فقیری آنان را متقاعد کرد که برای شام هم بمانند. امروز کارکنان آشپزخانه هتل برای کارکنان وزارت دفاع که ۷۰۰ نفر هستند نیز آشپزی میکنند. علاوه بر آن آشپزخانه قادر به سرویس دهی به ۹۰۰ نفر است. غذا با یک کامیون همراه با اسکورت مسلح به وزارتخانه تحویل داده میشود.
سید مظفر سادات سرآشپز هتل از پیش از زمان به دست گرفتن قدرت توسط طالبان در آن هتل استخدام شد. او به زودی نماینده افغانستان در یک مسابقه آشپزی در فرانسه خواهد بود و دوستان اش به وی میگویند که باید در آنجا بماند. او تنها یکی از جوانان بیشماری خواهد بود که افغانستان را به طور قانونی یا غیر قانونی ترک میکنند و امیدوار هستند در جای دیگری زندگی بهتری پیدا کنند. تخمین زده میشود که از زمان روی کار آمدن طالبان حدود ۱.۶ میلیون افغان فرار کرده اند و بیشتر آنان در شرایط نامطمئنی در کشورهای همسایه ایران و پاکستان به سر میبرند. سادات میگوید:"فلسفه من در زندگی این است: مرگ به هر حال خواهد آمد حتی اگر کشور خود را ترک کنید برای شما خواهد آمد".
در گرمای آشپزخانه یکی از آشپزهای سادات به یک طالب که بیکار ایستاده است دستور میدهد: "ما اینجا به تو نیاز نداریم. به دفترت برو".
زمانی که طالبان برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ حکومت کردند تنها یکی از افراد خود را در راس هتل قرار دادند. این بار، اما آنان جنگجویان خود را در هر دفتری قرار داده اند که در چندین سطح سلسله مراتبی ادغام شده اند: طالب و غیر طالب مجبور به همکاری با یکدیگر هستند. همه کارمندان زن هتل به خانه فرستاده شده اند. قرار است آنان دستمزد خود را دریافت کنند، اما اجازه ندارند در محل کارشان حاضر شوند. تنها زن در ساختمان در طبقه پایین در ورودی یکی از دروازههای امنیتی کار میکند و مهمانان زن را غربال میکند. او بدن و موهای خود را میپوشاند، اما از پوشاندن صورت خودداری میکند. او میگوید برای این که بخواهد صورت اش را بپوشاند خیلی پیر است و نیازی به این کار نیست.
فقیری آشپزخانه را اداره میکند. او همیشه با گوشی تلفن همراه در حال صحبت است و سعی میکند مشکلی را حل کند. نیازی سعی میکند نشان دهد سرش شلوغ است. او گاهی یکی از سبدهای نان را در آشپزخانه بلند میکند و دوباره آن را سر جایش میگذارد، یک کیوی را در دستانش میچرخاند یا تاریخ انقضا را روی یک قوطی کوکاکولا میبیند. او میگوید مسئول کنترل کیفیت نیز میباشد! اکنون وضعیت قدری عجیب به نظر میرسد: شورشیان طالب که طی دو دهه همگان از آنان میترسیدند ناگهان در دفاتر مستقر شده اند. یکی از کارمندان سابق اینترکانتیننتال میگوید: "یکی از جنگجویان زیردست من بود. اما قرار بود چه دستوری به او بدهم؟ او اسلحه در داشت".
نیازی به اطرف زمین تنیس ویران شده هتل نگاه میکند. مربی تنیس آنجا به اسپانیا گریخته است. او میگوید:"چه کسی میداند اینجا چگونه باید تنیس بازی کرد"؟ حقوق ماهانه نیازی ۴۵۰ پوند است و سمت او مدیر منابع انسانی است. او در حال پس انداز برای برگزاری مراسم ازدواج خود است. او میگوید قرار است مراسم ازدواج اش جشن باشکوهی باشد او هنوز عروس را ندیده است. او میگوید:"اگر فردا به من دستور دهند اتاقها را تمیز کنم سوالی نمیپرسم". او دستورات را اجرا میکند.
طالبان یک سلسله مراتب فرماندهی دارند که درک آن دشوار است. نکته واضح آن است که امیر قندهار و معتمدان اش در راس قرار دارند و پس از آن وزیران در کابل و معاونان آنان قرار دارند. با این وجود، فرماندهان قدرتمند محلی در کابل و خارج از آنجا نیز وجود دارند. طالبان جنبشی با همگنی کمتر از آن چیزی است که گاهی از بیرون به نظر میرسد. نیازی میگوید فرمانده اش یک بار به او دستور داد تا موهای بلندش را کوتاه کند و او بلافاصله این کار را انجام داد. البته او میگوید این هتل برایش به مثابه یک زندان است و دل اش برای کوه ها، جنگلها و رودخانههای سرد تنگ شده است.
خانواده حکیمی در طبقه دوم اینترکانتیننتال در اتاقهای ۲۳۸ و ۲۳۹ اقامت دارند. مهمانان زیادی در هتل وجود ندارد. گروهی از روسها در طبقه سوم اقامت دارند. علاوه بر آن یک هندی و یک تاجر پاکستانی نیز در هتل اقامت دارند.
"حیات الله حکیمی" میگوید روزهای خوب هتل اینترکانتیننتال را تجربه کرده بود. او میگوید: "در آن زمان بیتلز را دوست داشتیم موسیقی پاپ در افغانستان شنیده میشد. گروه موسیقی کنار استخر هتل کنسرت برگزار میکردند. گردشگران زن در استخر شنا میکردند. اطراف هتل را درختان کاج احاطه کرده بود و در باغ بلندگوها موسیقی "احمد ظاهر" الویس افغان را پخش میکردند. در آن زمان یک بار مشتریای به من ویزای امریکا را پیشنهاد داد، اما من نمیخواستم کابل را ترک کنم. کابل در آن زمان بهترین جای دنیا بود".
او اکنون در کانادا زندگی میکند و اکنون با همسرش به کابل آمده اند تا شهری را که زمانی ترک کرده اند به دختران شان نشان دهند. آنان زمان زیادی را صرف رانندگی در خیابانهایی میکنند که اکنون نمیشناسند. عزیزه همسر آقای حکیمی میگوید: "سالها پیش در این هتل کت و شلوارهای زیبا میپوشیدند. مردان فقط در خانه لباسهای سنتی خود را میپوشیدند. دیدن همه این تغییرات دردناک است. هر شب گریه میکنم. امیدوارم هتل باز بماند. این بخشی از هویت ماست".
هیج فردی نمیتواند بدون داشتن ارتباطات خوب وارد هتل اینترکانتیننال شود. پدر فقیری یکی از مدیران هتل در زمان حکومت اول طالبان بود. پس از سقوط کابل دوباره با او تماس گرفتند و پرسیدند که آیا میخواهد برگردد؟ او در عوض پسرش را فرستاد. در دوره اول حکومت طالبان ملا عمر موسس و رئیس طالبان یک بار از این هتل بازدید به عمل آورد. هتل مهمان نداشت. ملاعمر از پدر فقیری پرسید: "چرا کسی اینجا نیست"؟ پدر فقیری به رهبر طالبان گفت: "مردم نمیآیند، چون از شما میترسند". بنابراین، ملا عمر از طریق رادیو اعلام کرد که تمام خارجیهایی که میخواهند در کابل امن باشند باید به اینترکانتیننتال مراجعه کنند. روز بعد هتل مملو از جمعیت شد. دست کم این روایتی است که نقل میشود.
فقیری در مورد نحوه پرکردن هتل ایدههایی دارد. بزرگ کردن سالن ها، ساخت سکوی فرود بالگرد یا انتقال یکی از دانشکدههای دانشگاه به محل هتل بزرگ. با این وجود، همه این ایدهها هزینهای دارند که هیچ کس در حال حاضر توانایی پرداخت آن ار ندارد. در گذشته جشنهای عروسی بزرگی در سالن رقص اینترکانتیننتال برگزار میشد. عروسیهای افغانی با حضور صدها مهمان برگزار میشوند در زمان طالبان پخش موسیقی در مراسم عروسی ممنوع است، اما در برخی موارد هنوز در بخش زنانه در مراسم ازدواج صدای موسیقی شنیده میشود. با این وجود، در هتل اینترکانتیننتال هتلی که متعلق به طالبان محسوب میشود موسیقی به شدت ممنوع است.
آسانسور طلایی در طبقه اول توقف میکند. اسامه بن لادن مدت کوتاهی اینجا در اتاقهای ۱۹۶ و ۱۹۷ اقامت داشته است. درست در کنار آسانسور کابلهایی ضخیم زیر یک در میپیچند و زیر فرش نصب شده و به اتاق ۱۱۴ میرسند. اینجا اعضای پلیس مخفی جلوی مانیتورهای ویدئویی خود مینشیند. پایین سالن اتاق ۱۲۲ دفتر رئیس هتل است. "حافظ ضیاء الحق جواد" روی صندلی راحتی خود نشسته است.
او میگوید: "تصور عموم از طالبان این است که ما اینجا هستیم تا چیز همه چیز را در هم بشکنیم. اما در واقع ما اینجا هستیم تا بسازیم". دیدن خراب شدن اتاقهای هتل برای جواد دردناک است. او میگوید که دیگر هتل ارزش امتیاز پنج ستاره را ندارد. او به ما میگوید که میخواهد اتاقهای هتل را بازسازی کند دوباره بسازد و آن را در دسترس همگان قرار دهد. از زمانی که طالبان تسلط یافتند مردم کابل طالب و غیر طالب گاهی اوقات برای گرفتن عکس از منظره هتل به آنجا میآیند. جواد میگوید که در مورد کارمندان اش بین طالب و غیر طالب تبعیض قائل نمیشود. او میگوید فقط برایش مهم است که همه سخت کار کنند، صادق باشند و به ملت خدمت کنند. او میافزاید: "گاهی به آشپزخانه میروم. من به همه نشان میدهم که یکی از شما هستم. ما نمیخواهیم کسی فکر کند که طالبان صرفا برای مدت کوتاهی اینجا هستند".
نیازی میگوید: "صلح برای افغانستان خوب است. اما برای ما کسل کننده است". او میترسد به این زندگی عادت کند. او هرگز از جنگیدن نمیترسد و اکنون نگران است که روزی از رفتن دوباره به میدان جنگ بترسد.
ارسال نظر