از طهران تا تهران، خیابانهای بیداستان
چهاردهم مهر، روز تهران بود. روز تهرانیها هم هست. شهری کهن با سابقه هفت هزار ساله. تهران در سایه کوههای پیر شمال و دشتهایی در جنوب که در هر بهار جوان و سرشار از طراوت میشوند؛ شهری پیچ خورده با تاریخ معاصر ایران که پر از رمز و رازهای ویژه خود است.
غالب ایرانیها، با داشتن سفری به تهران، کم و بیش خاطراتی از این شهر دارند. این خطه از ایران زمین، گذشته تلخ و شیرین و تجربههای زندگی نسلهای زیادی در درون خود به یادگار دارد.
میانههای تهران، حکایت غریبی از تحولات سیاسی را در دل خود نهفته دارد: از حضور متحدین و متفقین و آلمانیها تا لمس خشن چرخهای خودروهای زرهی بر خیابانهای خلوتش، پژواک پرطنین رژه چکمههای روسها و انگلیسها و سپس پرسهزدنهای مغرورانه آمریکاییها؛ هیجانات مشروطه در بهارستان تا تلخیهای سال ۳۲ در خیابان کاخ(فلسطین)...
انبوه مهاجرین گریزان از فقر و سختی روستاها که در جنوب تهران، شهرنشین شدند سبب شد تا مفهوم کارگران صنعتی و بچههای جنوب شهر معنا یابد و در پس آن شادیها و وقت گذرانیهای تهرانیها در سینماهای لالهزار، چهره شهر را جلوه میبخشید.
بلوار کشاورز نیز داستانها دارد از مدرنیزاسیون دهه ۴۰ و سینماهای اطرافش که پاتوق قشر دانشجوی تهران بود. تحولات عظیم اجتماعی در اواخر دهه 50 که منجر به پیروزی انقلاب شد چهره شهر را دگرگون کرد.
پس از آن، دهه 60 و پناهگاهها، آژیرها و ترسهای جنگ و بمباران، اعزام به جبههها و نسلهایی که پشت به پشت بزرگ شدند و برای قدیمیها غریبه؛ همان خاطرات نزدیکی هستند که به سرعت به نوستالژی تبدیل شدند.
زندگی جدید همراه با دور دورهای خیابان اندرزگو و کافههای مدرن، چهره جدیدتر شهر تهران است.
سالهاست که تهران، پیشتاز تغییرات و نمادی برای تحول محسوب میشود. بر اساس مطالعهای در خصوص نامگذاری نوزادان، تغییرات در نوع اسامی، معمولا از مناطق متوسطنشین تهران آغاز و به سایر نقاط کشور تسری مییابد. این امر در خصوص مد از نوع لباس پوشیدن گرفته تا سبک زندگی نیز صدق میکند. حتی تغییرات نگرشی و رفتاری نیز از این قاعده پیروی میکنند.
متاسفانه نسلهای امروز در تهران و کلانشهرها، دچار بیمحلگی شدهاند و دیگر از لذت چتر حمایتی محله، آشناییها، خواستگاریها، دورهمیها و کافههای هممحلهای بهرهای ندارند. اینروزها به تعبیر یکی از دوستان مطالعات فرهنگی، حتی دیگر خیابان هم نداریم و تبدیل به جاده شدهاند. شما هم دقت کردهاید که ماشینها چگونه بیتفاوت از کنار هم میگذرند؟ به خاطر دارم در گذشته وقتی از راهآهن به سمت بالا حرکت میکردیم، هرمکان و محلهای، داستانی مختص به خود داشت. داستانی که با آدمهای شاخص، سبک معماری، نوع بناها و حتی سینماهایش درآمیخته بود. اکنون دیگر خیابانهای تهران به نوعی بیداستان شدهاند. متاسفانه سیاستگذاریهای شهری صرفا با نگاه اقتصادی و درآمدزا در تهران طراحی شده و به مرحله اجرا گذاشته میشوند و تهران بیریخت، محصول سیاست «بتنریزی و درآمد» است. دیگر مکانهای شهری انعکاسدهنده حس تعلق جمعی، خاطره و حافظه تاریخی و فرهنگی نیستند که در پی چنین امری، حس تعلق به شهر نیز در شهروندان رنگ میبازد. اینروزها، برخی نگاههای غیرکارشناسانه به تهران و ارادهای که برای نمادسازی و تصویرسازیهایی که در شهرداریها دنبال میشود سبب تشدید کاهش احساس تملک و تعلق به شهر شده است. متاسفانه این روزها بیش از گذشته، شاهد تعطیلی برخی از کافهها و مراکز تفریحی و هرجایی که تهرانیها، حال خوشی دارند (و به نوعی از اجزاء هویت شهری محسوب میشوند) هستیم.
با همه آنچه که شرح آن رفت، تهران همچنان زیباست و با همدلی شهروندانش میتواند زیباتر هم بشود. چه خوب است که تهرانیها با همدلی همچون درختان درهم تنیده خیابان ولیعصر، سایهسار و پشتیبان هم باشند. میتوان با کنار هم بودن از دشواریهای زندگی کاست.
* علی ربیعی
وزیرسابق کار ،رفاه و امور اجتماعی
ارسال نظر