تحولات میدانی غزه و رویکردهای کلان
موضوع حمله حماس به سرزمینهای اشغالی نقطه عطفی است که شاید بعد از آن بر اساس نتایجی که از آن شکل میگیرد تحولات میدانی جهتهای خاصی را به خود بگیرد.
از همین حالا آنچه مشخص است چند جهتگیری و رویکرد کلان وجود دارد. رویکرد نخست افراطی صهیونیستی است که در راس آن جریان حِریدی قرار دارد و نتانیاهو مهمترین نماینده سیاسی آن است. یک جریان آخر الزمانی صهیونیستی که اینها از صحنههای آخر الزمانی که در حمله حماسیها شکل گرفت برای اثبات ادعای آرماگدون و آخر الزمانی خودشان استفاده میکنند و مدعی هستند که امکان هیچ گونه همزیستی مسالمتآمیز بین یهودیان و مسلمانان وجود ندارد و نتیجه سیاسی هم که از آن میگیرند اینکه باید به رویکرد دو کشور فلسطینی- اسرائیلی پایان داده شود. این جریانی است که بیش از گذشته در سرزمینهای اشغالی و لابیهای غربی یارگیری میکند. از طرف دیگر جریان دومی وجود دارد که دقیقا نقطه مقابل این جریان است و آن جریانی است که در جبهه مقاومت شکل میگیرد. مبنی بر اینکه آنها هم معتقدند آنچه که شکل گرفت حاصل فرار عدهای از فلسطینیها از یک زندان بزرگ در غزه است و نشان داد که آنها به واقع در میدان همان جریان پیروز جنگهای 1948، 1957،1967 و 1973 هستند. هر چند که بعد از آن سالها صهیونیستها خالق صحنههای آخر الزمانی بودند. لذا این جریان دوم نیز معتقد است که این همزیستی امکان ندارد و در تلاقی این دو جریان فرضیه یک جنگ بی پایان شکل میگیرد. اما جریان سومی نیز وجود دارد که جریان بینالمللی است. کسانی که معتقدند بیش از حد در موضوع دو کشور فلسطینی و اسرائیلی وقت گذرانی شده و هر چه دیرتر قضایای فلسطین به سرانجام نرسد امکان شکلگیری یک جنگ جهانی سوم از این منطقه فراهم است. تحولات اخیر نیز آنها را به شدت نگران میکند و درست است که الان برخی کشورهای غربی از اسرائیل حمایت کردند و کشورهای عربی هم عمدتا حالت دوجانبه به خود گرفتند ولی همه آنها تلاش میکنند که این دوران سریعتر بگذرد و شرایط آتشبس به وجود آید. آن زمان دیپلماسی جهانی بر موضوع فلسطین تمرکز جدیتری پیدا میکند. در چنین شرایطی خیلی از بازیگرانی که سعی شده در حاشیه قرار بگیرند حتی ایران به یک ساز و کار بینالمللی دعوت میشوند. به طور مشخص اتفاقی که خواهد افتاد اینکه سراب طرح صلح ابراهیم به هم میریزد و امکان اینکه کشورهای عربی با اسرائیل نوعی همسویی را ایجاد کنند از بین میرود. چرا که به نظر میرسد بخش عمدهای از جنگ هنوز باقی است. یعنی افراطیون صهیونیست سعی میکنند صحنههایی خیلی بدتر از صحنههای روز شنبه را خلق کنند تا مانع تکرار چنین رفتارهایی از سوی نیروهای جبهه مقاومت شوند. این به معنای تحریک احساسات ملتهای مسلمان و تقویت امکان فراگیر شدن جنگ در جبهه مقاومت و حتی امکان ورود برخی از کشورها به جنگ است که آن زمان ممکن است تحولات را از حالت مدیریت خارج کند. اتفاقی که در پیش است اینکه ابعاد جنگی که از شنبه شروع شده به حدی گسترده است که اگر کشورهای عربی و اسلامی و حتی کشورهای غربی و آمریکا نسبت به آن بیتفاوت باشند ممکن است بحران دامنگیر همه آنها شود. به ویژه این کشورها چون آمادگی لازم را برای چنین بحرانی نداشتهاند به سود همه آنهاست که خیلی سریعتر وارد تنشزدایی شوند. لذا بعید نیست که در چنین شرایطی خیلی زود حتی آمریکاییها پیامهایی را برای ایران هم ارسال کنند. چون تحولات به حدی جدی و خطرناک است که ممکن است همگان در قالب یکسری ساز و کارهای عملگرایانه به سمت نوعی دیپلماسی بازدارنده حرکت کنند. در چنین شرایطی ایران هم باید به یک ساز و کار بینالمللی بپیوندد .
*تحلیلگر مسائل بینالملل
ارسال نظر